131
ميزان الحكمه ج 13

ميزان الحكمه ج 13
130

4002

الوَزيـرُ

الكتاب :

وَ اجْعَلْ لِي وَزِيرَا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي * وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي» . ۱

وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرَا» . ۲

التّفسير:

قوله : «و اجْعَلْ لِي وَزِيرا مِنْ أهْلي هَارُونَ أخِي» سؤال له آخر ، و هو رابع الأسئلة و آخرها . و الوزير فعيل من الوِزر بِالكسر فالسكون بمعنَى الحمل الثقيل ؛ سمّي الوزير وزيرا لأنّه يحمل ثقل حمل الملك ، و قيل : من الوَزَر بفتحتين بمعنى الجبل الذي يُلتجأ إليه ؛ سمّي به لأنّ الملك يلتجئ إليه في آرائه و أحكامه .
و بِالجملة : هو يسأل ربّه أن يجعل له وزيرا من أهله و يبيّنه أنّه هارون أخي ، و إنّما يسأل ذلك لأنّ الأمر كثير الجوانب متباعد الأطراف لا يسع موسى أن يقوم به وحده ، بل يحتاج إلى وزير يشاركه في ذلك فيقوم ببعض الأمر ، فيخفّف عنه فيما يقوم به هذا الوزير ، و يكون مؤيّدا لموسى فيما يقوم به موسى ، و هذا معنى قوله ـ و هو بمنزلة التفسير لجعله وزيرا ـ «اُشْدُدْ بِهِ أزْرِي و أشْرِكْهُ في أمْرِي» .
فمعنى قوله : «و أشرِكْهُ في أمْري» سؤال الإشراك في أمر كان يخصّه ؛ و هو تبليغ ما بلغه من ربّه بادي مرّة ، فهو الذي يخصّه و لا يشاركه فيه أحد سواه ، و لا له أن يستنيب فيه غيره ، و أمّا تبليغ الدين أو شيء من أجزائه بعد بلوغه بتوسّط النبيّ فليس ممّا يختصّ بِالنبيّ ، بل هو وظيفة كلّ من آمن به ممّن يعلم شيئا من الدين ، و علَى العالِم أن يبلّغ الجاهل ، و علَى الشاهد أن يبلّغ الغائب ، و لا معنى لسؤال إشراك أخيه معه في أمر لا يخصّه بل يعمّه و أخاه و كلّ من آمن به من الإرشاد و التعليم و البيان و التبليغ ، فتبيّن أنّ معنى إشراكه في أمره أن يقوم بتبليغ بعض ما يوحى إليه من ربّه عنه و سائر ما يختصّ به من عند اللّه كافتراض الطاعة و حجّية الكلمة .
و أمّا الإشراك في النبوّة خاصّة ـ بمعنى تلقّي الوحي من اللّه سبحانه ـ فلم يكن موسى يخاف على نفسه التفرّد في ذلك، حتّى يسأل الشريك ، و إنّما كان يخاف التفرّد في التبليغ و إدارة الاُمور في إنجاء بني إسرائيل و ما يلحق بذلك ، و قد نقل ذلك عن موسى نفسه في قوله : «و أخِي هارُونُ هُوَ أفصَحُ مِنّي لِسانا فأرسِلْهُ مَعِي رِدْءا يُصَدِّقُني» . ۳
على أنّه صحّ من طرق الفريقَين أنّ النبيّ صلى الله عليه و آله دعا بهذا الدعاء بألفاظه في حقّ عليّ عليه السلام و لم يكن نبيّا . ۴

4002

وزير

قرآن:

«و براى من وزيرى از كسانم قرار ده، هارون برادرم را. پشتم را به او محكم گردان. و او را شريك كارم قرار ده».

«و به يقين [ما] به موسى كتاب [آسمانى] عطا كرديم و برادرش هارون را همراه او وزير گردانيديم».

