منبع :
مناجات شعبانیه

مناجات شعبانیه

اين، مناجات اميرمؤمنان على بن ابى طالب و امامان از نسل ايشان است كه در هر ماه شعبان آن را مى‌خواندند:


الإقبال عن ابن خالويه : إنَّها [أيِ المُناجاةَ الشَّعبانِيَّةَ ]مُناجاةُ أميرِ المُؤمِنينَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ وَالأَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ عليهم السلام ، كانوا يَدعونَ بِها في شَهرِ شَعبانَ (۱) :
اين، مناجات اميرمؤمنان على بن ابى طالب و امامان از نسل ايشان است كه در هر ماه شعبان آن را مى خواندند:

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاسمَع دُعائي إذا دَعَوتُكَ ، وَاسمَع نِدائي إذا نادَيتُكَ ، وَأَقبِل عَلَيَّ إذا ناجَيتُكَ ، فَقَد هَرَبتُ إلَيكَ ، ووَقَفتُ بَينَ يَدَيكُ مُستَكينا لَكَ مُتَضَرِّعا إلَيكَ ، راجِيا لِما لَدَيكَ، تَراني وتَعلَمُ ما في نَفسي ، وتُخبِرُ حاجَتي وتَعرِفُ ضَميري، ولا يَخفى عَلَيكَ أمرُ مُنقَلَبي ومَثوايَ ، وما اُريدُ أن اُبدِئَ بِهِ مِن مَنطِقي ، وأتَفَوَّهُ بِهِ مِن طَلِبَتي ، وأرجوهُ لِعافِيَتي ،

«بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و هرگاه دعايت مى كنم، دعايم را بشنو و هرگاه صدايت مى زنم، به صدايم گوش فرا ده و هرگاه با تو مناجات مى كنم، به من توجّه كن كه من به سوى تو گريخته ام و ذليلانه ، در پيشگاهت ايستاده ام و به سوى تو زارى مى كنم. به آنچه نزد توست ، اميد دارم . مرا مى بينى و آنچه را در دلم هست ، مى دانى و از حاجتم خبردارى و از درونم آگاهى و پايان كار و جايگاهم بر تو پنهان نيست و يا آنچه كه مى خواهم به زبانم بيان كنم و يا درخواستى كه مى خواهم در باره اش سخن بگويم و براى عاقبتم به آن اميد دارم .

وقَد جَرَت مَقاديرُكَ عَلَيَّ يا سَيِّدي فيما يَكونُ مِنّي إلى آخِرِ عُمُري ، مِن سَريرَتي وعَلانِيَتي ، وبِيَدِكَ لا بِيَدِ غَيرِكَ زِيادَتي ونَقصي ، ونَفعي وضَرّي .
مقدّراتت بر من و در آنچه كه در ظاهر و باطنم تا آخر عمرم از من سر مى زند ، جارى است ، اى آقاى من! و فزونى و كاهش و سود و زيان من به دست توست ، و نه به دست ديگرى.

إلهي إن حَرَمتَني فَمَن ذَا الَّذي يَرزُقُني؟ ! وإن خَذَلتَني فَمَن ذَا الَّذي يَنصُرُني؟ !
خداى من! اگر مرا محروم كنى ، چه كسى مرا روزى خواهد داد؟ و اگر تنهايم گذارى ، چه كسى يارى ام خواهد كرد؟

إلهي أعوذُ بِكَ مِن غَضَبِكَ وحُلولِ سَخَطِكَ .
خداى من! از خشم و ناخشنودى تو به تو پناه مى برم .

إلهي إن كُنتُ غَيرَ مُستَأهِلٍ لِرَحمَتِكَ فَأَنتَ أهلٌ أن تَجودَ عَلَيَّ بِفَضلِ سَعَتِكَ .
خداى من! اگر من شايسته رحمت تو نيستم ، تو شايسته آن هستى كه به فضل گسترده ات بر من ببخشايى .

إلهي كَأَ نّي بِنَفسي واقِفَةٌ بَينَ يَدَيكَ ، وقَد أظَلَّها حُسنُ تَوَكُّلي عَلَيكَ ، فَفَعَلتَ ما أنتَ أهلُهُ ، وتَغَمَّدتَني بِعَفوِكَ .
خداى من! گويى در پيشگاهت ايستاده ام و توكّل نيكويم به تو ، بر من سايه افكنده است و تو آنچه را كه شايسته توست ، انجام مى دهى و مرا در گذشت خود فرو برده اى.

