359
ميزان الحكمه ج 13

۲۲۳۰۶.الكامل للمبرّد :حَدَّثَنا أبو مُحلّمٍ محمّدُ بنُ هِشامٍ في إسنادٍ ذَكرَهُ ، آخِرُهُ أبو نَيزَرٍ ـ و كانَ أبو نَيزَرٍ مِن أبناءِ بَعضِ مُلوكِ الأعاجِمِ ـ قالَ : وَ صَحَّ عِندي بَعدُ أنّهُ مِن وُلِد النَّجاشيِّ ـ يعني أبا نَيزَرٍ ـ فرَغِبَ في الإسلامِ صَغيرا ، فأتى رسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فأسلَمَ و كانَ مَعهُ في بُيوتِهِ ، فلَمّا تُوُفِّيَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله صارَ مَعَ فاطِمَةَ و وُلدِها عليهم السلام .
قالَ أبو نَيزَرٍ : جاءني عليُّ بنُ أبي طالبٍ أميرُ المؤمنينَ و أنا أقومُ بِالضَّيعَتَينِ عَينِ أبي نَيزَرٍ و البُغَيبِغةِ ......... ثُمّ أخَذَ المِعوَلَ و انحَدَرَ في العَينِ ، فجَعَلَ يَضرِبُ و أبطأ علَيهِ الماءُ ، فخَرَجَ و قَد تَفَضَّجَ جَبينُهُ عليه السلام عَرَقا ، فانتَكَفَ العَرَقَ عَن جَبينِهِ ثُمّ أخَذَ المِعوَلَ و عادَ إلَى العَينِ ، فأقبَلَ يَضرِبُ فيها و جَعَلَ يُهَمهِمُ ، فانثالَت كأنّها عُنُقُ جَزورٍ، فخَرَجَ مُسرِعا فقالَ :
اُشهِدُ اللّهَ أنّها صَدَقَةٌ ، علَيَّ بدَواةٍ و صَحيفَةٍ ، قالَ : فعَجَّلتُ بهِما إلَيهِ فكَتَبَ :
«بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحيمِ ، هذا ما تَصَدَّقَ بهِ عبدُ اللّهِ عليٌّ أميرُ المؤمنينَ ، تَصَدَّقَ بِالضَّيعَتَينِ المَعروفَتَينِ بِعَينِ أبي نَيزَرٍ و البُغَيْبِغَةِ على فُقَراءِ أهلِ المَدينَةِ و ابنِ السَّبيلِ ، لِيَقيَ اللّهُ بِهِما وَجهَهُ حَرَّ النّارِ يَومَ القِيامَةِ ، لا تُباعا و لا تُوهَبا حتّى يَرِثَهُما اللّهُ و هُو خَيرُ الوارِثينَ ، إلاّ أن يَحتاجَ إلَيهِما الحَسَنُ أو الحُسَينُ فهُما طِلْقٌ لَهُما ، و لَيسَ لأحَدٍ غَيرِهِما» .
قالَ محمّدُ بنُ هِشامٍ : فرَكِبَ الحُسَينَ عليه السلام دَينٌ ، فحَمَلَ إلَيهِ مُعاويَةُ بِعَينِ أبي نَيزَرٍ مِأتَي ألفِ دِينارٍ فأبى أن يَبيعَ ، و قالَ : إنّما تَصَدَّقَ بِها أبي لِيَقِيَ اللّهُ بِها وَجهَهُ حَرَّ النّارِ ، و لَستُ بائعَها بشَيءٍ . ۱

