سخنی در باره آزمون های انبیا(ع)

سخنی در باره آزمون های انبیا(ع)

گرفتار شدن انبیا به انواع بلا و گرفتاری، توضیح داده شده است.

آزمايش و گرفتارى، از يك سو مستلزم نوعى فرسايش ، آسيب و دگرگونى ظاهرى و از سوى ديگر، مايه سنجش و ارزيابى است . فشارهاى صبورى آفرين و استواركننده اراده در اين زمينه ، هم به تقويت روح ، منجر مى شوند و هم به ورزيدگى و استوارى جسم ، و به علاوه ، كنار رفتن تن پرورى و تنبلى را نيز به همراه دارند . بنا بر اين، ابتلائات، مردآفرين و مايه نمود و پرورش جوهره انسانيت اند .

از همين رو، خداى متعال با ابزار «ابتلا (آزمون)»، همه انبيا و اوليا را مشمول الطاف پنهان و عنايات ويژه خويش گردانيد ، به گونه اى كه بر اساس قاعده «البلاء لِلولاء (آزمايش به خاطر دوستى است)»، در احاديث آمده است:

أعظَمُ النّاسِ بَلاءً الأَنبِياءُ ثُمَّ الأَمثَلُ فَالأَمثَلُ.[۱]پر رنج و بلاترين مردمان، پيامبران اند و سپس كسانى كه در مرتبه بعد و بعدتر قرار دارند .

نيز از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، نقل شده است كه :

ما اُوذَىَ نَبِىٌّ مِثلَ ما اُوذيتُ.[۲]هيچ پيامبرى به آن گونه كه من اذيّت شدم، اذيّت نشد.

گرچه اصل در «ابتلا»، آزمون به سختى و گرفتارى است ، ليكن با توجّه به ويژگى غفلت آفرينى نعمت و رفاه و اين كه بر آمدن از عهده آزمون با راحتى و رفاه معمولاً از موفّقيت در آزمون با سختى ها، سخت تر است ، در قرآن و احاديث، واژه «ابتلاء» گاهى در موارد آزمون به خوشى ها و نعمت ها نيز به كار رفته است .

بر اين اساس، در باب ابتلائات پيامبران عليهم السلام ، علاوه بر حجم عظيم امتحان و ابتلا به سختى ها و محنت ها و ناگوارى ها ، ابتلا به نعمت ها و خوشى ها و شيرينى ها نيز مشاهده مى گردد .

قرآن كريم در اين باره نمونه هايى از ابتلائات انبيا عليهم السلام را ترسيم مى نمايد كه موارد ذيل از آن جمله، شايسته درنگ و ژرف نگرى است :

۱ . آدم عليه السلام

آدم عليه السلام ، پدر نسل موجود از انسان ها در زمين و نخستين پيامبر الهى است كه در زمين مبعوث گشت . او از آغاز براى زمين آفريده شده بود ؛ امّا خداى متعال، چنين مقدّر فرموده بود كه وى و همسرش، پيش از فرود آمدن به زمين ـ كه سراى تكليف است ـ ، به عنوان نمونه اى از انسان ها و نه به عنوان انسان معصوم ، دوره زندگى آزمايشى را در بهشتى خوش و راحت و برخوردار از انواع نعمت ها تجربه نمايند و كشش هاى جسمى و زمينى، آنان را به سوى درختِ نهى شده بكشاند و متأثّر از سوگندها و وسوسه هاى شيطان، از آن درخت تناول نمايند و از آن بهشت، اخراج و گرفتار زندگى در سراى رنج و محنت زمين گردند ، تا اين حقيقت را بياموزند كه در سراى تكليف نيز اگر نافرمانى نمايند، علاوه بر اين سرا ، در سراى بعدى يعنى آخرت، زندگى بسيار سخت و پر رنج و عذابى خواهند داشت .

پس از خروج آدم عليه السلام از بهشت و فرود آمدن به زمين ، محنت محروميت از بهشتِ نخستين و گونه هاى رنج زندگى در زمين ، چندان او را دچار ابتلائات و گرفتارى ها نمود كه روزگارى طولانى را به گريه گذراند و از بَكّائانِ برگزيده شمرده شد .