إلهي إن عَفَوتَ فَمَن أولى مِنكَ بِذلِكَ ؟ ! وإن كانَ قَد دَنا أجَلي ولَم يُدنِني مِنكَ عَمَلي ، فَقَد جَعَلتُ الإِقرارَ بِالذَّنبِ إلَيكَ وَسيلَتي .
خداى من! اگر از من درگذرى ، چه كسى شايسته تر از تو براى اين كار است ؟ و اگر مرگم نزديك شده است و كردارم مرا به تو نزديك نساخته است، اقرار به گناه را وسيله اى به سوى تو قرار داده ام.

إلهي قَد جُرتُ عَلى نَفسي فِي النَّظَرِ لَها ، فَلَهَا الوَيلُ إن لَم تَغفِر لَها !
خداى من! در توجّه به خويش بر خود ستم كردم و اگر مرا نيامرزى ، پس واى بر من!

إلهي لَم يَزَل بِرُّكَ عَلَيَّ أيّامَ حَياتي ، فَلا تَقطَع بِرَّكَ عَنّي في مَماتي .
خداى من! در طول زندگى ام همواره به من نيكى كردى . پس نيكى خود را به هنگام مرگم از من قطع مكن .

إلهي كَيفَ آيَسُ مِن حُسنِ نَظَرِكَ لي بَعدَ مَماتي ، وأنتَ لَم تُوَلِّني إلَا الجَميلَ في حَياتي ؟ !
خداى من! چگونه از نگاه نيكوى تو پس از مرگم نااميد شوم ، حالْ آن كه در زندگى ام ، جز نيكى به من نكردى ؟

إلهي تَوَلَّ مِن أمري ما أنتَ أهلُهُ ، وعُد عَلَيَّ بِفَضلِكَ عَلى مُذنِبٍ قَد غَمَرَهُ جَهلُهُ .
خداى من! كارهاى مرا آن گونه كه شايسته توست ، سرپرستى كن و به فضل خود ، بر گنهكارى كه نادانى او را فراگرفته ، توجّه فرما.

إلهي قَد سَتَرتَ عَلَيَّ ذُنوبا فِي الدُّنيا ، وأنَا أحوَجُ إلى سَترِها عَلَيَّ مِنكَ فِي الاُخرى .
خداى من! گناهانى را در دنيا براى من پوشيده داشتى كه من به پوشيده داشتن آنها در آخرتْ نيازمندترم ،

إلهي قَد أحسَنتَ إلَيَّ إذ لَم تُظهِرها لِأَحَدٍ مِن عِبادِكَ الصّالِحينَ ، فَلا تَفضَحني يَومَ القِيامَةِ عَلى رُؤوسِ الأَشهادِ .
خدايا! تو بر من نيكى كردى كه آنها را بر هيچ يك از بندگان صالحت آشكار نكردى . پس در روز قيامت ، در برابر همه مردم ، مرا رسوا مساز .

إلهي جودُكَ بَسَطَ أمَلي ، وعَفوُكَ أفضَلُ مِن عَمَلي .
خداى من! گشاده دستىِ تو اميد مرا گسترش داده ، و گذشت تو برتر از عمل من است .

إلهي فَسُرَّني بِلِقائِكَ يَومَ تَقضي فيهِ بَينَ عِبادِكَ .
خداى من! در روزى كه بين بندگانت داورى مى كنى ، مرا با ديدارت شادمان ساز .

إلهِي اعتِذاري إلَيكَ اعتِذارُ مَن لَم يَستَغنِ عَن قَبولِ عُذرِهِ ، فَاقبَل عُذري يا أكرَمَ مَنِ اعتَذَرَ إلَيهِ المُسيؤونَ .
خداى من! عذرخواهى من به درگاهت ، عذرخواهى كسى است كه از پذيرش عذرش بى نياز نيست . پس عذرم را بپذير ، اى كريم ترين كسى كه گنهكاران در نزدش عذرخواهى مى كنند !

إلهي لا تَرُدَّ حاجَتي ، ولا تُخَيِّب طَمَعي ، ولا تَقطَعَ مِنكَ رَجائي وأمَلي .
خداى من! حاجتم را رد مكن و اميدم را نااميد مكن ، و اميد و آرزويم را از خودت قطع مفرما .

إلهي لَو أرَدتَ هَواني لَم تَهدِني ، ولَو أرَدتَ فَضيحَتي لَم تُعافِني .
خداى من! اگر مى خواستى خوارم كنى ، هدايتم نمى كردى ، و اگر مى خواستى رسوايم سازى ، آسودگى ام نمى بخشيدى .

