پژوهشى در باره سند و متن زيارت آل يس‏

پژوهشى در باره سند و متن زيارت آل يس‏

زيارت آل يس، اظهار ارادتى عاشقانه به امام عصر عليه السلام است كه از ناحيه مقدّسه (نهاد وكالت) صادر شده است. بررسی سند این زیارت.

شيوه عالمان سَلَف، بر آن بوده است كه در نقل ادعيه و زيارات، سختگيرى سندى نمى كرده اند و به تسامح در ادّله سنن قائل بوده اند. اين شيوه، با سختگيرى در گزارش احاديث فقهى - حقوقى، كاملاً متفاوت بوده است.

از اين رو مشاهده مى شود مرحوم شيخ طوسى، احاديث فقهىِ موجود در كتاب تهذيب الأحكام را با دقّت در اسناد گزارش مى كند؛ ولى در كتاب مصباح المتهجّد، شيوه معمول ايشان، گزارش متون ادعيه و زيارت، بدون ذكر اسناد است.

بنا بر اين، پيگيرى اسناد منضبط و دقيق فقهى در متون ادعيه و زيارات، گاه پژوهشگر را دچار مشكل مى كند؛ چون اين شيوه نزد پيشينيان، متعارف و معمول نبوده است.

در تأييد اين شيوه مى گوييم: مناجات، دعا و زيارت، گونه اى ابراز احساس و عاطفه نسبت به معبود يا بندگان خالص و برگزيده اوست. از اين رو، مضامين و مفاهيم عارفانه و عاشقانه، در آنها نمود خاص دارد. در ارزيابى و سنجش دعا، «مضمون و محتوا» مورد توجّه است نه بحث و دقت در سند و طريق ، از اين رو، حتّى فراتر از قاعده تسامح در ادّله سنن نيز مى توان مناجات، دعا و زيارت را پذيرا شد، همان گونه كه برخى از جانب خود، دعا و زيارت انشا مى كرده اند.[۱]

روشن است كه مناجات، دعا و زيارت مأثور، جايگاهى ويژه در فرهنگ اسلامى و شيعى دارد و اقبال بدانها بيش از ادعيه غير مأثور بوده است؛ زيرا به اهل بيت عليهم السلام منسوب بوده است و تغيير و تبديل آن به هيچ وجه روا نبوده است، همان گونه كه امام صادق عليه السلام تغيير عبارت «يا مقلّب القلوب» در دعاى غريق را به «يا مقلّب القلوب و الأبصار» ناصحيح برشمردند.[۲]ولى سخن آن است كه در خصوص اين گروه، سختگيرى سندى همانند روايات فقهى، انجام نمى گرفته است. خلاصه آن كه پيگيرى دقّت و انضباط موجود در اسناد فقهى، در ديگر متون و از جمله زيارات، ضرورى نيست. اكنون با آگاهى از اين شيوه، به بررسى مصادر و اسناد زيارت آل يس مى پردازيم.

زيارت آل يس، اظهار ارادتى عاشقانه به امام عصر عليه السلام است كه از ناحيه مقدّسه (نهاد وكالت) صادر شده است. مصدر اصلى اين حديث، كتاب الاحتجاج طبرسى (م حدود ۵۶۰ ق)[۳]و المزار الكبير ابن مشهدى (ق ۶ ق)[۴]است.

دو گزارش متفاوت

ظاهراً زيارت آل يس، از ذخاير موجود در نهاد وكالت محسوب مى شده كه توسّط نايبان خاص و يا افراد مجاز زير مجموعه آنان در اختيار مشتاقان قرار گرفته و در گزارش هاى موجود، ورود يافته است:

۱. كهن ترين گزارش از اين زيارت، به نقل از محمّد بن عثمان عمرى، نايب دوم امام عصر عليه السلام است. ابو عبد اللَّه، احمد بن ابراهيم مى گويد: شوق و علاقه خود را به ديدار امام عصر عليه السلام بر ابو جعفر محمّد بن عثمان گفتم. او ضمن ارج نهادن به اشتياق من گفت: «در پى ديدار نباش و با زيارت، به او توجّه كن. براى يافتن زيارت نيز نزد محمّد بن على برو و زيارت را از او استنساخ كن و...».[۵]ابن مشهدى سند اين گزارش را در ادامه گزارش حسين بن روح و پس از دعاى ندبه، ذكر كرده است.