برخى از رنج ها و ابتلائات آدم عليه السلام ، عبارت اند از :

۱ . نزديكى به درختِ نهى شده ، پيش از فرود آمدن به سراى تكليف ،[۳]

۲ . ابتلاى به وسوسه هاى شيطان ،[۴]

۳ . داغ كشته شدن هابيل و تلخى گم راهى قابيل ،[۵]

۴ . دشمنى پيوسته شيطان با آدم و همسر و فرزندانش ،[۶]

۵ . زندگى زمينى پس از فرود آمدن از بهشت ،[۷]

۶ . نزول شريعت و تكليف ، پس از فرود آمدن به زمين ،[۸]

۷ . مرگ و جدايى از عزيزان .[۹]

۲ . ادريس عليه السلام

خداوند در قرآن در دو جا از ادريس عليه السلام ياد مى كند : آيه ۵۶ از سوره مريم و آيه ۸۵ از سوره انبيا . در سوره انبيا، خداوند، او را در كنار صابرانى چون : ايّوب ، اسماعيل و ذو الكَفل ، ياد نموده ، سپس در وصف جمعىِ آنان مى فرمايد :

«كُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِينَ .[۱۰]

همه از شكيبايان بودند»  .

در ادامه و پس از وى نيز از ذو النون ـ يعنى يونسِ مبتلا به حبس در شكم ماهى ـ و زكريّا و مريم و ابتلائات وى ياد مى كند . اين سخنان، به اين نكته اشاره دارند كه ميان انبياى الهى نيز سهم ادريس عليه السلام از ابتلائات و گرفتارى ها بيشتر و پرحجم تر بوده است .

۳ . نوح عليه السلام

زندگىِ نوح عليه السلام با بار گران رسالت در بيش از هزار سال در ميان قومى نافهم و سركش و مستكبر و لجوج كه تنها نهصد و پنجاه سال آن، پيش از توفان معروف بوده ، مملو از صحنه هاى سخت و پرچالش و ناگوار است . قرآن كريم ، براى دلجويى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و دلدارى اين امّت ، در جاهاى متعدّد قرآن، به ذكر ابتلائات نوح عليه السلام اشاره مى كند كه برخى از آنها، عبارت اند از :

۱ . سنگينى بار رسالت و شريعت مستقل،[۱۱]

۲ . استكبار ، سركشى ، عناد و سرسختى قومش و نيز تكذيب رسالت او،[۱۲]

۳ . شكيبايى در رسالتى بيش از هزار ساله ،[۱۳]

۴ . تحمّل تمسخر قومش نسبت به او و پيروانش ،[۱۴]۵ . توهين و تحقير ايمان آورندگان به او از سوى قومش ،[۱۵]

۶ . گم راهى و هلاكت فرزند ،[۱۶]

۷ . كفر همسرش و همكارى وى با كفّار و خيانت و سنگ اندازى وى در تبليغ رسالت .[۱۷]

۴ . ابراهيم عليه السلام

برخى جادوگران و خواب گزاران دربار نمرود، پيشگويى مى كنند كه كودكى متولّد مى شود كه بساط ملك وى را بر باد خواهد داد . از اين رو نمرود براى دوره اى، مانع از باردارى زنان مى گردد . ابراهيم، در چنين روزگارى متولّد مى شود و پنهانى و در شرايطى سخت، نشو و نما مى يابد و در منتهاى رشد جوانى، به رسالتى بس سنگين مبعوث مى گردد . او مبارزه با بت پرستى و برپايى و تحكيم توحيد و اقامه ارزش هاى توحيدى را چندان پى مى گيرد كه به «پدر اُمم توحيدى» موسوم مى گردد . نه كوهى از آتش نمرودى كه وى را به درون آن پرتاب مى كنند و نه آزار رساندن به او و پيروانش و اسارت برخى آنان و نه غربت از ديار وطن يعنى بابِل ، او را از پاى نمى افكنند .

او كه تا بيش از صد سالگى فرزندى نداشت ، زمانى كه خداوند، اسماعيل عليه السلام را بدو عطا مى كند ، به بهانه رشك بردن همسرش ساره به اسماعيل و مادرش ، آن دو را به فرمان الهى در سرزمين خشك و فاقد شرايط حيات و زندگى مكّه اسكان مى دهد ، تا پايه عبوديت و نمازگزارى، استوار گردد . او در اوان جوانى اسماعيل و ايام سال خوردگى خود ، مأموريت مى يابد كه به ذبح اين فرزند اقدام نمايد . اينها تنها اندكى از ابتلائات بسيارِ ابراهيم عليه السلام است . از جمله ابتلائات ابراهيم خليل كه در قرآن كريم آمده، مى توان به موارد زير اشاره كرد:

۱ . قيام در برابر بت پرستى و تحمّل پيامدها و لوازم آن ،[۱۸]

۲ . قيام به جهاد براى رهايى لوط عليه السلام از اسارت كافران ،[۱۹]

۳ . هجرت از زادگاه به سرزمينى دور براى پيگيرى مسئوليت رسالت ،[۲۰]

۴ . جدايى از زن و فرزند و وا نهادن آنان در سرزمين فاقد لوازم معيشت ، براى اقامه امر خدا و نهادينه كردن نماز و ديگر آموزه هاى دينى ،[۲۱]

۵ . قيام به فرمان خداوند و اقدام به ذبح اسماعيل عليه السلام .[۲۲]

۵ . اسماعيل عليه السلام

در بخش ابتلائات ابراهيم عليه السلام به زمينه ابتلائات اسماعيل عليه السلام ، اشاره شده است . اختصاص لقب «ذبيح اللّه » براى اسماعيل ، تنها، فصلى از ابتلائات اين پيامبر مرسل و امام برگزيده الهى را حكايت مى كند . از جمله ابتلائات اسماعيل عليه السلام كه قرآن كريم بدانها اشاره مى كند ، اين مواردند:

۱ . تحمّل گذران طفوليت و ديگر ادوار زندگى در دورى از پدر و در سرزمينى خشك و سنگلاخ ،[۲۳]۲ . پذيرش ذبح به دست پدر .[۲۴]

۶ . يعقوب عليه السلام

يعقوب عليه السلام همچون پدرش اسحاق عليه السلام ، شريعت و سُنن و سيره جدّش ابراهيم عليه السلام را دنبال مى كند . اگرچه او به مشكلاتى در حد و از نوع آنچه ابراهيم با آن روبه رو بود ، گرفتار نمى گردد ، ليكن به رغم احترامى كه در ميان قوم خود دارد ، سنّت الهى و لطف بسيار خداوند، اقتضا مى كند كه يعقوب نيز به گونه هايى ديگر از آزمون هاى سخت، مبتلا گردد . از جمله :

۱ . فراق پسرش يوسف عليه السلام ،[۲۵]

۲ . خيانت و جفاى طولانى فرزندانش به وى ،[۲۶]

۳ . اسارت پسرش بنيامين ،[۲۷]

۴ . نابينايى چشم در پى گريه هاى بسيار در فراق يوسف عليه السلام .[۲۸]

۷ . يوسف عليه السلام

دست تقدير خداى حكيم، چنين رقم مى زند كه يوسف زيباروى و دُردانه پدر، در ساليان آغازين كودكى ، از سوى عمّه اش ـ كه او را به شدّتْ دوست مى دارد ـ ، به دزدى متّهم شود تا بدين بهانه او را از پدر ، جدا ساخته، با خود نگه دارد .

يوسف ـ كه علاوه بر ادب و زيبايى و ديگر كمالات ذاتى اش ، نور نبوّت و ولايت الهى براى او مقدَّر گرديده ـ ، مورد محبّت سرشار پدر و مورد رَشك و آزار برادران قرار مى گيرد و خداوند، او را به اين محبّت و رشك، مى آزمايد و اين، سرآغازى براى ابتلائات بعدى يوسف مى شود . يوسف را به چاه مى افكنند و به عنوان برده در معرض فروش مى گذارند و پس از ساليان دراز بردگى ، تنها به جرم تقوا و پاك دامنى، سال ها به زندان مى افتد ؛ ليكن در سنّت تغييرناپذير الهى ، اين ابتلائات بزرگ، مقدّمه نعمت هاى بزرگ است و بدين سان، يوسف صدّيق و پاك دامن ، با روسفيدى و افتخار، از زندان بيرون مى آيد و عزيز مصر مى گردد ، تا اين قدرت و مكنت بسيار. زمينه اى براى نفى بت پرستى و رونق يافتن توحيد و اقامه ارزش هاى توحيدى گردد . از ابتلائات ياد شده يوسف عليه السلام در قرآن كريم ، مى توان موارد زير را برشمرد :

۱ . متهم شدن به دزدى،[۲۹]

۲ . حسادت و جفاى برادران و توطئه آنان براى قتل او ،[۳۰]

۳ . جدايى از پدر و خاندان،[۳۱]