إلهي ما أظُنُّكَ تَرُدُّني في حاجَةٍ قَد أفنَيتُ عُمُري في طَلَبِها مِنكَ .
خداى من! به تو چنين گمانى نمى برم كه حاجتى را كه عمرم را در طلب آن سپرى كرده ام ، رد كنى .

إلهي فَلَكَ الحَمدُ أبَدا أبَدا دائِما سَرمَدا ، يَزيدُ ولا يَبيدُ كمَا تُحِبُّ وتَرضى .
خداى من! سپاسِ همواره و همواره ، هميشه و بى پايان ، فزونى يابنده و كاستى ناپذير ، از آنِ توست ، همان گونه كه دوست دارى و خشنودى.

إلهي إن أخَذتَني بِجُرمي أخَذتُكَ بِعَفوِكَ، وإن أخَذتَني بِذُنوبي أخَذتُكَ بِمَغفِرَتِكَ، وإن أدخَلتَنِي النّارَ أعلَمتُ أهلَها أ نّي اُحِبُّكَ .
خداى من! اگر به جرمم مرا بگيرى ، به عفوت تو را مى گيرم ، و اگر به گناهانم مرا بگيرى ، به گذشتت تو را مى گيرم ، و اگر مرا به دوزخ اندازى ، به همه دوزخيانْ اعلام خواهم كرد كه دوستت دارم.

إلهي إن كانَ صَغُرَ في جَنبِ طاعَتِكَ عَمَلي فَقَد كَبُرَ في جَنبِ رَجائِكَ أمَلي .
خداى من! اگر در برابر اطاعت از تو اعمالم اندك است ، در كنار اميدوارى به تو آرزوهايم بزرگ است .

إلهي كَيفَ أنقَلِبُ مِن عِندِكَ بِالخَيبَةِ مَحروما ، وقَد كانَ حُسنُ ظَنّي بِجودِكَ أن تَقلِبَني بِالنَّجاةِ مَرحوما ؟ !
خداى من! چگونه از نزد تو دست خالى و نااميد بروم ، حالْ آن كه چشمداشت من به بخشش تو آن است كه مرا نجات يافته بازگردانى؟

إلهي وقَد أفنَيتُ عُمُري في شِرَّةِ السَّهوِ عَنكَ ، وأبلَيتُ شَبابي في سَكرَةِ التَّباعُدِ مِنكَ .
خداى من! عمرم را در حرص فراموشى تو گذراندم و جوانى ام را در مستى دورى از تو نابود كردم .

إلهي فَلَم أستَيقِظ أيّامَ اغتِراري بِكَ ، ورُكوني إلى سَبيلِ سَخَطِكَ .
خداى من! در روزگار مغرور شدنم بر تو و گرايشم به راه خشم تو ، بيدار نشدم .

إلهي وأنَا عَبدُكَ وَابنُ عَبدِكَ ، قائِمٌ بَينَ يَدَيكَ ، مُتَوَسِّلٌ بِكَرَمِكَ إلَيكَ .
خداى من! بنده تو و فرزند بنده تو ام كه در پيشت ايستاده ام و به اميد كَرَم تو به تو متوسّل شده ام .

إلهي أنَا عَبدٌ أتَنَصَّلُ إلَيكَ مِمّا كُنتُ اُواجِهُكَ بِهِ مِن قِلَّةِ استِحيائي مِن نَظَرِكَ ، وأطلُبُ العَفوَ مِنكَ إذِ العَفوُ نَعتٌ لِكَرَمِكَ .
خداى من! بنده اى هستم كه از كم حيايى خود در برابر نظر تو ، كه با آن با تو رودررو مى شدم ، عذر مى خواهم و از تو درخواست گذشت دارم؛ چرا كه گذشت ، زيب بزرگوارى توست.

إلهي لَم يَكُن لي حَولٌ فَأَنتَقِلَ بِهِ عَن مَعصِيَتِكَ إلّا في وَقتٍ أيقَظتَني لِمَحَبَّتِكَ ، وكَما أرَدتَ أن أكونَ كُنتُ ، فَشَكَرتُكَ بِإِدخالي في كَرَمِكَ ، ولِتَطهيرِ قَلبي مِن أوساخِ الغَفلَةِ عَنكَ .
خداى من! براى من توانى نبود تا به وسيله آن از نافرمانى ات بيرون رَوم ، مگر آن گاه كه براى محبّتت مرا بيدار كردى و آن گونه كه خواستى باشم ، شدم . پس تو را شكر مى گويم ، براى اين كه مرا در كَرَمت داخل كردى و براى پاك كردن دل من از چرك هاى غفلت از خودت .

