مقدمه ‏اى بر صحيفه سجاديه - صفحه 60

على بن حسين

بنابر نقل بيشتر منابع، على بن حسين در سال 38ق /9 ـ 658م، در مدينه متولد شد. ۱ او احتمالاً كوچك تر از آن بود كه پدر بزرگش على را ـ كه در سال 40ق /661م، به قتل رسيد ـ به خاطر آورد، اما وى در محضر عمويش حسن و پدرش حسين، نوه هاى مورد علاقه پيامبر، پرورش يافت. بسيارى از منابع شيعى مادر او را شهربانو دختر يزدگرد آخرين پادشاه ساسانى ايران ذكر كرده اند. ۲ بنابراين او را ابن الخيرتين، يعنى «پسر دو بهترين» يعنى قريش در ميان عرب و ايرانيان در ميان عجم نام نهادند. مطابق برخى از روايات، در زمان خلافت عمر مادر او را به عنوان اسير به مدينه آوردند و عمر تصميم به فروش او داشت. على پيشنهاد كرد كه به او اين حق داده شود تا همسر خويش را از ميان مردان مسلمان برگزيند و جهيزيه او از بيت المال پرداخت شود. عمر موافقت كرد و او نيز فرزند على، حسين، ۳ را برگزيد. نقل شده كه او اندكى بعد از تولد تنها پسرش على درگذشت.
در اينجا نيازى به بازگو كردن فاجعه كربلا ـ كه در سال 61ق /680م، اتفاق افتاد و در آن حسين به همراه تعداد زيادى از اعضاى ذكور خانواده اش توسط نيروهاى خليفه اموى، يزيد، كشته شدند ـ نيست. اين واقعه جهان اسلام را تكان داد و جنبش نوپاى شيعيان را شتاب بخشيد. زين العابدين پدرش را در سفر به سمت كوفه همراهى مى كرد، اما به بيمارى شديدى دچار شده و بر روى پوستى در داخل يك خيمه دراز كشيده بود. بعد از آن كه لشكر اموى حسين و همراهان ذكور او را قتل عام كرد، خيمه ها را غارت كرده و جواهرات زنان را به سرقت بردند و حتى پوستى را كه زين العابدين بر آن آرميده بود، از او ربودند، شمر بن ذى الجوشن على رغم ناتوانى زين العابدين تصميم به قتل او داشت، اما زينب، خواهر حسين، خود را بر روى او انداخت تا نجاتش دهد و عمر سعد، فرمانده لشكر به شمر گفت تا از كشتن او صرف نظر كند. زين العابدين را به همراه زنان به دربار خليفه در دمشق بردند و سرانجام به او اجازه دادند تا به مدينه بازگردد.
روايات زيادى درباره حزن شديد او، بعد از حادثه غم انگيز كربلا، نقل شده است. گفته مى شود كه براى مدت بيست سال، هرگاه براى او غذا مى آوردند، مى گريست. روزى يكى از خدمتكاران به او گفت: «اى فرزند پيامبر خدا، آيا وقت آن نرسيده كه به اين حزن و اندوه خود پايان دهى؟» او جواب داد: «واى بر تو، يعقوب پيامبر دوازده پسر داشت و خداوند خواست تا يكى از آنان ناپديد شود. چشمان يعقوب به دليل گريستن دايم سفيد شد و موى سرش از شدت اندوه كبود شد و كمرش از ناراحتى و حزن خميده گرديد، حال آن كه پسرش زنده و سالم بود؛ اما من ديدم كه چگونه پدر، برادر و عمويم و هفده تن از اعضاى خانواده ام گرداگرد من قتل عام شدند. چرا بايد حزن و اندوه من به

1.تاريخ هاى ديگرى كه براى تولد وى نقل شده عبارت است از: ۳۳ق /۴ ـ ۶۵۳م، ۳۶ق /۷ ـ ۶۵۶م، ۳۷ق /۸ ـ ۶۵۷م، ۵۰ق /۶۷۰م.

2.اسامى ديگرى نيز براى او ذكر شده كه عبارت اند از: شاهزنان، سلافه، غزاله و شهربانويه.

3.اعيان الشيعة، ج۴، ص۱۸۹.

صفحه از 87