۴ . تحمّل سال هاى بردگى ،[۳۲]

۵ . مبارزه با نفس و وسوسه هاى شيطان و خواهش توأم با سماجت و فشار و آزار همسر عزيز مصر و ساير زنان درباريان ،[۳۳]

۶ . تحمّل بهتان خيانت به ناموس عزيز مصر ،[۳۴]۷ . تحمّل سال هاى طولانى و پرمشقّت زندان ، بدون ارتكاب كمترين جرمى ،[۳۵]

۸ . پذيرش بار سنگين مسئوليت در حكومت فراعنه ، براى برپايى آيين توحيد .[۳۶]

۸ . موسى عليه السلام

آشنايى با ابعاد ابتلائات موسى عليه السلام ، پيشوا و منجى بنى اسرائيل ، نيازمند توجّه به دو نكته است :

الف . قرآن كريم از هيچ قومى از اقوام پيشين، به اندازه بنى اسرائيل ، ياد نمى كند . بررسى زواياى متنوّع ، پيچيده و عجيب اين قوم در قرآن، آنان را به سان مجموعه اى از گونه هاى متنوّع رذايل اخلاقى و رفتارى، نشان مى دهد .

ب . حاكميت فرعون مصر و قبطيان كفركيش و ستمكار بر تمام امور و شئون بنى اسرائيل و نوع تعامل با آنان .

همين دو نكته مى تواند حجم و عمق ابتلائات موساى كليم را به صورت اجمالى نمايان سازد. برخى از اين ابتلائات، عبارت اند از :

۱ . ابتلاى قومى و خانوادگى موسى به دوران پر بيم و فشار كشتار جنين ها و نوزادان ،[۳۷]

۲ . مشاهده پيوسته مظلوميت ها و محروميت هاى قومش به دست فرعونيان و قِبطيان ،[۳۸]۳ . فرار از مصر به سوى مَديَن ، در پى نقشه فرعونيان براى قتل او ،[۳۹]

۴ . شبانى چند ساله در مدين ، پس از زندگى در كاخ فرعون ،[۴۰]

۵ . دشمنى ها و پيمان شكنى هاى پيوسته فرعونيان با موسى عليه السلام ، در دوره رسالتش ،[۴۱]

۶ . اذيّت و آزاررسانى به موسى عليه السلام و قوم او،[۴۲]

۷ . گرفتار شدن در ميان قومى سركش ، خودخواه و بهانه جو و زيادتخواه ،[۴۳]

۸ . وا نهادن موسى با دشمنش در جهاد و ترك يارى او .[۴۴]

۹ . يونس عليه السلام

يونس بن متّا عليه السلام كه در دوره نخست نبوّتش، با تكذيب و سركشى قوم خود، مواجه مى شود و جز اندكى، بدو ايمان نمى آورند ، به مرور از هدايت و اصلاح سركشان امّتش، نوميد مى گردد و براى آنان درخواست عذاب مى نمايد . وحى مشتمل بر وعده عذاب قوم ، بر يونس عليه السلام نازل مى شود و او مردم را از آن آگاه مى كند و با خشم، از آنان جدا مى گردد ؛ ليكن عالمى ربّانى از جمع مؤمنان به يونس ـ كه نشانه هاى عذاب را نيز در آسمان مشاهده مى كند ـ ، نسبت به قوم خود، ترحّم نموده، خطر را مى پذيرد و با نشان دادن ابرهاى متراكم نفسگير و حامل عذاب به مردم ، آنان را موعظه مى كند و به توبه جمعى فرا مى خواند . اين كوشش، نتيجه مى بخشد . با پذيرش آيين توحيد و توبه و انابه از سوى مردم، خداى متعال، عذاب نازل شده را بر مى گرداند و يونس عليه السلام دوباره براى هدايت و پيشوايى آنان باز مى گردد .

امّا در اين مدّت براى يونس عليه السلام نيز ابتلاى بسيار سختى پديد مى آيد كه او را شكيباتر و براى رهبرى مردمِ دوره جديد، موفّق تر مى سازد .