۲. گزارش مشهور، زيارت آل يس به نقل از محمّد بن عبد اللَّه حميرى است. محمّد بن عبد اللَّه حميرى با نايب سوم امام عصر عليه السلام ، حسين بن روح، ارتباط داشت و مكاتبات و توقيعات فراوانى براى او صادر شده است؛ ولى در باره درخواست او از حسين بن روح براى ديدار با امام، گزارشى در دست نيست. به عبارت ديگر، سبب صدور زيارت آل يس براى حميرى بر ما روشن نيست.

اين زيارت در كتاب الاحتجاج[۶]و با تفاوتى نسبتاً فراوان در كتاب المزار الكبير[۷]نقل شده است. سيّد ابن طاووس نيز اين زيارت را با تفاوتى آشكار به نقل از حميرى، گزارش و اضافه كرده است:

زيارة ثانية لمولانا صاحب الزمان - صلوات اللَّه عليه - و هى المعروفة بالندبة خرجت من الناحية المحفوفة بالقدس إلى أبى جعفر محمّد بن عبد اللَّه الحميرى؛ و أمر أن تتلى فى السرداب المقدس و هى... .

اين را زيارت دوم صاحب الزمان عليه السلام قرار داده و آن را معروف به «ندبه» دانسته و نوشته است: آن از سوى ناحيه مقدّسه براى ابو جعفر محمّد بن عبد اللَّه حميرى - كه خدايش بيامرزد - آمده و فرمان داده كه در سرداب مقدّس خوانده شود.[۸]

نام گذارى زيارت آل يس به ندبه و دستور به خواندن آن در سرداب مقدّس، تنها در مصباح الزائر آمده است و در مصادر ديگر وجود ندارد.

نتيجه آن كه كهن ترين گزارش ها از زيارت آل يس، مربوط به سده ششم هجرى است و مصادر موجود قبل از اين دوره، اين زيارت را گزارش نكرده اند.

اسناد زيارت آل يس

مجموعه گزارش هاى زيارت آل يس، از منظر سندى، اين گونه تحليل مى شود:

۱. گزارش طبرسى در كتاب الاحتجاج از زيارت آل يس، به گونه مرسل است و نياز به بررسى اسناد ندارد.

۲. ابن مشهدى در كتاب المزار الكبير، چندين سند براى زيارت آل يس نقل كرده است. جمع بندى اسناد موجود در اين كتاب، سرانجام، ما را به پنج يا شش طريق براى زيارت آل يس ره نمون مى كند.[۹]۳. به نظر مى رسد اسامى راويان موجود در المزار الكبير در برخى از طبقات، دچار تصحيف شده باشد. مثلاً «محمّد بن اسماعيل، عن محمّد بن اَشناس ظاهراً تحريف شده «حسن بن محمّد بن اسماعيل بن محمّد بن اَشناس» است كه استاد شيخ طوسى است، در حالى كه محمّد بن اسماعيل و محمّد بن اَشناس در ميان راويان و در اين طبقه وجود ندارند.

افزون بر محمّد بن اسماعيل و محمّد بن اَشناس، ابو الحسين محمّد بن احمد بن يحيى قمّى نيز ناشناخته است كه مى تواند تصحيف شده محمّد بن احمد بن على بن الحسن بن شاذان قمّى باشد كه در اين طبقه، موجود است.

۴. با توجّه به تصحيفات پديد آمده در اسناد كتاب المزار الكبير، ارزيابى دقيق افراد واقع در اسناد، بسيار مشكل است؛ چون برخى از نام ها، مجهول يا مهمل هستند. از اين رو، سند موجود در كتاب المزار الكبير، از اعتبار لازم برخوردار نيست؛ ولى اگر تصحيف ذكر شده متن پيشين پذيرفته شود، برخى از افراد واقع در سند، معلوم خواهند شد و اين گزارش، شايسته اعتبار شمرده مى شود.

۵ . ابن مشهدى در ابتداى كتاب المزار الكبير در اعتبار منقولات خود نوشته است:

فإنّى جمعت فى كتابى هذا ... ممّا اتصلت به من ثقات الروات الى السادات.[۱۰]

من در اين كتابم ، گردآورى كردم ... آنچه را كه به آن رسيدم از راويان مورد اعتماد تا بزرگان .

