پرتوى از دانش امام علی(ع)

پرتوى از دانش امام علی(ع)

قلم ، آن گاه كه مى خواهد درباره دانش على عليه السلام حقيقتى را رقم زند و واقعيتى را بر نمايد ، در برابر دريايى موج خيز و ناپيدا كرانه قرار مى گيرد؛ دريايى موج بر موج كه نه كرانه آن پيداست و نه ژرفاى آن ، دست يافتنى!

تأمّل در گستره دانش امام على عليه السلام بسى شگفت آور است. قلم ، آن گاه كه مى خواهد درباره دانش على عليه السلام حقيقتى را رقم زند و واقعيتى را بر نمايد ، در برابر دريايى موج خيز و ناپيدا كرانه قرار مى گيرد؛ دريايى موج بر موج كه نه كرانه آن پيداست و نه ژرفاى آن ، دست يافتنى!

خامه چگونه مى تواند ابعاد دانش او را بنماياند كه باب «علم» و «حكمت» پيامبر خدا و «گنجينه بزرگ دانش» او و همه انبياى الهى بوده است؟

قلم ، چه سان مى تواند گستره علمى على عليه السلام را رقم زند كه تمام دانش هاىِ قرآنى، دينى، بلايا و منايا (حادثه ها و سرنوشت ها) را در نورديده بود و گذشته ها و آينده ها برايش چونان آنچه در پيشِ ديد است ، روشن و آفتابى بود؟

على عليه السلام به تصريح روايات ، تمامت «علم كتاب» را در اختيار داشت، كه اندكى از آن به آصف بن بَرخيا قدرت داده بود تا تخت بلقيس را كه فرسنگ ها از سليمان دور بود ، در كم تر از يك چشم به هم زدنى ، نزد او حاضر كند. اكنون بايد نيك تأمّل كرد و از سر تنبّه ، انديشيد كه اين گستره دانش ، تا كجاست؟ و آيا مى توان از نگاشته ها و دفترها و... آن را بَر نمود و ابعاد آن را نشان داد؟

دانش گسترده او چنان بود كه چون اندكى از آن بر نموده مى شد، ديده ها خيره مى گشت و خِردها را حيرت مى گرفت و رعشه بر اندام ها مى افتاد. به اين كلام مولا عليه السلام بنگريد :

إنْدَمَجْتُ عَلى مَكْنُونِ عِلمٍ لو بُحتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضطِرابَ الأرْشِيَةِ في الطويّ البَعيدة .[۱]من در اسرارى سر به مُهر فشرده شده ام كه اگر از آنها سخن بگويم ، چون ريسمان در دلِ چاهى ژرف ، به لرزه خواهيد افتاد .

چگونه مى توان ابعاد دانشى را ترسيم كرد كه آنچه اندكى از آن به اقتضاى حال ، و نه واقع ، در چهارده قرن پيش درباره : پيدايش جهان آفرينش، آفرينش فرشتگان و آسمان و زمين و انسان و حيوان، جامعه شناسى، روان شناسى، تاريخ، ادبيات، فيزيك، زمين شناسى و... رُخ نموده، براى دانشيان امروز ، با همه تطوّر و تكامل علوم ، تازگى دارد؟

آيا مى توان تمام زواياى دانش كسى را كه بلندْقامت و استوار ايستاد و صلاى«سَلونى قبلَ أن تَفقدونى»را در داد و هرگز و در برابر هيچ پرسشى فرو نمانْد و اين مدّعا در تاريخ پيش و پس از او جز خود او مصداقى نيافت، شناخت و شناساند؟!

گستره دانش او در هاله اى از ابهام مانده و خواهد ماند؛ چرا كه پيامبر خدا فرمود :

ما عَرَفَ اللّهَ حَقَّ مَعْرِفتِهِ غَيري وغَيرُكَ ، وَما عَرَفَكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ غَيرُ اللّهِ وَغَيري .[۲]جز من و تو ، كسى خداى را به درستى نشناخت و جز خدا و من ، كسى تو را [ اى على!] درست نشناخت .

قلم در دست هر كس و با هر توانى باشد ، جز اعتراف به ناتوانى ، چاره اى ندارد.

بدين سان ، متنبّى وار بايد از تبيين ابعاد و علوم على عليه السلام اظهار ناتوانى كرد و سكوت را ـ كه در هنگامه اى چنين، گوياترين است[۳]ـ پيشه ساخت، و خامه را به خود او سپرد تا مگر اندكى از آنچه را يافته ، وا گويد و قطره اى از امواج خروشان حقايق و معارف درياوارش را بر نمايد .

اى على كه جمله عقل و ديده اى!

شمّه اى وا گو از آنچه ديده اى.[۴]


[۱] نهج البلاغة : خطبه ۵ .

[۲] ر . ك : ج ۸ ص ۲۵۳ (جز خدا و من ، كسى او را نشناخت) .

[۳] ر . ك : ج ۹ ص ۲۶۹ (متنبّى) .

[۴] ر . ك : مثنوى معنوى .