375
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

سخنى در باره كفْن و دفن شهدا

از نظر فقهاى شيعه ، شهيد ، نه غسل دارد و نه كفن ؛ بلكه بايد با لباس خود دفن شود ، مگر اين كه برهنه باشد كه در اين صورت ، شمارى از فقها تصريح كرده‏اند كه كفن كردن وى ، واجب است .۱

گزارشى از دفن امام عليه السلام‏

بر پايه گزارش‏هايى كه گذشت ، دشمن ، لباس‏هاى امام حسين عليه السلام را ربوده و بر بدن ايشان ، اسب تاخته بود . بنا بر اين ، كفن كردن امام حسين عليه السلام ، مفهوم خاصّ خود را خواهد داشت .
مؤلّف الطبقات الكبرى ، در گزارش زير آورده كه ابو خالد ، از ابن زياد ، اجازه گرفت و سر و بدن شهدا را كفن و دفن كرد :
ذَكوان (ابو خالد) ، به ابن زياد گفت: اجازه بده من اين سرها را دفن كنم . ابن زياد هم اجازه داد و ذَكوان ، آنها را كفن كرد و در گورستان به خاك سپرد و بعد به سراغ جنازه‏ها رفت و آنها را هم كفن كرد و به خاك سپرد.۲
البتّه اين گزارش ، قابل قبول نيست ؛ زيرا علاوه بر تعارض با نقل مشهور ،۳ صدور چنين اجازه‏اى از ابن زياد ، بعيد به نظر مى‏رسد .
همچنين كفن شدن بدن امام عليه السلام توسط غلام زُهَير - كه در گزارش ديگر الطبقات الكبرى (الطبقة

1.ر . ك : جواهر الكلام : ج ۴ ص ۹۱ .

2.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : ج ۱ ص ۴۸۴ .

3.مشهور است كه دفن جنازه‏ها ، توسط بنى اسد انجام شد (ر . ك : ص ۳۶۹ - ۳۷۲ ح ۱۳۷۶ - ۱۳۸۱) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
374

3 / 4

پيكر امام عليه السلام در گذر زمان دگرگون نشد

۱۳۸۶.الأمالى، طوسى : ابراهيم ديزج مى‏گويد : متوكّل ، مرا براى تغيير قبر حسين عليه السلام فرستاد و نامه‏اى را خطاب به جعفر بن محمّد بن عمّار قاضى ، با من همراه كرد كه در آن ، نوشته بود : «تو را از روانه كردن ابراهيم ديزج به كربلا براى نبش قبر حسين ، آگاه مى‏كنم و چون نامه‏ام را خواندى ، به كار ، سركشى كن» .
جعفر بن محمّد بن عمّار ، نامه را به من نشان داد . من فرمان او را به انجام رساندم و نزد او آمدم . به من گفت : چه كردى؟
گفتم : آنچه را فرمان داده بودى ، انجام دادم ؛ امّا چيزى نديدم و چيزى نيافتم .
او به من گفت : آيا خوب گود كردى [و تا تهِ قبر رفتى‏] ؟
گفتم : چنين كردم و چيزى نديدم .
او به خليفه نوشت : «ابراهيم ديزج ، نبش قبر كرده و چيزى نيافته است . به او فرمان داده‏ام و او قبر را به آب بسته و با گاو ، شيار كرده است» .
ابو على عمّارى مى‏گويد : ابراهيم ديزج برايم گفت و من هم از ماجرا پرسيدم . او به من گفت : من فقط با غلامان ويژه‏ام رفتم و نبش قبر كردم . بوريايى نو يافتم كه پيكر حسين بن على بر آن قرار داشت و بوى مُشك از آن مى‏آمد . بوريا را - كه پيكر حسين عليه السلام بر آن بود - به همان حال ، رها كردم و فرمان دادم خاك بر روى آن بريزند و آب را بر آن گشودم و فرمان دادم با گاو ، آن جا را شيار كنند و شخم بزنند ؛ امّا گاو بر آن جا گام مى‏نهاد و چون به جايگاه مى‏رسيد ، از آن جا باز مى‏گشت .
من براى غلامانم به خدا و سوگندهاى شديد ، قسم خوردم كه اگر كسى اين ماجرا را [جايى ]نقل كند ، او را خواهم كشت .۱

1.بَعَثَنِي المُتَوَكِّلُ إلى‏ كَربَلاءَ لِتَغييرِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام ، وكَتَبَ مَعي إلى‏ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَمّارٍ القاضي ، اُعلِمُكَ أنّي قَد بَعَثتُ إبراهيمَ الدّيزَجَ إلى‏ كَربَلاءَ ؛ لِنَبشِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَإِذا قَرَأتَ كِتابي فَقِف عَلَى الأَمرِ حَتّى‏ تَعرِفَ فَعَلَ أو لَم يَفعَل . قالَ الدّيزَجُ : فَعَرَّفَني جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عَمّارٍ ما كَتَبَ بِهِ إلَيهِ ، فَفَعَلتُ ما أمَرَني بِهِ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عَمّارٍ ، ثُمَّ أتَيتُهُ ، فَقال لي : ما صَنَعتَ ؟ فَقُلتُ : قَد فَعَلتُ ما أمَرتَ بِهِ ، فَلَم أرَ شَيئاً ، ولَم أجِد شَيئاً . فَقالَ لي : أفَلا عَمَّقتَهُ ؟ قُلتُ : قَد فَعَلتُ وما رَأَيتُ ، فَكَتَبَ إلَى السُّلطانِ : إنَّ إبراهيمَ الدّيزَجَ قَد نَبَشَ ، فَلَم يَجِد شَيئاً ، وأمَرتُهُ فَمَخَرَهُ بِالماءِ ، وكَرَبَهُ بِالبَقَرِ . قالَ أبو عَلِيٍّ العَمّارِيُّ : فَحَدَّثَني إبراهيمُ الدّيزَجُ ، وسَأَلتُهُ عَن صورَةِ الأَمرِ ، فَقالَ لي : أتَيتُ في خاصَّةِ غِلماني فَقَط ، وإنّي نَبَشتُ ، فَوَجَدتُ بارِيَةً جَديدَةً وعَلَيها بَدَنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام ، ووَجَدتُ مِنهُ رائِحَةَ المِسكِ ، فَتَرَكتُ البارِيَةَ عَلى‏ حالَتِها وبَدَنُ الحُسَينِ عليه السلام عَلَى البارِيَةِ ، وأمَرتُ بِطَرحِ التُّرابِ عَلَيهِ ، وأطلَقتُ عَلَيهِ الماءَ ، وأمَرتُ بِالبَقَرِ لِتَمخَرَهُ وتَحرُثَهُ ، فَلَم تَطَأهُ البَقَرُ ، وكانَت إذا جاءَت إلَى المَوضِعِ رَجَعَت عَنهُ ، فَحَلَفتُ لِغِلماني بِاللَّهِ وبِالأَيمانِ المُغَلَّظَةِ لَئِن ذَكَرَ أحَدٌ هذا لَأَقتُلَنَّهُ (الأمالى ، طوسى : ص ۳۲۶ ح ۶۵۳ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۳۹۴ ح ۲) .

تعداد بازدید : 128755
صفحه از 992
پرینت  ارسال به