برخى با استناد به اين سخن ادّعا كرده اند كه اين توثيق عام است و تمام افراد واقع در كتاب را شامل مى شود. از اين رو، همانند كتاب تفسير القمّى و كامل الزيارات خواهد بود.[۱۱]آية اللَّه خويى اين نظر را صواب ندانسته و نوشته است: توثيقات عام از جانب نويسندگان كهن مقبول است؛ ولى از جانب نويسندگان متأخّر - كه فاصله زمانى با راويان دارند - ، مورد قبول نيست.[۱۲]مطابق با نظر ايشان، توثيق ابن مشهدى تنها نسبت به اساتيد خود پذيرفته خواهد بود و در بقيه موارد، اعتبارى ندارد؛ زيرا ابن مشهدى با آنان معاصر نبوده است تا توثيق حسّى نسبت بدان افراد داشته باشد.

۶. در هر طريق از پنج طريق موجود در اسناد زيارت آل يس، برخى از افراد، توثيق شده اند و برخى ممدوح هستند. در هر طريق، حداقل يك نفر ضعيف يا مجهول نيز وجود دارد كه باعث كاهش اعتبار سند مى گردد. در دو طريق، محمّد بن على بن زنجويه قمى قرار دارد كه مجهول است. در دو طريق ديگر، ابو المفضّل محمّد بن عبد اللَّه شيبانى قرار دارد كه تضعيف شده است.[۱۳]در طريق پنجم نيز حمزة بن محمّد بن حسن بن شبيب قرار دارد كه مجهول است.

با توجه به نكات بالا، اعتبار لازم اسنادى احراز نمى شود و ضرورتى به بحث در باره بقيه افراد سند، وجود ندارد.

۷. برخى ابو المفضل شيبانى را تنها در سال هاى پايانى عمر او ضعيف شمرده اند؛ زيرا شيخ طوسى در توصيف او گفته است:

كثير الرواية حسن الحفظ غير انه ضعفه جماعة من أصحابنا.[۱۴]

پُر حديث و نيك حافظه بوده است ؛ امّا جمعى از اصحاب ما او را تضعيف كرده اند .

نجاشى در باره او گفته است:

كان فى أوّل أمره ثبتاً ثم خلط و رأيت جل أصحابنا يغمزونه و يضعفونه... رأيت هذا الشيخ و سمعت منه كثيراً ثم توقّفت عن الرواية عنه إلّا بواسطة بينى و بينه.[۱۵]

در ابتداى كارش دقيق بود ، امّا بعداً مطالب را خلط مى كرد . ديده ام كه همه اصحاب ما از او بدگويى مى كنند و تضعيفش مى كنند ... من اين شيخ را ديدم و از وى روايات زيادى را شنيدم ، و بعداً ، در نقل روايت او متوقّف شدم ، جز از طريق واسطه اى كه ميان من و او بود .

از سخن نجاشى معلوم مى شود كه او در دوره اوّل عمر خود، دقيق و منضبط بوده است و در سال هاى پايانى عمر خويش به سبب پيرى و يا علل ديگر، دقت و انضباط خود را از دست داده است.

از اين رو نجاشى، احاديث دوره اوّل عمر او را با واسطه نقل مى كند؛ ولى احاديث دوره پايانى عمر او را گزارش نمى كند. لذا با فرض آن كه زيارت آل يس در غير از سال هاى پايانى او نقل شده باشد، مقبول خواهد بود.

جمع بندى مباحث سندى

در جمع بندى مطالب پيشين بايد گفت :

۱. با معيار تسامح در ادلّه سنن، زيارت آل يس، مقبول است و شايستگى قرائت دارد.

۲. اگر توثيق عام ابن مشهدى، نويسنده كتاب المزار الكبير را نسبت به تمامى راويان موجود در كتاب بپذيريم، تمام متون موجود در آن، از جمله زيارت آل يس، معتبر خواهد بود.

۳. بيشتر افراد واقع در سند، ممدوح هستند و تنها يك يا دو نفر در هر طريق، تضعيف شده يا مجهول هستند.