برخى از ابتلائات يونس عليه السلام كه در قرآن بيان شده ، عبارت اند از :

۱ . بار سنگين رسالت ، با قومى كه پذيراى براهين و مواعظ نبودند ،[۴۵]

۲ . گرفتار آمدن در شكم ماهى ، پس از خشم گرفتن بر قومش و ترك آنان .[۴۶]

۱۰ . داوود عليه السلام

جهاد داوود در ركاب طالوت ، بر ضدّ جالوت ، و قتل فرمانده و فرمان رواى كفر كه با مايه ايمان و توكّل همراه با درايت و قدرت و زبردستى انجام مى گيرد ، شرايط عمومى را براى فرمان روايى اين پيشواى الهى و جوان پارسا فراهم مى آورد تا در پرتو رهبرى وى ، مردم خداپرست بنى اسرائيل، از شرّ دشمنان كفركيش از كيان خود دفاع نمايند .

چنان كه در بحث مربوط به ابتلائات موسى عليه السلام اشاره شد ، آگاهى از روحيات و ويژگى هاى اخلاقى و رفتارى قوم بنى اسرائيل و توجّه به گذشت روزگارى طولانى از عمر داوود عليه السلام در كار جهاد و پيكار با كفّار، كافى است كه از كمّ و كيف بخشى از ابتلائات آن پيشواى بزرگ الهى ، به صورت اجمالى آگاه گرديم، كه برخى از آنها عبارت اند از :

۱ . جهاد در مقابل جالوت و ساير كافران و ستمگران ،[۴۷]

۲ . آزمون سخت الهى در قضيّه داورى ميان صاحبان ميش ها ،[۴۸]

۳ . مسئوليت امامت و حاكميت، علاوه بر بار سنگين رسالت .[۴۹]

۱۱ . سليمان عليه السلام

از آن جا كه جانشينى سليمان عليه السلام به جاى پدرش داوود عليه السلام ، مربوط به دوران استقرار حكومت است ، جهادها و پيكارها با مشكلاتى چندانى همراه نيستند ؛ زيرا گستردگى ملك او در اقاليم متعدّد و منطقه اى بس پهناور است و جِن و انس و پرندگان و ديگر جانوران را نيز به زير پرچم دارد ؛ ليكن مشكلات زمامدارى اين ملك عظيم و بى نظير را نيز بايد از نوع خود و متفاوت با مشكلات ديگر زمامدارى ها شمرد ؛ زيرا ديگر زمامداران در كار مُلك و مديريت، از تجربيات همگنان خويش، بهره مى بردند ؛ ولى سليمان عليه السلام كه به عنوان عبد صالح خدا، خود را به دادگرى و عدالت ورزى و رعايت مكارم اخلاق مقيّد مى بيند ، در ملك و مديريت طوايف مختلف شياطين و جانوران، از تجارب چه كسى مى تواند ، بهره بگيرد ؟ ! به علاوه كه كار پيشوايى قوم بنى اسرائيل نيز مشكلات خاصّ خود را دارد ؟! امّا شايد بزرگ ترين آزمون سليمان عليه السلام را بتوان آزمون به نعمت ها دانست ؛ زيرا بر اساس مفاد احاديث، به دليل ويژگى غفلت زايى نعمت ها ، براى مردان خدا و انسان هاى پايبند به عبوديت خداى متعال ، آزمون به مُلك و مكنت و نعمت ، به مراتب از آزمون به سختى هاى صبرخيز و مردپرور، دشوارتر است .

از ابتلائات برجسته سليمان عليه السلام مى توان موارد زير را برشمرد :

۱ . فتنه سِحر ساحران و شياطين،[۵۰]

۲ . ابتلاى سخت به ملك عظيم و بى نظير ،[۵۱]

۳ . مرگ فرزند.[۵۲]

۱۲ . ايّوب عليه السلام

ايّوب عليه السلام ، چنان مقام رفيعى در شكيبايى و بردبارى و فرو خوردن خشم مى يابد كه ضرب المثل مى شود . در آغاز روزگارش، از نعمت و عافيت برخوردار بوده و هر چه بر نعمتش افزوده مى شود ، شكرش را افزون مى نمايد . از اين ره گذر، در شكرگزارى، به مقام بالايى دست مى يابد ؛ ليكن از پى آن، خداى متعال، به مدّت هفت سال، سخت ترين گونه هاى متنوّع مشكلات و ابتلائات صبرسوز را متوجّه وى مى نمايد؛ ولى اين همه جز بر شكيبايى و بردبارى اش نمى افزايد .

و اين گونه است كه شايسته اين ستايش بلند الهى مى گردد كه :

« إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِّعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ.[۵۳]

ما او را شكيبا يافتيم. چه نيكو بنده اى! به راستى، او توبه كار بود»  .

