تحليلى درباره حكمت ختم نبوّت

تحليلى درباره حكمت ختم نبوّت

فلسفه بعثت انبياى الهى، ارائه برنامه تكامل جامعه بشر است...

سخن درباره حكمت ختم نبوّت ، بسيار است ؛ ولى آنچه در اين جا به طور اجمال مى توان بدان اشاره كرد ، اين است كه فلسفه بعثت انبياى الهى، ارائه برنامه تكامل جامعه بشر است . اين برنامه ، بايد به تدريج به مردم ابلاغ شود ؛ زيرا جامعه در طول تاريخ ، همانند كودكى است كه در دامن تعليم و تربيت انبياى الهى پرورش مى يابد، لذا برنامه انبيا در دوران هاى مختلف زندگىِ اين كودك ، بايد متناسب با مزاج و استعداد او باشد و بر اين اساس ، در چهار مقطع از مقاطع تاريخِ پيش از اسلام، شكل اجرايىِ برنامه انبيا تغيير كرده و اين تغييرات ، توسّط چهارتن از پيامبران بزرگ الهى ـ كه صاحب كتاب و شريعت بوده اند و آنان را پيامبران تشريع مى ناميم ـ به جامعه بشر ابلاغ گرديده است . اين پيامبران عبارت اند از : نوح، ابراهيم، موسى و عيسى عليهم السلام .

ساير پيامبران الهى، مبلّغ شريعت پيامبران تشريع بوده اند، و رهبرىِ الهى به وسيله آنان تداوم يافت ، تا هنگامى كه مزاج جامعه براى دريافت آخرين پيام هاى الهى ، آمادگى پيدا كرد ، و در اين هنگام بود كه آخرين و كامل ترين برنامه هاى تكامل انسان ، در مجموعه اى به نام قرآن ، به وسيله خاتم انبيا به بشر ابلاغ شد و با ابلاغ اين پيام ، سلسله پيامبران پايان يافت .

پيامبر خدا در روايتى اين تحليل را ضمن يك مَثَل ساده بيان فرموده :

مَثَلى فِي النَّبيِّينَ كَمَثَلِ رَجُلٍ بَنى دارا فَأحسَنَها وأكمَلَها وجَمَّلَها وتَرَكَ مِنها مَوضِعَ لَبِنَةٍ لَمْ يَضَعها ، فَجَعَلَ النَّاسُ يَطوفونَ بِالبِناءِ ويَعجَبونَ مِنهُ ويَقولونَ : لَو تَمَّ مَوضِعُ تِلكَ اللَّبِنَةِ ! وأنا فِي النَّبِيِّينَ بِموضِعِ تِلكَ اللَّبِنَةِ .[۱]حكايت من در ميان پيامبران، حكايت مردى است كه خانه اى ساخته و آن را خوب و كامل و زيبا درست كرده باشد و فقط جاى يك خشت را در آن باقى گذاشته باشد ؛ مردم ، دور آن خانه مى چرخند و از آن خوششان مى آيد و مى گويند : كاش جاى همين يك خشت هم تكميل مى شد. آرى ، من در ميان پيامبران ، جاى آن خشت هستم.

بر پايه اين مَثَل، خداوند متعال با فرستادن پيامبران ، مى خواست ساختمانى معنوى در جهان بنا كند براى پرورش انسان كامل، كه بدون آن، جهان نمى توانست جز حيوان پرورش دهد . با اين كه معمار اين ساختمان ، خداوند متعال بوده، ساختن آن قرن ها طول كشيده است ؛ چرا كه اجزاى آن و زمينه ساختش مى بايست در طول قرن ها فراهم گردد . نخستين خشت نورانىِ اين بناى معنوى ، حضرت آدم و واپسينِ آنها حضرت خاتم الأنبيا است . با بعثت حضرت خاتم ، پرورشگاه جامعه انسانى از هر جهت تكميل شد و تا پايان جهان ، برنامه هاى اين پرورشگاه ، براى تكامل مادّى و معنوى همه انسان ها كافى است و بدين سان ، نبوّت پايان يافت .

اما پس از پايان يافتن نبوّت به وسيله خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله ، امامت و هدايت امّت ، به وسيله اهل بيت ايشان ادامه يافت، چنان كه قرآن مى فرمايد :

«إِنَّمَآ أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ .[۲][ اى پيامبر! ]تو فقط هشداردهنده اى، و براى هر قومى راهبرى است»  .

در احاديث فريقين تصريح شده[۳]كه مقصود از «هادى» ، اميرمؤمنان على عليه السلام است : چنان كه در تاريخ دمشق آمده :

لَمّا نَزَلَت :  «إِنَّمَآ أَنتَ مُنذِرٌ ... »  ، قالَ النَّبِىُّ : أنَا المُنذِرُ وعَلِىٌّ الهادى .[۴]چون آيه (تو فقط هشدار دهنده اى) نازل شد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : من هشدار دهنده ام و على، راهبر.

و پس از امام على عليه السلام ، امامت در خاندان آن حضرت ادامه يافت ، چنان كه از پيامبر خدا روايت شده است :

أنَا المُنذِرُ، وعَلِىٌّ الهادى، وكُلُّ إمامٍ هادٍ لِلقَرنِ الَّذى هُوَ فيهِ .[۵]من هشدار دهنده ام و على، راهبر و هر امامى راهبر نسل معاصر خويش است.

و در روايتى ديگر ، از امام باقر عليه السلام آمده است :

رَسولُ اللّهِ المُنذِرُ، وعَلِىٌّ الهادى، أمَا وَاللّهِ ما ذَهَبَ مِنّا و ما زالَت فينا إلَى السّاعَةِ .[۶]پيامبر خدا ، بيم دهنده است و على هدايتگر . بدانيد كه به خداوند سوگند ، [امامت] از خاندان ما بيرون نرفته است و تا قيامت در ميان ماست .