۴. با فرض پذيرش وثاقت ابو المفضّل شيبانى در سال هاى اوّليه عمر او و پذيرش گزارش زيارت آل يس در آن سال ها، اين طريق، حسن خواهد بود. چون تمام افراد آن، ثقه يا ممدوح هستند.

۵ . در صورت عدم پذيرش هر يك از مبانى پيشين، اسناد زيارت آل يس از اعتبار لازم براى استناد برخوردار نيست.

در باره متن زيارت آل يس

زيارت آل يس، اظهار ارادت عارفانه و عاشقانه به ساحت مقدّس امام عصر عليه السلام است كه يك شيعه معتقد، با برشمردن ويژگى هاى امام (بويژه امام عصر عليه السلام )، ايشان را مخاطب قرار مى دهد و با ذكر برخى حالات عبادى و غير عبادى قائم عليه السلام ، سلامى عاشقانه به ايشان مى گويد. آن گاه به شمارش معارف لازم شيعى از شهادتين تا شهادت بر امامان عليه السلام و بيان عقايد شيعى مى پردازد و به گونه اى نسبتاً كامل، ايمان خويش را بر ايشان عرضه مى دارد و موضوعاتى همچون: توحيد، نبوّت، امامت، رجعت، معاد، بهشت و دوزخ، حساب و كتاب، صراط و ميزان را به عنوان اركان ايمان مطرح مى كند و سرانجام، ولايت خود نسبت به امامان و برائت خويش از دشمنان ايشان را به روشنى باز مى گويد.

عرضه مجموعه عقايد و باورهاى شيعى به امامان شيعه، توسط عالمان و راويان ديگر نيز انجام شده است؛ از جمله مى توان به حديث عرض ايمان جناب عبد العظيم حسنى عليه السلام به امام هادى عليه السلام اشاره كرد.[۱۶]

از اين منظر، زيارت آل يس، افزون بر اظهار ارادت، گزارشى از معارف اصلى شيعى و عرض آن به محضر امام عصر عليه السلام است كه پيشينه اى متقن در روايات دارد و مطابق با هندسه معارف اسلامى و شيعى است.[۱۷]

تنها نكته قابل بحث در زيارت آل يس، يكى از فرازهاى اوليه آن است كه مى گويد:

إذا أرَدتُمُ التَّوَجَّهَ بِنا إلَى اللَّهِ وإلَينا ، فَقولوا كَما قالَ اللَّهُ تَعالى  : «سَلامٌ عَلى  آلِ ياسينَ» ، السَّلامُ عَلَيكَ يا داعِىَ اللَّهِ ورَبّانِىَّ آياتِهِ ... .[۱۸]

هنگامى كه خواستيد با ما به خداوند و به خود ما روى بياوريد، همان را بگوييد كه خداوند متعال فرموده است: سلام بر آل ياسين. سلام بر تو اى دعوتگر به خدا و عالم والاى دانا به آيات او!... .

ظاهراً مراد از كلام الهى، قرآن كريم است. در حالى كه عبارت «سلامٌ على آل ياسين» به صورت ذكر شده در قرآن وجود ندارد. بدين ترتيب، اين عبارت به آيه «سَلَمٌ عَلَى  إِلْ يَاسِينَ»[۱۹]ناظر است، در حالى كه قرائت مشهور و رسمى از اين آيه با عبارت موجود در روايت، ناسازگار جلوه مى كند.

در باره عبارت ياد شده، نكاتى قابل ذكر است:

۱. در گزارش سيّد ابن طاووس در مصباح الزائر، عبارت «فقولوا كما قال اللَّه تعالى»؛ وجود ندارد ؛ بلكه دستور به گفتن سلام على آل يس را مطرح كرده و نوشته است:

حِكمَةٌ بالِغَةٌ عَن قَومٍ لا يُؤمِنونَ ، وَالسَّلامُ عَلَينا وعَلى  عِبادِ اللَّهِ الصّالِحينَ (سَلامٌ عَلى  آلِ ياسينَ) ، ذلِكَ هُوَ الفَضلُ المُبينُ.[۲۰]

حكمتى رسا كه در افراد بى ايمان كارگر نمى شود ، وسلام بر ما و بندگان شايسته خدا (سلام بر آل ياسين). اين همان فضل آشكار است.