از ابتلائاتى كه قرآن كريم براى ايّوب عليه السلام ، ذكر كرده، مى توان به اين موارد، اشاره كرد:

۱ . نادارى شديد و شماتت راهبان و مردمان زمان،[۵۴]

۲ . بيمارى توأم با رنج و درد شديد،[۵۵]

۳ . از دست دادن فرزندان ،[۵۶]

۴ . بدخُلقى و ناسازگارى همسر در سخت ترين شرايط ابتلائات ايّوب عليه السلام .[۵۷]

۱۳ . عيسى عليه السلام

مسيح عليه السلام فرزند مريم عليهاالسلام عذراست . مريم كه از كودكى تحت كفالت زكريّا بود ، پيوسته مورد رشك و انواع آزار راهبان يهود بود . باردارى و زايمان معجزه آميز وى، بهانه مناسبى براى شدّت يافتن آزار و فشار يهوديان مى گردد .

عيسى عليه السلام علاوه بر اين كه از دوران طفوليت، شاهد مظلوميت مادرش است، خود نيز مورد آزار دشمنان قرار مى گيرد . از سوى ديگر، توجّه به فشارها و اذيّت هاى تشكيلات كاهنان يهود نسبت به مجموعه خانواده اش بويژه زكريّا و يحيى، فضاى زندگى مملو از محروميت ها و گرفتارى هاى او را بهتر نمايان مى سازد .

و معلوم است ، پيامبرى كه از چنان خاستگاه خانوادگىِ محروم و آزار ديده اى برخاسته ، وقتى از پيامبران اولو العزم قرار مى گيرد و بار رسالتى سنگين با شريعتى مستقل را به دوش مى كشد ، چه اندازه تحت آزار و تعقيب چنان دشمنان لجوج و عنودى خواهد بود ، تا جايى كه در ادامه تعقيبش، خداى حكيم بر او عنايت نموده، دشمن دوست نما و خائن را در چهره وى به دشمنان نمايش مى دهد تا او را دستگير و كيفر نمايند و خود مسيح عليه السلام را به سوى آسمان مى برد .

از ابتلائات برجسته اى كه در قرآن براى عيسى عليه السلام شمرده نشده ، اين مواردند :

۱ . بهتان عظيم يهود به او و مادرش در باره طهارت مولدش ،[۵۸]

۲ . آزار و اذيّت پيوسته از سوى حكومت و نيز سران و روحانيان يهود ،[۵۹]

۳ . تعقيب او براى اجراى توطئه قتل وى .[۶۰]


[۱] الخصال : ص ۴۰ ح ۱۰۸ .

[۲] المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۳ ص ۴۲ ، بحار الأنوار : ج ۳۹ ص ۵۶ .

[۳] ر . ك : بقره : آيه ۳۵ ، اعراف : آيه ۱۳ و ۲۲ ، طه : آيه ۱۲۰ ـ ۱۲۱ .

[۴] ر.ك: بقره : آيه ۳۵ ، اعراف : آيه ۱۹ ـ ۲۲ ، طه : آيه ۱۱۵ ـ ۱۱۹ .

[۵] ر.ك: مائده : آيه ۲۷ ـ ۳۲ .

[۶] ر.ك: طه : آيه ۱۱۷ .

[۷] ر.ك: بقره : آيه ۳۶ .

[۸] ر.ك: بقره : آيه ۳۸ .

[۹] ر.ك: اعراف : آيه ۲۵ .

[۱۰] ر.ك: انبيا : آيه ۸۵ .

[۱۱] تهذيب الأحكام ، ج ۶ ، ص ۲۰۲ ، ح ۸ ، وص ۳۸۶ ، ح ۲۶۷ .

[۱۲] ر . ك : آل عمران : آيه ۳۳ و انعام : آيه ۸۴ .

[۱۳] ر . ك : نوح : آيه ۵ ـ ۹ و شعرا : آيه ۱۱۶ .

[۱۴] عنكبوت : آيه ۱۴ ، نوح : آيه ۵ ـ ۹ و شعرا : آيه ۱۱۶ .

[۱۵] ر . ك : هود: آيه ۳۸ .

[۱۶] ر.ك: هود : آيه ۲۷ و ۳۰ .

[۱۷] ر.ك: مؤمنون : آيه ۲۷ و هود : آيه ۴۳ ـ ۴۷ .