۲۲۳۰۶.الكامل للمبرّد :ابو محلّم محمّد بن هشام برايم حديثى نقل كرد كه سلسله سند آن را ذكر نمود و در آخرش ابو نَيزَر قرار داشت و او يكى از شاه زادگان عجم بود، و بعدا برايم معلوم شد كه از فرزندان نجاشى بوده است و در خردسالى به اسلام متمايل شد و نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و مسلمان شد و در خانه هاى آن حضرت با ايشان به سر برد و چون رسول خدا صلى الله عليه و آله در گذشت، پيش فاطمه عليها السلام و فرزندان او رفت.
ابو نيزر مى گويد: من اداره دو مزرعه، يكى عين ابى نيزر و ديگرى بغيبغه را به عهده داشتم. على بن ابى طالب عليه السلام امير المؤمنين نزد من آمد و ......... سپس كلنگ را برداشت و داخل چاه رفت و شروع به كندن زمين كرد، اما مدتى گذشت و به آب نرسيد. حضرت در حالى كه از پيشانيش عرق مى چكيد بيرون آمد و عرق پيشانى خود را پاك كرد و دوباره كلنگ را برداشت و به درون چاه رفت و شروع به كندن كرد و زمزمه مى كرد. ناگهان آب مانند گردن شتر بيرون زد و على به سرعت بالا آمد و فرمود:
خدا را گواه مى گيرم كه اين صدقه است. دوات و كاغذى برايم بياور. ابو نيزر مى گويد: من به سرعت دوات و كاغذ حاضر كردم و على عليه السلام نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. بدين وسيله بنده خدا على امير مؤمنان دو مزرعه معروف به چشمه ابى نيزر و بغيبغه را براى تهيدستان مدينه و در راه ماندگان صدقه قرار داد تا به واسطه اين دو [صدقه ]خداوند در روز قيامت چهره او را از گرماى آتش نگه دارد؛ نه فروختنى هستند و نه بخشيدنى تا اينكه خداوند آنها را به ارث برد و او بهترين وارثان است. مگر اينكه حسن و حسين به آنها احتياج پيدا كنند كه در اين صورت در اختيار آنان مى باشد و جز اين دو، براى كس ديگرى نمى باشد».
محمّد بن هشام مى گويد: حسين عليه السلام قرضى داشت و معاويه دويست هزار دينار براى او فرستاد تا چشمه ابى نيزر را به او بفروشد، اما حسين از فروختن آن امتناع ورزيد و فرمود: آن را پدرم صدقه قرار داده است تا بدان وسيله خداوند چهره او را از گرماى آتش نگه دارد و من آن را به هيچ قيمتى نمى فروشم.

1.الكامل للمبرّد : ۳/۱۱۲۷ .


ميزان الحكمه ج 13
358

4092

الوَقفُ

الكتاب :

فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَ اتَّقَى * وَ صَدَّقَ بِالحُسْنَى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى» . ۱

الحديث :

۲۲۳۰۴.رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهـ لَمّا سُئلَ عَن أرضٍ مِن ثَمغٍ ـ: اِحبِسْ أصلَها و سَبِّلْ ثَمَرَتَها . ۲

۲۲۳۰۵.الإمامُ عليٌّ عليه السلامـ في وَصيَّتِهِ بما يُعمَلُ في أموالِهِ ، كَتَبَها بَعدَ مُنصَرَفِهِ مِن صِفِّينَ ـ: هذا ما أمرَ بهِ عبدُ اللّهِ عليُّ بنُ أبي طالبٍ أميرُ المؤمنينَ في مالِهِ ابتِغاءَ وَجهِ اللّهِ لِيُولِجَهُ بهِ الجَنَّةَ و يُعطِيَهُ بهِ الأمَنَةَ ......... فإنّهُ يَقومُ بذلكَ الحَسَنُ بنُ عليٍّ يأكُلُ منهُ بِالمَعروفِ و يُنفِقُ مِنهُ بِالمَعروفِ ، فإن حَدَثَ بحَسَنٍ حَدَثٌ و حُسَينٌ حَيٌّ قامَ بالأمرِ بَعدَهُ و أصدَرَهُ مَصدَرَهُ . و إنّ لابنَي فاطِمَةَ مِن صَدَقَةِ عليٍّ مِثلَ الّذي لبَني عليٍّ ، و إنّي إنّما جَعَلتُ القِيامَ بذلكَ إلَى ابنَي فاطِمَةَ ابتِغاءَ وَجهِ اللّهِ ، و قُربَةً إلى رسولِ اللّهِ ، و تَكريما لِحُرمَتِهِ ، و تَشريفا لِوُصلَتِهِ .
و يَشتَرطُ علَى الّذي يَجعَلُهُ إلَيهِ أن يَترُكَ المالَ على اُصولِهِ ، و يُنفِقَ مِن ثَمرِهِ حَيثُ اُمِرَ بهِ و هُدِيَ لَهُ ، و ألاّ يَبيعَ مِن أولادِ ۳ نَخيلِ هذهِ القُرى وَدِيَّةً حتّى تُشكِلَ أرضُها غِراسا . ۴
قال السَّيّد رضي اللّه عنه : قوله عليه السلام في هذه الوصيّة : « ألاّ يَبيعَ مِن نَخلِها وَدِيَّةً» الوَدِيَّةُ «الفَسِيلَةُ» و جمعها وَدِيٌّ ، و قوله عليه السلام : «حتّى تُشكِلَ أرضُها غِراسا» هو من أفصح الكلام، و المراد به أنّ الأرض يكثر فيها غراس النّخل حتّى يراها النّاظر على غير تلك الصّفة الّتي عرفها بها ، فيشكل عليه أمرها و يحسبها غيرَها .