۲. مصادر تفسيرى سنّى و شيعى، قرائت «سلام على آل يس» را به عنوان قرائت غير مشهور ياد كرده و آن را به «آل محمّد صلى اللّه عليه و آله» تفسير كرده اند.

فخر رازى در تفسير خود آورده است:

قرأ نافع و ابن عامر و يعقوب، آل ياسين على إضافة آل إلى لفظ ياسين و الباقون بكسر الألف و جزم اللام موصولة بياسين أمّا القراءة الأولى ففيها وجوه: الأوّل: و هو الأقرب أنا ذكرنا أنه الياس بن ياسين فكان الياس آل ياسين. الثانى: آل ياسين، آل محمّد صلى اللّه عليه و آلهو الثالث: أن ياسين اسم القرآن، كأنه قيل : سلام اللَّه على من آمن بكتاب اللَّه الذى هو ياسين.[۲۱]

نافع و ابن عامر و يعقوب «آل ياسين» را به گونه اى كه آل به ياسين اضافه شده باشد، قرائت كرده اند؛ ولى ديگران به كسر الف و جزم لام وصل به ياسين خوانده اند. قرائت اوّلى داراى چند احتمال است : اوّل كه از همه نزديك تر است، ما ذكر كرديم كه الياس پسر ياسين بوده، پس الياس آل يس بوده . دوم ، آل ياسين ، آل محمّد است . سوم ، ياسين اسم قرآن است و گويا گفته شده : سلام بر كسى كه به كتاب الهى ، ايمان آورده ، كه همان ياسين است .

آلوسى نيز در كتاب روح المعانى، قرائت «سلام على آل ياسين» را از نافع و ابن عامر و يعقوب و زيد بن على نقل مى كند و در تأييد آن مى نويسد:

و كتب فى المصحف العثمانى منفصلاً ففيه نوع تأييده لهذه القرائة... و قيل ياسين فيها اسم لمحمّد صلى اللّه عليه و آله فآل ياسين آله - عليه الصلاة و السلام - . أخرج ابن أبى حاتم و الطبرانى و ابن مردويه عن ابن عبّاس انه قال فى «سلام على آل ياسين»: نحن آل محمّد آل ياسين و هو ظاهر فى جعل ياسين إسماً له صلى اللّه عليه و آله.[۲۲]

در مصحف عثمانى به صورت جداگانه و خارج متنى نوشته كه در آن، نوعى تأييد بر اين قرائت است ... گفته شده كه در ياسين نام محمّد صلى اللّه عليه و آلههست . پس آل ياسين ، آل محمّد - عليه الصلاة والسلام - است . ابن ابى حاتم ، طبرانى و ابن مردويه از ابن عبّاس نقل كرده اند كه او در باره «سلام على آلِ ياسينَ» گفته است : «ما آل محمّد، آل ياسين هستيم» . و اين نشان مى دهد كه ياسين، نام محمّد صلى اللّه عليه و آلهقرار داده شده است .شيخ طوسى در كتاب تبيان،[۲۳]قرائت نافع و ابن عامر و يعقوب را نقل كرده و آن را به معناى آل محمّد صلى اللّه عليه و آله دانسته است. طبرسى در مجمع البيان نيز قول ابن عبّاس در تفسير آل ياسين را نقل كرده است.[۲۴]

ديگر مفسّران شيعه و سنّى هم اين قرائت را نقل و به «آل محمّد» معنا كرده و يا آن را يكى از احتمالات برشمرده اند.[۲۵]

۳. در حديثى به نقل از اهل بيت عليهم السلام نيز با اشاره به اين آيه، «ياسين» به عنوان نام پيامبر صلى اللّه عليه و آله و «آل ياسين» به اهل بيت عليهم السلام تفسير شده است.[۲۶]تفسير برهان، پنج حديث از اين مجموعه آورده است.[۲۷]

گفتنى است كه بعضى از اين احاديث، مرسل اند و برخى مسند. تنها يكى از اسناد شيخ صدوق را با اغماض مى توان معتبر شمرد.

البته اطلاق «يس» به عنوان نام خاص پيامبر صلى اللّه عليه و آله[۲۸]و «آل يس» به عنوان اهل بيت عليهم السلام - بدون نظر به آيه سوره صافات - در احاديث و متون ديگر نيز تكرار شده و امرى پذيرفته است.[۲۹]

احتمال ديگر در توجيه اين عبارت، آن است كه آن را به حديث قدسى اى اشاره بدانيم كه قول خداوند است؛ ولى قرآن نيست. بنا بر اين «قولوا كما قال اللَّه تعالى سلام على آل يس» اشاره به حديث قدسى خواهد بود.