اين حقيقت ، در حديث متواتر ثقلين نيز ـ كه صدورش قطعى است ـ مورد تأكيد قرار گرفته است[۷]و بدين سان ، امامت و رهبرىِ الهىِ خاندان نبوّت ، تا مدّتى قريب به سه قرن ادامه يافت ؛ اما پس از وفات امام حسن عسكرى عليه السلام ، حكمت الهى ايجاب مى كرد كه امامِ پس از او ـ كه پدر معنوىِ امّت اسلامى است ـ از ديده ها پنهان گردد و جامعه اسلامى را به دار الأيتام معنوىِ فقها و علما واگذارد، چنان كه از امام عسكرى عليه السلام روايت شده است كه فرمود :

حدّثنى أبى ، عن آبائه ، عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أشَدُّ مِن يُتمِ اليَتيمِ الَّذِى انقَطَعَ مِن اُمِّهِ و أبيهِ ، يُتمُ يَتيمٍ انقَطَعَ عَن إمامِهِ ولا يَقدِرُ عَلَى الوُصولِ إلَيهِ ولا يَدرى كَيفَ حُكمُهُ فيما يُبتَلى بِهِ مِن شَرائِعِ دينِهِ ، ألا فَمَن كانَ مِن شيعَتِنا عالِماً بِعُلُومِنا ، و هذَا الجاهِلُ بِشَريعَتِهِ المُنقَطِعُ عَن مُشاهَدَتِنا يَتيمٌ فى حِجرِهِ ، ألا فَمَن هَداهُ و أرشَدَهُ و عَلَّمَهُ شَريعَتَنا كانَ مَعَنا فِى الرَّفيقِ الأعلى .[۸]پدرم از پدرانش از پيامبر خدا برايم روايت كرد كه : بسيار بدتر از يتيمى كه پدر و مادرش را از دست داده ، يتيمى است كه از امام خود دور افتاده و توان دستيابى به او را ندارد و در مسايل شرعىِ خود كه به آنها نياز دارد ، تكليفش را نمى داند . بدانيد كه چنين شخصى ـ كه احكامش را نمى داند و از ديدن ما محروم است ـ يتيمى است كه در دامن كسى جاى دارد كه عالم به علوم ما باشد . هلا ! كه هر كس چنين يتيمى را ارشاد نمايد و هدايتش كند و شريعت ما را به او آموزش دهد ، در بالاترين منزلگاه ، همراه ماست .

يكى از حكمت هاى غيبت امام عصر(عج) ، اين است كه مردم جهان ، انواع حكومت هاى مدّعىِ عدالت و آزادى و حقوق بشر را بيازمايند و با تجربه دريابند كه جز رهبرىِ رهبران الهى، نمى تواند عدالت را در جهان برقرار سازد، و امّت اسلامى نيز دريابد كه تنها در اختيار داشتنِ كامل ترين برنامه هاى تكامل ، براى رسيدن به جامعه موعود و مطلوب اسلامى كافى نيست ؛ بلكه در كنار آن ، امامت خاندان رسالت نيز ضرورى است . امام صادق عليه السلام در حديثى ، به اين حكمت اشاره مى فرمايد :

ما يَكونُ هذَا الأمرُ حَتّى لا يَبقى صِنفٌ مِنَ النّاسِ إِلّا وقَد وُلّوا مِنَ النّاسِ حَتّى لا يَقولَ قائِلٌ : إنّا لَو وُلّينا لَعَدَلنا! ثُمَّ يَقومَ القائِمُ بِالحَقِّ وَ العَدلِ .[۹]غيبت ، همچنان ادامه دارد تا جايى كه هيچ گروهى از مردم نمانند مگر اين كه به حكومت برسند ، تا كسى نمانَد كه بگويد : «اگر ما حاكم مى شديم ، به داد حكومت مى كرديم» . آن گاه ، قائم به حق و داد بر مى خيزد .

پس از فراهم شدن زمينه سياسى و اجتماعىِ حكومت جهانى اسلام، تنها ذخيره الهى،براى اقامه عدل در جهان ظاهر مى گردد و با ظهور وى،وعده الهى مبنى بر فراگير شدن اسلام در جهان ـ كه در قرآن سه بار تكرار شده است ـ تحقّق خواهد يافت:

«هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ .[۱۰]او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است ، پيروز گردانَد ؛ هر چند مشركان خوش نداشته باشند»  .


[۱] ر . ك : ص ۵۲۸ ح ۲۰۶۷ .

[۲] رعد : آيه ۷ .

[۳] ر.ك : دانش نامه امير المؤمنين : بخش نهم / فصل يكم : على از زبان قرآن / راه نما .

[۴] ر . ك : دانش نامه امير المؤمنين : ح ۳۱۲۵ .

[۵] ر . ك : دانش نامه امير المؤمنين : بخش سوم / فصل هشتم / احاديث هدايت .

[۶] ر . ك : دانش نامه امير المؤمنين : بخش سوم / فصل هشتم / احاديث هدايت .

[۷] ر.ك : امام مهدى از نگاه حديث ثقلين، محمّد محمّدى رى شهرى .

[۸] الاحتجاج : ج ۱ ص ۷ .

[۹] الغيبة، نعمانى : ص ۲۷۴ ح ۵۳ .

[۱۰] توبه : آيه ۳۳ ، فتح : آيه ۲۸ ، صف : آيه ۹ .