4092

وقف

قرآن:

«امّا آنكه [حقّ خدا را] داد و پروا داشت و پاداش نيكوتر را تصديق كرد، به زودى راه آسانى پيش پاى او خواهيم گذاشت».

حديث :

۲۲۳۰۴.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ در پاسخ به سؤال درباره زمينى از ثَمْغ۵ـ :اصل آن را وقف كن و ميوه (حاصل) آن را [براى كسانى كه وقف آنها كرده اى ] وا بگذار.

۲۲۳۰۵.امام على عليه السلامـ در وصيّت نامه اى كه در پى بازگشت از صفين درباره نحوه عمل با اموالش نگاشت ـنوشت : اين نوشته اى است كه در آن بنده خدا على بن ابى طالب، امير مؤمنان، براى طلب خشنودى خدا نسبت به نحوه عمل با دارايى اش دستور داده است تا بدين وسيله خداوند او را به بهشت در آورد و به خاطر آن، امان عطايش فرمايد ......... حسن بن على به اين كار بپردازد و از آن دارايى به نحو شايسته اى مصرف كند و به نحو شايسته اى از آن انفاق نمايد. و اگر براى حسن حادثه اى رخ داد و حسين زنده بود، پس از او حسين به اين فرمان جامه عمل بپوشد و كار او را انجام دهد. و نصيب دو فرزند فاطمه از دارايى على، همانند نصيب ديگر فرزندان على است. و علّت آنكه انجام اين وصيّت را به عهده دو فرزند فاطمه گذاشتم، جلب خشنودى خدا و تقرّب به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و گراميداشت حرمت و بزرگداشت پيوندم با اوست.
و بر كسى كه اين مال را به او مى سپارد شرط مى كند كه اصل مال را نگه دارد و درآمد آن را در راه هايى كه بدان فرمان داده شده و به آن راهنمايى شده است، به مصرف برساند و نهال هاى درختان خرما را كه از نخلستان اين آبادى ها مى رويد نفروشد تا زمين نخلستان به گونه اى بارور گردد كه گويى زمينى ديگر است. ۶

1.الليل : ۵ ـ ۷ .

2.كنز العمّال : ۴۶۱۵۰.

3.في بحار الأنوار: ۱۰۳/۱۸۴ «و أن لا يبيع من نخيل هذه القرى».

4.نهج البلاغة : الكتاب ۲۴.

5.در لسان العرب آمده است: ثَمْغ ملكى بوده از عمر بن خطّاب در مدينه كه آن را وقف كرد ـ م.

6.سيد رضى رحمه الله گويد: اين جمله حضرت در اين وصيت كه: «الاّ يبيع من نخلها وَديّه (نهال خرمايى از درختان اين آبادى ها را نفروشد)»، كلمه «وديّه» به معناى نهال خرماست و جمع آن «وَدِّى» مى باشد و جمله «حتى تشكل ارضها غراسا» از شيواترين و فصيح ترين جملات است و مقصود اين است كه در آن آبادى درختان خرما چنان برويد و زياد شود كه وقتى كسى آن را مى بيند، با آنچه قبلاً ديده بود متفاوت باشد به طورى كه تشخيص آن براى او مشكل شود و خيال كند اين زمين غير از آن زمينى است كه قبلاً ديده است .

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 13
    سایر پدیدآورندگان :
    شيخي، حميد رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 377497
صفحه از 608
پرینت  ارسال به