۴. سياق آيات، نشانگر آن است كه مراد از إلْ ياسين، حضرت الياس عليه السلام يكى از پيامبران پيشين است و پيامبر گرامى اسلام مورد نظر نيست. بنا بر اين، «سلام على الياسين» نمى تواند به ظاهر به آل يس قرائت يا معنا شود. سوره صافات، آيه ۷۲ تا ۱۳۰، به پيامبرانى چون : نوح، ابراهيم، موسى، هارون و الياس و برخورد نارواى مردم با آنان اشاره كرده و پس از داستان نوح عليه السلام اين گونه آورده است:

«وَ تَرَكْنَا عَلَيْهِ فِى الْأَخِرِينَ * سَلَمٌ عَلَى  نُوحٍ فِى الْعَلَمِينَ * إِنَّا كَذَ لِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ * إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ .[۳۰]و در ميان آيندگان [ آوازه نيك ] او را بر جاى گذاشتيم، درود بر نوح در ميان جهانيان! ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مى دهيم. به راستى او از بندگان مؤمن ما بود» .

و پس از بيان ماجراى ابراهيم عليه السلام اين گونه فرموده است:

«وَ تَرَكْنَا عَلَيْهِ فِى الْأَخِرِينَ * سَلَمٌ عَلَى  إِبْرَ هِيمَ * كَذَ لِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ * إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ .[۳۱]و در [ ميان ] آيندگان براى او [ آوازه نيك ] به جاى گذاشتيم. درود بر ابراهيم! نيكوكاران را چنين پاداش مى دهيم. در حقيقت، او از بندگان باايمان ما بود».

و پس از داستان موسى عليه السلام و هارون فرموده است:

«وَ تَرَكْنا عَلَيْهِما فى اْلآخِرينَ * سَلامٌ عَلى  مُوسى  وَ هارُونَ * إنّا كَذلِكَ نَجْزى الْمُحْسِنينَ * إنَّهُما مِنْ عِبادِنا الْمُؤْمِنينَ .[۳۲]و براى آن دو در [ ميان ] آيندگان [ نام نيك ] به جاى گذاشتيم. درود بر موسى و هارون! ما نيكوكاران را چنين پاداش مى دهيم؛ زيرا آن دو از بندگان باايمان ما بودند».

آن گاه در ذكر ماجراى الياس و قوم او سخن گفته است:

«وَ إنَّ إلْياسَ لَمِنَ الْمُرْسَلينَ * إذْ قالَ لِقَوْمِهِ أ لا تَتَّقُونَ * أ تَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أحْسَنَ الْخالِقينَ * اللَّهَ رَبَّكُمْ وَ رَبَّ آبائِكُمُ اْلأَوَّلينَ * فَكَذَّبُوهُ فَإنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ * إلّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصينَ * وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فى اْلآخِرينَ * سَلامٌ عَلى  إلْياسينَ * إنّا كَذلِكَ نَجْزى الْمُحْسِنينَ*إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ .[۳۳]و به راستى الياس از فرستادگان [ ما ] بود* به قوم خود گفت: «آيا پروا نمى داريد؟* آيا "بعل" را مى پرستيد و بهترين آفرينندگان را وا مى گذاريد؟!* [ يعنى: ] خدا را كه پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شماست؟!» . * پس او را دروغگو شمردند، و قطعاً آنها [ در آتش ] احضار خواهند شد* مگر بندگان پاك دين خدا* و براى او در [ ميان ] آيندگان [ آوازه نيك ] به جاى گذاشتيم . * درود بر الياس! * ما نيكوكاران را اين گونه پاداش مى دهيم؛* زيرا او از بندگان باايمان ما بود».

در ادامه به لوط و يونس هم اشاره مى كند.

از اين رو، ظاهر آيات سوره صافات، به الياس اشاره دارد و قرائت آل يس به معناى اهل بيت پيامبر صلى اللّه عليه و آله در اين موضع، صحيح نمى نمايد.

