چند گانگی اسم اعظم در حدیث - صفحه 115

ذات همراه با لحاظ یکی از صفات آن» است و این مفهوم، خارجی و حقیقی است، نه ذهنی و اعتباری و در این صورت اسم لفظی اسمِ اسم خواهد.۱ این مقاله به اسم اعظم الهی می‏پردازد؛ موضوعی که در آیات قرآنی به صراحت از آن سخن به میان نیامده است، اما در احادیث، شامل روایات منقول از رسول اکرم صلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام از یک سو، و متون روایات صادره و دعاها و نیایش‏های منقول از آن بزرگواران از سوی دیگر، سخن از اسم اعظم و اکبر فراوان به چشم می‏خورد، بلکه در جوامع روایی اهل تسنّن و شیعه ابوابی به این موضوع اختصاص یافته و در کتاب‏های حدیثی _ که افزون بر نقل حدیث به شرح آن و فقه الحدیث پرداخته شده است _ دانشمندان بزرگ اسلامی به طرح دیدگاه خود در تعیین اسم اعظم همت گماشته‏اند و احادیث و دیدگاه‏ها از فراوانی قابل ملاحظه‏ای برخوردار است.۲ پاره‏ای از این دیدگاه‏ها ناظر به امتناع وجود اسم اعظم و یا توقف در آن و یا اعظم بودن تمامی اسمای الهی است که در جای خود ابطال شده است.۳ از این رو، این مقاله با دو پیش فرض: 1) از میان اسمای الهی یکی و یا برخی اسم اعظم هستند؛ 2) اسم اعظم الهی دارای یک مفهوم تکوینی و خارجی است و از سنخ معناست و نه از سنخ الفاظ، در صدد است با بررسی دیدگاه‏های گوناگون در تعیین اسم اعظم _ که بیشتر از احادیث برگرفته شده است _ به این پرسش پاسخ دهد که از این احادیث با وجود تکثر ظاهری در شمارش اسم اعظم، تعدد اسم اعظم مستفاد می‏گردد و یا وحدت اسم اعظم؟ حتی اگر پیش فرض دوم نادیده انگاشته شود، همچنان این سؤال مطرح خواهد بود که در میان اسمای لفظی که در روایات به عنوان اسم اعظم معرفی شده‏اند، آیا یکی اسم اعظم است و یا باید به چندگانگی اسم اعظم و تعدد آن قایل بود. در هر حال، مسأله این مقاله این است که اقتضای جمع احادیث فراوان در زمینه تعیین اسم اعظم، وحدت اسم اعظم الهی است و تعدد آن. پیش از ذکر و نقد آرا و تبیین نظریه درست در باره مسأله این مقاله، به عنوان مفهوم شناسی واژه‏های کلیدی بحث، به معانی گوناگون اسم در علوم اسلامی و تفاوت معنای اسم و صفت در مورد خداوند پرداخته شود تا محل نزاع به درستی تحریر گردد.

معانی اسم در علوم مختلف اسلامی

گزیده معانی اسم خدا در علوم مختلف اسلامی عبارت است از:

1.. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۷.

2.. بحار الانوار، ج۹۰، ص۲۲۹؛ مصباح کفعمی، ص۳۰۶.

3.. فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۱، ص۶۵۲.

صفحه از 134