کودک خردسال فرزند امام حسین(ع)

کودک خردسال فرزند امام حسین(ع)

شهید کربلا

بر پایه برخی از گزارش ها ، امام حسین(ع) شش پسر داشته که دو تن از آنان ، عبد اللّه و علی اصغر ، نام داشته اند .[۱]احتمالاً ـ همان طور که ابن طلحه گفته ـ ، این دو فرزند امام علیه السلام ، هر دو در روز عاشورا ، شهید شده اند ،[۲]با این تفاوت که یکی شیرخواره بوده است و دیگری ، چند ساله .

گزارش هایی که کلمه «رَضیع (شیرخواره) » در آنها به کار رفته و یا تصریح می کنند که فرزندی از امام علیه السلام که در روز عاشورا به دنیا آمده بود ، روی دست پدر ، تیر خورد و شهید شد ، به شهادتِ یکی از این فرزندان ، اشاره دارد . البته باید توجّه داشت آنچه مکرّر شنیده می شود که آن کودک ، شش ماهه بوده ، سند معتبری ندارد .[۳]

امّا گزارش هایی که به شهادت فرزند سه ساله امام علیه السلام اشاره کرده اند یا تعبیرهای مشابه و نزدیک به آن دارند ، مربوط به شهادت فرزند دیگری از ایشان است .

به نظر می رسد که از یک سو ، تشابه شماری از گزارش های مربوط به شهادت این دو کودک ، و از سوی دیگر ، اختلاف شماری دیگر از آنها و همچنین ، اختلاف در نام مادر فرزند خردسال امام علیه السلام که شهید شده ،[۴]حاکی از بی دقّتی گزارشگران در گزارش شهادت این دو کودک (و عدم تفکیک آنها از یکدیگر) است .

در «زیارت ناحیه مقدّسه» آمده است :

سلام بر عبد اللّه بن الحسین ، کودک شیرخواره تیر خورده ضربت خورده به خون تیپده که خونش به آسمان ، پرتاب شد و در دامان پدرش ، با تیر ، سر بُریده شد ! خدا لعنت کند حَرمَلَه بن کاهِل اسدی و همراهانش را که به او تیر زدند !

همچنین در «زیارت ناحیه دوم»[۵]آمده است:

سلام بر علی بزرگ ! سلام بر شیرخواره کوچک !

گفتنی است که در شماری از منابع متأخّر ، مطالبی در ذکر مصائب علی اصغر ، گزارش شده است که در منابع قابل استناد ، دیده نمی شود ؛ مانند آنچه در روضة الشهدا ، در پایان نقل زیر ، در باره بی شیر شدن مادر علی اصغر آمده است که :

[امام حسین علیه السلام ،] علی اصغر را روی دست آورده و آواز داد که :

ای قوم ! اگر به زعم شما ، من گناه کرده ام ، این طفل ، باری ، هیچ گناهی ندارد . وی را یک جرعه آب دهید[۶]که از غایتِ تشنگی ، شیر در پستان مادرش نمانده .

یا آنچه در کتاب مَصرَعُ الحسین علیه السلام آمده که :

در میان لشکر عمر بن سعد ، در باره آب دادن به علی اصغر ، اختلاف افتاد . ابن سعد به حَرمَله گفت : این نزاع را قطع کن !

یا آنچه در سوگ نامه آل محمّد صلی الله علیه و آله آمده است که :

حرمله به مختار گفت : اکنون که مرا می کشی ، بگذار کارهای خودم را بگویم تا قلبت را بسوزانم . ای امیر ! من ، سه تیر سه شاخه داشتم که آنها را با زهر ، آمیخته کرده بودم . با یکی از آنها ، گلوی علی اصغر را در آغوش حسین ، دریدم ؛ با دومی ، قلب حسین را نشانه رفتم ... ، و با سومی ، گلوی عبد اللّه بن حسن را .

یا آنچه در مُحْرِقُ القلوب آمده است که :

علی اصغر ، بعد از تیر خوردن ، به روی پدر نگریست و تبسّمی کرد و سپس به شهادت رسید .

یا آنچه در عنوان الکلام آمده است که :

شب یازدهم ، بعد از خوردن آب ، شیر در پستان [رَباب] آمد . پستان ها[یش] را سرِ دست گرفت . همی گفت : نورِ دیده ، علی اصغر ! کجایی ؟ پستان های من ، پُر از شیر است !

یا این که به عملکرد سپاهیان ابن سعد ، بعد از واقعه عاشورا اشاره دارد :

قنداقه علی اصغر را از زیر خاک ، بیرون آوردند و سرِ او را به نیزه نمودند .


[۱]ر. ك : ج ۱ ص ۳۰۷ (بخش يكم / فصل ششم: فرزندان) و ص ۳۴۵ (فصل ششم / على اصغر).

[۲]برخى نقل ها تصريح دارند كه «چند فرزند كوچكِ» امام عليه السلام به شهادت رسيده اند و نه يك فرزند.

[۳]منشأ اين سخن ، احتمالاً نسخه منتشر شده مقتل ضعيف منسوب به ابو مِخنَف باشد كه در آن آمده : «از عمر او (على اصغر) شش ماه گذشته بود» . گفتنى است كه اين سخن ، نه تنها در هيچ منبع معتبرى نيامده است ؛ بلكه در نسخه خطى اى از همين كتاب نيز ـ كه در كتاب خانه تخصّصى حديث (قم / دار الحديث) ، موجود است ـ اين جمله نيامده است البته گزارشى از «يك ساله بودن» وى ، در تاريخ بلعمى آمده است .

[۴]بيشتر منابع ، نام مادر اين كودك را «رَباب» آورده اند .

[۵]ر . ك : ج ۱۲ ص ۲۲۳ (بخش سيزدهم / فصل سيزدهم / زيارت اوّل به روايت المزار الكبير) و ص ۲۸۹ (فصل چهاردهم: زيارتى كه سيّد مرتضى با آن، امام عليه السلام را زيارت كرد) .

[۶]تا اين قسمت از اين نقل ، با گزاش ترجمه الفتوح ، مشترك است .