۵ . مى توان تفسير إلْ ياسين به آل ياسين و اهل بيت پيامبر صلى اللّه عليه و آله را تفسير باطنى يا تأويلىِ قرآن شمرد كه از ظاهر لفظ عبور كرده و معارف غير قابل دستيابى را براى ما بيان كرده است.

۶. احتمال ديگر آن است كه در زيارت آل ياسين، تنها با اشاره به سلام على إلْ يس، در صدد بيان نحوه سخن گفتن و سلام دادن بر اهل بيت عليهم السلام است؛ زيرا در جايى كه خداى متعال بر بندگان صالح خود اين گونه سلام مى دهد، مردمان نيز مى بايد به اين شيوه آموزشى عمل كنند و همانند زيارت آل يس با اهل بيت عليهم السلام سخن گويند و بر آنان سلام دهند.

بنا بر اين، آل يس در اين جا به معناى آل يس دانسته نشده و قرائت غير مشهور نيز تأييد نشده است.

۷. نتيجه آن كه با توجّه به مجموعه مطالب پيشين، قرائت زيارت آل ياسين خطاب به امام مهدى عليه السلام با توجّه به سند و متن موجود، رجاءً مطلوب و شايسته است و عرض ايمان بر اهل بيت عليهم السلام تلقّى مى شود. در ميان گزارش هاى موجود از زيارت آل ياسين، گزارش سيّد ابن طاووس در كتاب مصباح الزائر، از دقّت بيشترى برخوردار است؛ به سبب آن كه از اشكالات مطرح شده در گزارش هاى ديگر، مبرّاست.


[۱]سيّد ابن طاووس در الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان (ص ۲۰) مى گويد: «و نحن ما نذكر فى الإنشاء من الدعاء إلّا ما نجده غير روية و لا كلفة بل إفاضة علينا من مالك الأشياء هو ربّى و حسبى كما قال جلّ جلاله «ذَ لِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِى رَبِّى» (يوسف: آيه ۳۷)؛ دعاهايى كه ما خود انشا كرده ايم چنان است كه در بيان آنها هيچ فكر و مشقّتى تحمّل نكرده ايم؛ بلكه خداوند تعالى - كه همه چيز از آنِ اوست و تنها پروردگار من است و زمام كارهايم به دست قدرت اوست - به من افاضه فرموده و بر زبانم جارى ساخته است؛ همچنان كه خداوند (از قول يوسف عليه السلام ) فرمود: «اين دانش را خداى به من آموخته است».»

همچنين ر.ك: مهج الدعوات: ص ۴۰۰ : «و من ألفاظ دعوات جرت فى خاطرى فى الخلوات ... ؛ از جمله الفاظى كه در خلوت ها به خاطر من گذشته است...» ؛ ص ۳۶۱ : «ذكر دعاء ورد على خاطرى؛ از جمله دعاهايى كه به خاطرم رسيده است».

[۲]ر. ك: ج ۵ ص ۴۱۳ ح ۱۰۰۴ (دعاى غريق) .

[۳]ر.ك: ح ۱۱۱۵ (زيارت آل يس به روايت الاحتجاج).

[۴]ر.ك: ح ۱۱۱۶ (زيارت آل يس به روايت المزار الكبير).

[۵]ر. ك: المزار الكبير: ص ۵۸۵ .

[۶]ر. ك: ح ۱۱۱۵ .

[۷]ر.ك: ح ۱۱۱۶ .

[۸]مصباح الزائر، ص ۴۳۰. اين گزارش، تفاوت هايى با گزارش هاى ديگر دارد. گفتنى است كه اين زيارت، با دعاى ندبه مشهور تفاوت دارد و نام گذارى مصباح الزائر نبايد اين ذهنيت را به وجود آورد كه آنها يكسان اند.

[۹]او از طريق دو نفر از اساتيد خود، ابو محمّد عربى بن مسافر عبادى و ابو البقاء هبة اللَّه بن نما ، بدين گونه زيارت آل يس را گزارش كرده است: از ابو عبد اللَّه الحسين بن احمد بن محمّد بن على بن طحال مقدادى، از ابو على حسن بن محمّد طوسى، از پدرش، از محمّد بن اسماعيل، از محمّد بن اَشناس بزّاز، از ابو حسين محمّد بن احمد بن يحيى قمّى، از محمّد بن على بن زنجويه قمّى، از ابو جعفر محمّد بن عبد اللَّه بن جعفر حميرى.

