شرح دعاي صباح (شوشتري) - صفحه 208

[ دليل بر بطلان قول دهريه ]

و باز ، گروهى از جاهلان و ملحدان «قَـتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ» كه مى گويند : عيش آدمى مى بايد از هر كدورتى خلاص و صافى باشد و به هيچ آلام ، مَشوب و مخلوط نباشد و به اين سبب ، انكار صانع مى كنند ، احمقى چند نفهميده اند كه اگر چنين مى بود كه به هيچ وجه ، آلامى و كدورتى نمى بود ، آن مقدار شرّ و طغيان و فساد در ايشان به هم مى رسيد كه فراموششان مى شد كه از جنس بشرند يا مربوب مدبّر قضا و قَدَرند ، همچنان كه گروهى كه به ناز و نعمت برآمده اند و در رفاهيت و امنيّت و توانگرى نشو و نما يافته اند ، به مرتبه اى از / 181 / طغيان اند كه هرگز به خاطر ايشان خطور نمى كند كه مخلوق اند ، چه جاى آن كه ضعيفى را رحم كنند ، يا فقيرى را دستگيرى نمايند ، يا اگر مبتلايى را بينند ، بر او رقّت نمايند ، يا نسبت به دلْ شكسته و بيچاره اى اظهار مهربانى نمايند ، يا شفقتى براى مكروبى به عمل آورند ، و چون شدّتى و آزارى و مكروهى به ايشان رسد ، از اكثر فسادهايى كه مرتكب بودند ، منزجر گردند . پس بسا اَلَم ها كه راحت ها در عقب دارد ، و بسا تلخى ها كه شيرينى بازمى آورَد ، و مكروهى كه به مردمان مى رسد اگر صالحان اند ، در خوبى مى افزايند و بصيرتشان زياد مى شود ، و اگر فجّار و اشرارند ، طغيان را كم مى كنند و از معاصى ، خود را منع مى نمايند .
پس خالق عليم ، اينها را براى خير و منفعت عباد به عمل آورد كه اگر با هر رنجى راحتى و با هر يسرى عُسرى نمى بود ، به سبب امتداد رفاهيت و نعمت ، فجّار ، ميل مى كردند به معاصى و مبالغه مى كردند در آنها ، و نيكان سُست مى شدند در عبادت و كسل مى ورزيدند . پس در بلاها و حادث ها ، حكمتِ بسيار است كه تا مانع مردمان شود از معاصى ، و سبب تنبيه ايشان شود و موجب رشد و صلاح ايشان گردد ، و اگر نه چنين بود ، از حد به در مى رفتند ، چنانچه در ازمنه سابقه به سبب امتداد رفاهيت از نمرود مردود و فرعون بى عون و از قوم عاد و ثمود ظهور نمود كه واجب شد بر ايشان ، هلاك و پاك كردن ايشان به توفان و باد . پس هر يك از مواد قابله ممكنات به

صفحه از 231