تفسير:

جمله: «و براى من وزيرى از كسانم قرار ده، هارون برادرم را»، خواهش ديگرى است از جانب موسى و اين چهارمين و آخرين خواهش او مى باشد. كلمه «وزير» بر وزن «فعيل» از ماده «وِزْر» است به معناى بار سنگين و وزير را از اين جهت وزير گفته اند، كه سنگينى بار حكومت و پادشاه را به دوش مى كشد. بعضى گفته اند: از «وَزَر» به معناى كوه است كه بدان پناه مى برند و به وزير از آن جهت وزير گفته اند كه پادشاه در آرا و احكام خود به او پناه مى برد.
بارى، موسى از پروردگارش تقاضا مى كند يكى از بستگان او را وزير و دستيار وى قرار دهد و براى اين كار برادر خود هارون را پيشنهاد مى كند. علّت آنكه موسى چنين تقاضايى كرد، اين بود كه مسئوليت چند جانبه و پر دامنه اى به او وا گذار شده بود و موسى به تنهايى از پس آن بر نمى آمد، بلكه نياز به وزيرى داشت كه در اين كار با او مشاركت كند و بخشى از كار را او انجام دهد و بدين ترتيب مقدارى از اين بار را از دوش خود بردارد و در كارهايى هم كه خود موسى انجام مى دهد ياريش دهد. اين است معناى جمله موسى كه: «به واسطه او پشتم را محكم گردان و او را در كارم شريك ساز» كه اين جمله در واقع به منزله تفسير و توضيح وزير قرار دادن هارون است.
پس معناى جمله «و او را در كار من شريك گردان» تقاضاى شركت دادن هارون در امرى است كه مخصوص به او باشد و آن عبارت از اين است كه هارون در اصل دعوت دين و از همان روز اوّلِ دعوت، شريك كار موسى باشد. پس اين شركت اختصاص به هارون دارد و هيچ كس جز او شريكش نمى باشد و موسى نيز نمى تواند در اين امر كس ديگرى جز هارون را نايب و جانشين خود كند. ولى تبليغ دين يا بخشى از اجزاى آن بعد از تماميّت دعوت به واسطه پيامبر، اختصاص به پيامبر ندارد، بلكه وظيفه هر كسى است كه به آن دين ايمان آورده باشد و اطلاعات و شناختى از آن داشته باشد. چنين عالمى وظيفه دارد دين و معارف آن را به كسانى كه از آن اطلاعى ندارند آموزش دهد و شاهدان بايد آن را به غايبان ابلاغ كنند و معنا ندارد كه موسى از خداوند تقاضا كند برادرش را با او در كارى شريك گرداند كه نه به او اختصاص دارد و نه به برادرش، بلكه هر كسى كه به آن دين ايمان بياورد موظف به ارشاد و تبليغ و تعليم و توضيح آن دين مى باشد. بنا بر اين، روشن شد كه معناى شركت دادن هارون در كار موسى، اين است كه هارون برخى از آنچه را خداوند به موسى وحى مى كند و ديگر چيزهايى را كه از جانب خداوند به او اختصاص دارد (مانند وجوب اطاعت و حجيّت گفتار) از جانب موسى تبليغ كند.
و اما شركت دادن هارون در خصوص نبوّت، يعنى دريافت وحى از خداوند سبحان، چيزى نبوده كه موسى از تنها بودن در اين امر بيم و نگرانى داشته باشد و در نتيجه از خداوند تقاضاى شريك و دستيار كند، بلكه آنچه موسى را نگران و بيمناك كرده بود، دست تنها بودن او در كار رساندن پيام الهى و تبليغ دين و اداره كردن كارها براى رهايى بخشيدن بنى اسرائيل و ديگر پيامدهاى آن بود. اين مطلب از زبان خود موسى نقل شده است آنجا كه مى فرمايد: «و برادرم هارون از من زبان آورتر است، پس او را با من به دستيارى گسيل دار تا مرا تصديق كند».
علاوه بر اين، روايات صحيحى از طريق شيعه و سنّى وارد شده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله همين دعا را درباره على عليه السلام كرد، با اينكه على عليه السلام پيامبر نبود.

1.طه : ۲۹ ـ ۳۲.

2.الفرقان : ۳۵.

3.القصص : ۳۴.

4.الميزان في تفسير القرآن : ۱۴/۱۴۶.

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 13
    سایر پدیدآورندگان :
    شيخي، حميد رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 377500
صفحه از 608
پرینت  ارسال به