افزون بر اين دو طريق، ابو على حسن بن اَشناس گفته است: «أخبرنا ابو المفضّل محمّد بن عبد اللَّه الشيبانى: أنّ أبا جعفر محمّد بن عبد اللَّه بن جعفر الحميرى أخبره ...». أبو على الحسن بن اَشناس همچنين گفته است: «أخبرنا أبو محمّد عبد اللَّه بن محمّد الدعلجى، عن أبى الحسين حمزة بن محمّد بن الحسن بن شبيب، عن أبى عبد اللَّه أحمد بن ابراهيم عن أبى جعفر محمّد بن عثمان العمرى» (ر.ك: ص ۳۷۶ ح ۱۱۱۶).

[۱۰]المزار الكبير: ص ۲۷.

[۱۱]ر. ك: خاتمة مستدرك الوسائل: ج ۱ ص ۳۶۰، مستدركات علم رجال الحديث: ج ۱ ص ۶۲.

[۱۲]معجم رجال الحديث: ج ۱ ص ۵۱ .

[۱۳]ر.ك: رجال النجاشى: ج ۲ ص ۳۲۲ ش ۱۰۶۰ كه در آن آمده است : رأيت جل أصحابنا يغمزونه ؛ ديده ام كه همه اصحاب از او بدگويى مى كنند .

[۱۴]الفهرست، طوسى: ص ۲۱۶ ش ۶۱۰.

[۱۵]رجال النجاشى: ج ۲ ص ۳۲۲ ش ۱۰۶۰ .

[۱۶]ر. ك: كمال الدين : ص ۳۷۹ ح ۱ ، الأمالى ، طوسى : ص ۴۱۹ ح ۵۵۷ ، التوحيد : ص ۸۱ ح ۳۷ .

[۱۷]اين گزارش بر اساس نقل كتاب الاحتجاج است كه با گزارش كتاب المزار الكبير و مصباح الزائر نيز سازگار است. اين دو كتاب، اضافاتى نيز دارند كه در اين گزارش، مورد توجّه نيست .

[۱۸]ر. ك: ح ۱۱۱۵ .

[۱۹]صافّات: آيه ۱۳۰.

[۲۰]مصباح الزائر: ص ۴۳۰ .

[۲۱]تفسير الكبير ، فخر رازى: ج ۲۶ ص ۱۶۲.

[۲۲]روح المعانى: ج ۲۳ ص ۱۴۲.

[۲۳]التبيان فى تفسير القرآن: ج ۸ ص ۵۲۳ .

[۲۴]مجمع البيان: ج ۸ ص ۷۱۲.

[۲۵]تفسير ابو الفتوح رازى: ج ۱۶ ص ۲۳۴، تفسير غريب القرآن: ص ۵۸۷، كنز الدقائق: ج ۱۱ ص ۱۷۷، تفسير السمرقندى: ج ۳ ص ۱۴۴، تفسير الثعلبى: ج ۸ ص ۱۶۹، شواهد التنزيل: ج ۲ ص ۱۶۸، البحر المحيط: ۷ ص ۳۵۸، فتح القدير: ج ۴ ص ۳۵۹.

[۲۶]عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۱ ص ۲۳۷، تحف العقول: ص ۴۳۳، تأويل الآيات الظاهرة: ج ۲ ص ۴۹۸، الاحتجاج: ج ۱ ص ۵۹۷، دعائم الإسلام: ج ۱ ص ۳۰.

[۲۷]البرهان: ج ۴ ص ۶۲۴ - ۶۲۷.

[۲۸]ر.ك: الكافى: ج ۶ ص ۲۰.

[۲۹]بحار الأنوار: ج ۲۳ ص ۱۶۷ - ۱۷۲، باب «إنّ آل يس، آل محمّد صلى اللّه عليه و آله».

[۳۰]صافّات: آيه ۷۸ - ۸۱ .

[۳۱]صافّات: آيه ۱۰۸ - ۱۱۱.

[۳۲]صافات: آيه ۱۱۹ - ۱۲۲ .

[۳۳]صافّات: آيه ۱۲۳ - ۱۳۲.