[۱۸] ر . ك : انبيا : آيه ۵۹ ـ ۶۹ ، صافّات : آيه ۹۷ ـ ۹۸ .

[۱۹] ر . ك : وسائل الشيعة : ج ۱۵ ص ۱۴۴ ح ۲۰۱۷۶ ، مستدرك الوسائل : ج ۱۱ ص ۱۱۹ ح ۱۲۵۸۴ .

[۲۰] ر.ك: صافّات : آيه ۹۹ ، انبيا : آيه ۷۱ ، عنكبوت : آيه ۲۶ .

[۲۱] ر.ك: ابراهيم : آيه ۳۷ .

[۲۲] ر . ك : صافّات : آيه ۱۰۱ ـ ۱۰۸ .

[۲۳] عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج ۱ ، ص ۲۷۹ ، ح ۱ .

[۲۴] ر.ك: ابراهيم : آيه ۳۷ .

[۲۵] ر . ك : يوسف : آيه ۱۹ ـ ۲۱ .

[۲۶] ر . ك : يوسف : آيه ۷ ـ ۲۰ .

[۲۷] ر . ك : يوسف : آيه ۶۳ ـ ۶۶ .

[۲۸] ر . ك : يوسف : آيه ۸۴ و ۸۵ .

[۲۹] الكافي ، ج ۶ ، ص ۴۳۵ ، ح ۲۵ .

[۳۰] ر.ك: يوسف : آيه ۷۷ .

[۳۱] ر.ك: يوسف : آيه ۵ ـ ۱۵ .

[۳۲] ر.ك: يوسف : آيه ۲۱ .

[۳۳] ر.ك: يوسف : آيه ۲۱ .

[۳۴] ر.ك: يوسف : آيه ۲۳ ـ ۲۴ .

[۳۵] ر.ك: يوسف : آيه ۲۵ .

[۳۶] ر.ك: يوسف : آيه ۳۳ ـ ۳۵ .

[۳۷] ر . ك : قصص : آيه ۷ ، بحار الأنوار : ج ۱۳ ص ۲۵ ح ۲ .

[۳۸] ر . ك : قصص : آيه ۱۷ .

[۳۹] ر . ك : قصص : آيه ۲۱ ـ ۲۳ .

[۴۰] ر . ك : قصص : آيه ۲۷ و ۲۸ .

[۴۱] ر . ك : شعرا : آيه ۲۹ و ۳۴ ، غافر : آيه ۲۴ و اسرا : آيه ۱۰۱ .

[۴۲] ر . ك : اعراف : آيه ۱۲۷ ـ ۱۲۹ .

[۴۳] ر . ك : نساء : آيه ۱۵۳ ، بقره : آيه ۵۴ و ۹۳ ، طه : آيه ۸۵ ـ ۹۸ و مائده : آيه ۲۰ ـ ۲۶ .

[۴۴] ر . ك : مائده : آيه ۲۴ .

[۴۵] اختيار معرفة الرجال ، ص ۴۹۸ ـ ۵۰۰ ، الرقم ۹۵۶ .

[۴۶] ر.ك: نساء : آيه ۱۶۳ .

[۴۷] ر . ك : بقره : آيه ۲۵۱ .

[۴۸] ر . ك : ص : آيه ۲۱ ـ ۲۵ .

[۴۹] ر . ك : ص : آيه ۲۶ .

[۵۰] الاستبصار ، ج ۴ ، ص ۲۲۱ ، ح ۱۰ .

[۵۱] ر.ك: بقره : آيه ۱۰۲ .

[۵۲] ر.ك: ص : آيه ۳۵ ـ ۴۰ .

[۵۳] ر.ك: ص : آيه ۴۴ .

[۵۴] ر.ك: ص : آيه ۴۱ .

[۵۵] ر.ك: انبيا : آيه ۸۳ .

[۵۶] ر.ك: انبيا : آيه ۸۴ .

[۵۷] چنان كه آيه « وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِّهِ وَ لَا تَحْنَثْ ؛ و جبه او گفتيم:ج يك بسته تركه به دستت بگير و جهمسرت راج با آن بزن و سوگند مشكن» (ص : آيه ۴۴) بِدان اشاره دارد .

[۵۸] الكافي ، ج ۲ ، ص ۵۵۰ ، ح ۱۲ .

[۵۹] مريم : آيه ۲۸ .

[۶۰] آل عمران : آيه ۵۲ .