تدوين حديث(2) كتابت - صفحه 7

تدوين حديث (2)

كتابت

محمّد على مهدوى راد

در شماره پيشين، «حديث»، «اثر»، «سنّت» و «خبر» را از نگاه فرهنگ نويسان و عالمان حديث، بررسى كرديم. اينك، در بررسى چگونگى تدوين حديث و نشر آن، سخن را با چگونگى كتابت آن در عصر رسول الله(ص)، ادامه مى دهيم.

كتابت حديث

حديث و سنّت پيامبر، چگونه به دست نسلهاى واپسين رسيده است؟ و پيامبر در ثبت و ضبط اين مجموعه چه موضعى داشته است؟ در آن روزگاران و در حيات پربركت رسول اللّه(ص)، صحابيان با اين گنجينه گرانقدر چگونه برخورد مى كردند؟ … اينها و جز اينها، پرسش هايى است كه درباره بخشى از تاريخ حديث و نشر و تدوين آن مطرح است. اينك بنگريم به اين سؤالها چگونه پاسخ داده شده است.
عالمان و محدّثان عامّه بر اين باورند كه حديث تا پايان قرن اوّل هجرى، تدوين نشده است. برخى نيز فراتر از آن را پنداشته اند. سيوطى مى گويد:
«تدوين حديث، به سال 100هجرى و به امر عمر بن عبد العزيز آغازشد». ۱
كسان ديگر نيز اين سخن را گفته اند و آغاز تدوين را به او نسبت داده اند؛ امّا در اينكه عمربن عبدالعزيز چگونه تدوين حديث را آغاز كرد و آن را به چه كسى و يا كسانى وانهاد، همداستان نيستند. سيوطى و برخى ديگر گفته اند كه وى آن را به صورت اعلام عمومى به همگان رساند ۲ ؛ امّا در برخى گزارشها آمده است كه او به عالمان مدينه نوشت كه احاديث پيامبر را بنويسند و از تباهى و نابودى آنها جلوگيرى كنند. ۳
بخارى نقل كرده است كه عمربن عبدالعزيز نامه اى به أبوبكربن حزم ۴ نگاشت، و وى را بدين كار گماشت و بدو تأكيد كرد تا علم را بگستراند، و مجالسى براى تعليم آن به پا دارد و در مساجد، تعليم احاديث را به مذاكره بگذارد، و وى بر اين كار همّت گمارد و احاديث را در كتابى جمع كرد. ۵
در برخى از نصوص تاريخى آمده است كه وى اين كار را به «كثيربن مرّة» ۶ وانهاد و در برخى ديگر آمده است كه او محمدبن شهاب زهرى را به تدوين حديث گمارد ۷ و نگاشته هاى زهرى را به اقاليم اسلامى گسيل داشت. زهرى اين مطلب را مى گفت و بدان مى باليد كه حديث را پيشتر از او كسى تدوين نكرده است. ۸
عالمان و محدّثان عامه بر پيشآهنگى زهرى در تدوين حديث تأكيد كرده اند، و اين مطلب در ميان آثار آنان از شهرت بسيارى برخوردار است. ۹
عمربن عبدالعزيز به سال 101هجرى درگذشته است؛ از اين روى، بر فرض اينكه وى فرمان تدوين حديث را در آخرين سال زندگى اش صادر كرده باشد، سال 101هجرى، بر پندار كسانى كه بر اين باورند، آغاز تدوين حديث خواهد بود. امّا برخى ديگر از گزارشها نشانگر اين هستند كه وى، فرمان تدوين را ابلاغ كرد، امّا بر اجرايش توفيق نيافت. بدين سان، كسانى آغاز تدوين حديث را به دورتر از اين تاريخ رسانده اند. برخى آغاز تدوين حديث را به امر هشام بن عبدالملك و به همت محمّدبن شهاب زهرى به سال 124هجرى رسانده اند؛ اگرچه از تاريخهاى 104، 105، 110، 121 و… نيز ياد شده است.
اكنون بايد اندكى از سر تأمّل به اين پاسخها نگريست كه آيا به واقع چنين بوده است؟ آيا اسلام ـ دين فرهنگ و تمدن ـ و پيامبر مبلّغ علم و فرهنگ، بر اين امر تأكيد نكردند، و بدان حساسيت نورزيدند؟
آيا يك قرن ننگاشتن و ضبط و ثبت نكردن و جلوگيرى نمودن از هرگونه ثبت و    تدوين، حركتى در جهت تباهى و ضايع شدن حديث و بخش عظيمى از ميراث فرهنگى نبود؟
برخى مستشرقان و كسانى از نويسندگانى كه از آبشخور آنان بهره مى گيرند، با تأكيد بر اين ديدگاه (عدم تدوين حديث در قرن اوّل) و مسايل ديگر، يكسر به انكار و نفى حديث و سنّت پرداخته اند. اكنون بايد ببينيم واقعيت چيست؟

1.تدريب الراوى: ۱/۴۰

2.تدريب الراوى: ۱/۴۱؛ الرسالة المستطرفة: ۴

3.تقييد العلم: ۱۰۶

4.أبوبكربن حزم خزرجى مدنى، امير مدينه و از قاضيان آن ديار بود. او را به كثرت عبادت و تهجّد ستوده اند. (الجرح والتعديل: ۹/۳۳۷؛ تهذيب الكمال: ۶/۱۵۸؛ سير اعلام النبلاء: ۵/۳۱۳؛ تاريخ الاسلام: ۵/۲۲۲)

5.تقييدالعلم: ۱۰۵؛ صحيح البخارى: ۱/۳۶ (باب كيف يقبض العلم)؛ الطبقات الكبرى: ۸/۴۸۰؛ ادب الاملاء والاستملاء: ۴۴؛ ارشاد السارى: ۱/۶؛ تدوين السنّة الشريفة: ۱۶

6.كثيربن مرّه حضرى از محدثان و فقيهان «حمص» است كه گويند هفتاد بدرى را در آن ديار ملاقات كرده است. (تاريخ البخارى: ۷/۲۰۸؛ الجرح والتعديل: ۲/۱۵۷؛ اسدالغابة: ۴/۲۳۳؛ سير اعلام النبلاء: ۴/۴۶)

7.الطبقات الكبرى: ۷/۴۴۷؛ جامع بيان العلم: ۱/۷۶

8.تهذيب التهذيب: ۹/۴۴۹؛ الرسالة المستطرفة: ۴

9.تاريخ التراث العربى: ۱ـ ۱/۲۲۱؛ مختصر تاريخ دمشق: ۲۳/۲۳۴ و نيز بنگريد به: «الامام الزّهرى وأثره فى السنّة، حارث سليمان الضّارى: ۲۹۵ به بعد».

صفحه از 36