إلهِي انظُر إلَيَّ نَظَرَ مَن نادَيتَهُ فَأَجابَكَ ، وَاستَعمَلتَهُ بِمَعونَتِكَ فَأَطاعَكَ ، يا قَريبا لا يَبعُدُ عَنِ المُغتَرِّ بِهِ ، ويا جَوادا لا يَبخَلُ عَمَّن رَجا ثَوابَهُ .
خداى من! به من ، چونان كسى بنگر كه تو را مى خوانَد و پاسخش مى دهى و به يارى خود به كارش گرفته اى و او اطاعتت كرده است . اى نزديكى كه از فريفته خود دور نيستى! اى بخشنده اى كه بر آن كه اميد پاداش دارد ، بخل نمى ورزى!

إلهي هَب لي قَلبا يُدنيهِ مِنكَ شَوقُهُ ، ولِسانا يَرفَعُهُ إلَيكَ صِدقُهُ ، ونَظَرا يُقَرِّبُهُ مِنكَ حَقُّهُ .
خداى من! به من دلى ده كه شوقش مرا به تو نزديك سازد ، و زبانى كه راستگويى اش او را به سوى تو كشانَد ، و توجهى كه حقّش ، او را به تو نزديك كند .

إلهي إنَّ مَن تَعَرَّفَ بِكَ غَيرُ مَجهولٍ ، ومَن لاذَ بِكَ غَيرُ مَخذولٍ ، ومَن أقبَلتَ عَلَيهِ غَيرُ مَملوكٍ (۲) .
خداى من! كسى كه با تو شناخته شده باشد ، ناشناخته نيست ، و آن كه به تو پناه بَرَد ، وامانده نيست ، و آن كه تو به او روى آورى ، آزاد است.

إلهي إنَّ مَنِ انتَهَجَ بِكَ لَمُستَنيرٌ ، وإنَّ مَنِ اعتَصَمَ بِكَ لَمُستَجيرٌ ، وقَد لُذتُ بِكَ .
خداى من! كسى كه با تو راه جويد ، به نور راه برده است ، و آن كه به تو متوسّل شده ، به پناهگاه راه يافته است ، و من به تو پناه جسته ام.

يا إلهي فَلا تُخَيِّب ظَنّي مِن رَحمَتِكَ ، ولا تَحجُبني عَن رَأفَتِكَ .
خداى من! اميد من را به رحمتت ناكام مكن ، و از لطفت محرومم مساز .

إلهي أقِمني في أهلِ وِلايَتِكَ مُقامَ رَجاءِ الزِّيادَةِ مِن مَحَبَّتِكَ .
خداى من! مرا در بين دوستانت در جايگاه اميد به فزونى محبّتت بنشان .

إلهي وألهِمني وَلَها بِذِكرِكَ إلى ذِكرِكَ ، وَاجعَل هَمّي في رَوحِ نَجاحِ أسمائِكَ ومَحَلِّ قُدسِكَ .
خداى من! به من شيدايى ياد پياپى خود را الهام كن ، و همّتم را در معنويت پيروزى نام هاى تو و جايگاه قدس خود قرار ده .

إلهي بِكَ عَلَيكَ إلّا ألحَقتَني بِمَحَلِّ أهلِ طاعَتِكَ ، وَالمَثوَى الصّالِحِ مِن مَرضاتِكَ ، فَإِنّي لا أقدِرُ لِنَفسي دَفعا ، ولا أملِكُ لَها نَفعا .
خداى من! سوگند به خودت ، بر توست كه مرا به جايگاه اهل اطاعتت و جايگاه شايسته اى از خشنودى ات ملحق كنى ؛ چرا كه من خود نمى توانم زيانى را برطرف كنم و يا نفعى را به سوى خود جلب كنم.

إلهي أنَا عَبدُكَ الضَّعيفُ المُذنِبُ ، ومَملوكُكَ المَعيبُ ، فَلا تَجعَلني مِمَّن صَرَفتَ عَنهُ وَجهَكَ ، وحَجَبَهُ سَهوُهُ عَن عَفوِكَ .
خداى من! بنده ضعيف و گناهكار و بنده عيبدار تو ام . مرا از آنانى قرار مده كه از ايشان روى گردانده اى و اشتباهاتشان آنها را از گذشت تو محروم ساخته است.

إلهي هَب لي كَمالَ الاِنقِطاعِ إلَيكَ ، وأنِر أبصارَ قُلوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها إلَيكَ ، حَتّى تَخرِقَ أبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّورِ ، فَتَصِلَ إلى مَعدِنِ العَظَمَةِ ، وتَصيرَ أرواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدسِكَ .
خداى من! مرا به كمال جدايى از غير خود عنايت كن ، و ديده دل هاى ما را به نور نگريستن به سوى خودت روشنى بخش، تا ديده دل ها ، حجاب هاى نور را بشكافد و به معدن عظمتت متّصل گردد ، و روح هايمان به عزّت مقدّس تو بياويزند.

إلهي وَاجعَلني مِمَّن نادَيتَهُ فَأَجابَكَ ، ولاحَظتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ ، فَناجَيتَهُ سِرّا وعَمِلَ لَكَ جَهرا .
خداى من! مرا از كسانى قرار ده كه آنها را خوانده اى و پاسخ داده اند و به ايشان توجّه كرده اى و در برابر شكوهت بيهوش گشته اند ، و با آنان به خفا راز گفته اى و آنان در آشكارا عمل كرده اند.

إلهي لَم اُسَلِّط عَلى حُسنِ ظَنّي قُنوطَ الإِياسِ ، ولَا انقَطَعَ رَجائي مِن جَميلِ كَرَمِكَ .
خداى من! انبوه نااميدى ها را بر خوش گمانى خودم مسلّط نمى كنم ، و اميدم را از كرامت هاى زيبايت نمى بُرم .

الهي إن كانَتِ الخَطايا قَد أسقَطَتني لَدَيكَ فَاصفَح عَنّي بِحُسنِ تَوَكُّلي عَلَيكَ .
خداى من! اگر خطاها مرا در نزدت حقير كرده اند ، به حقّ توكّل نيكويى كه به تو دارم ، از من درگذر .

إلهي إن حَطَّتنِي الذُّنوبُ مِن مَكارِمِ لُطفِكَ ، فَقَد نَبَّهَنِي اليَقينُ إلى كَرَمِ عَطفِكَ .
خداى من! اگر گناهانم مرا از [ دستيابى به ]لطف هاى بزرگت فرو كشيده اند ، يقينم به بزرگى مهرت مرا بيدار كرده است.

إلهي إن أنامَتنِي الغَفلَةُ عَنِ الاِستِعدادِ لِلِقائِكَ ، فَقَد نَبَّهَتنِي المَعرِفَةُ بِكَرَمِ آلائِكَ .
خداى من! اگر غفلتْ مرا از آماده شدن براى ديدارت باز داشته است ، معرفتِ عظمت نعمت هايت مرا بيدار كرده است .

إلهي إن دَعاني إلَى النّارِ عَظيمُ عِقابِكَ ، فَقَد دَعاني إلَى الجَنَّةِ جَزيلُ ثَوابِكَ .
خداى من! اگر كيفر بزرگت مرا به دوزخ مى خوانَد ، فراوانى پاداشت مرا به جنّت مى خوانَد .

إلهي فَلَكَ أسأَلُ ، وإلَيكَ أبتَهِلُ وأرغَبُ ، أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأن تَجعَلَني مِمَّن يُديمُ ذِكرَكَ ، ولا يَنقُضُ عَهدَكَ ، ولا يَغفُلُ عَن شُكرِكَ ، ولا يَستَخِفُّ بِأَمرِكَ .
خداى من! از تو درخواست مى كنم، در پيشگاه تو زارى مى كنم و به تو اميد مى بَرم و از تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستى و مرا از كسانى قرار دهى كه همواره تو را ياد مى كنند و پيمانت را نمى شكنند و از شكرت غافل نيستند و فرمانت را سبُك نمى شمارند.

إلهي وأَلحِقني بِنورِ عِزِّكَ الأَبهَجِ ، فَأَكونَ لَكَ عارِفا ، وعَن سِواكَ مُنحَرِفا ، ومِنكَ خائِفا مُراقِبا ، يا ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ . وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ رَسولِهِ وآلِهِ الطّاهِرينَ وسَلَّمَ تَسليما كَثيرا .(۳)
خداى من! مرا به نور عزّت پرسرور خود ، ملحق كن تا عارف به تو گردم و از غير تو روى بگردانم و از تو بيمناك و مراقب خواست تو باشم . اى صاحب شكوه و بخشندگى! درود خدا و سلامِ فراوان وى بر محمّد ، پيامبر خدا و خاندان پاكش باد!


۱)دانشنامه امیرالمؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج ۱۰ ص ۱۹۰
۲ ) وفي نسخة : «مملول» .
۳ ) الإقبال : ج۳ ص ۲۹۵ ، بحار الأنوار : ج۹۴ ص ۹۶ ح ۱۳ نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .