علامه مجلسی و تعامل با روايات تفسيری اهل البيت(ع) - صفحه 54

علامه مجلسى و تعامل با روايات تفسيرى اهل بيت(ع)

على نصيرى ۱

مدخل

چنان كه مى دانيم, بخشى از رواياتى كه از ائمه (ع), به دست ما رسيده, ناظر به تفسير و تأويل آيات قرآن كريم است كه ما آنها را «روايات تفسيرى» مى ناميم. اين روايات, به طور پراكنده و به مناسبت هاى مختلف صادر شده و در جوامع روايى شيعه منعكس شده اند.
چنان كه جلال الدين سيوطى كليه روايات تفسيرى اهل سنّت را در قالب تفسير الدر المنثور گردآورى كرد, جمعه عروسى حويزى با تدوين تفسير نورالثقلين و نيز سيدهاشم بحرانى با نگاشتن البرهان فى تفسير القرآن به جمع آورى تمامى روايات تفسيرى شيعه پرداختند. اين دو مفسر نامى كوشيدند تا همه رواياتى كه به طور مستقيم يا غير مستقيم به تفسير و تبيين مداليل آيات پرداخته اند, ذيل آيه مورد نظر ارائه نمايند; هرچند به خاطر محدوديتِ اين گروه از روايات, تنها بخشى از آيات قرآن به صورت ترتيبى در تفسير آنها   ذكر شده اند.
نگاهى به اين روايات, نشان مى دهد كه امامان معصوم در بسيارى از موارد, مداليل آيات را خود يا دشمنان دانسته اند, بى آن كه از ظاهر آيات, چنين مداليلى به دست آيد. اين امر باعث شده كه نوعى صبغه ولايى بر روايات تفسيرى اهل بيت حاكم باشد.
از طرفى, كسانى كه با شيوه بيانى ائمه(ع) آشنا نيستند, از روى جهل يا غرض ورزى, تفاسير روايى شيعه را به خاطر برخوردارى از چنين رواياتى به باد انتقاد گرفته, و چنين وانمود كرده اند كه مفسران شيعه, اين گونه روايات را جعل كرده اند تا مقام و منزلت ائمه(ع) و نيز جايگاه اصل ولايت و امامت را بيش از آن مرزى كه بايسته است, نشان دهند. به عنوان مثال, محمد حسين ذهبى در اين باره چنين مى نويسد:
شيعه, معتقد است كه قرآن داراى ظاهر و باطن است. البته, اين حقيقتى است كه ما هم آن را مى پذيريم; زيرا احاديث صحيحى در تأييد اين امر وارد شده است. اما شيعه در اين حد, توقف نمى كند…, بلكه افراط كرده و ادعا مى كند كه خداوند, ظاهر قرآن را در دعوت به توحيد و نبوت و باطن آن را در دعوت به امامت و ولايت قرار داده است. ۲
گلد زيهر خاورشناس ـ كه در كتاب هاى خود كينه اش را نسبت به مبانى اسلام, آشكار ساخته ـ, در اين باره مى گويد:
شيعه, معتقد است كه يك چهارم قرآن, درباره علويان و يك چهارم ديگر, درباره دشمنانشان است… و هفتاد آيه قرآن در شأن على(ع) فرود آمده است. بنابراين, قرآن از نگاه شيعه, تا حد زيادى, به عنوان يك كتاب حزبى شيعى به شمار مى آيد. ۳
اشكال ديگر اين دست از روايات, آن است كه از مرز مداليل لفظى و ظاهرى آيات, فراتر رفته و معانى اى را به دست مى دهند كه بر اساس قواعد تفسيرى, قابل فهم نيستند.
  به عبارت روشن تر, بخش قابل توجّهى از اين روايات به تأويل آيات قرآن پرداخته اند. از آن جا كه بسيارى از انديشه وران بر مبناى استينافيه دانستن «واو» در آيه «وما يعلم تأويله الاّ اللّه والراسخون فى العلم يقولون»,معتقدند علم به تأويل , منحصر به خداوند است, ۴ چنين تأويلاتى نيز مى تواند دستمايه انتقاد آنها قرار گيرد.
على رغم آن كه برخى از اين روايات از نظر سند يا محتوا مورد نقد قرار گرفته, ۵ ولى عموماً مورد تأييد مفسران و متكلمان شيعه قرار گرفته اند. آنان معتقدند كه ائمه(ع) بر اساس باطن آيات, يا قاعده جرى و تطبيق, آيات را درباره خود يا دشمنانشان حمل كرده و يا تأويل آيات را ارائه كرده اند.
از آنجا كه بخش قابل توجهى از اين روايات در اصول الكافى آمده و محدّث ژرف انديش, علامه مجلسى با درنگى شايسته به شرح و بسط آنها پرداخته, ما با يادكرد شمارى از آنها, نظرگاه ايشان را درباره چگونگى تعامل با اين گونه روايات, مورد بررسى قرار مى دهيم.
گفتنى است كه بر حسب تتبع نگارنده ,مرحوم علامه مجلسى حدوداً در بيست مورد, درباره روايات تفسيرى اهل بيت(ع) به بحث و بررسى پرداخته است. ۶
چنان كه اشاره كرديم, تطبيق آيات بر ائمه يا دشمنانشان و ارائه مداليل باطنى آيات بر اساس تأويل آنها, دو ويژگى اساسى در تفاسير روايى اهل بيت(ع) است كه علامه مجلسى به اين دو ويژگى توجه كرده است; اما چنان كه از لابه لاى مباحثْ روشن خواهد شد, احياناً ميان آنها خلطى صورت گرفته است. از تطبيق با عنوان جريْ يا جرى و تطبيق ياد مى شود و مقصود از آن, تطبيق مدلول عام آيه بر مصداق كاملى است كه در خارج, وجود   دارد; اعم از آن كه مصداق, مثبت باشد يا منفى و مراد از ارائه مداليل باطنى, آن است كه بطن آيه اى بر شأن اهل بيت(ع) ناظر باشد.

1.محقق حوزه علميه قم.

2.التفسير والمفسرون, ج ۲, ص ۲۹.

3.مذاهب التفسير الاسلامى, ترجمه عبدالحليم نجّار, ص ۳۱۲.

4.براى تفصيل بيشتر ر.ك: مفاتيح الغيب, ج ۷, ص ۱۸۸; تفسير قرطبى, ج ۴, ص ۱۶; الاتقان, ج ۳, ص ۶.

5.براى نمونه ر.ك: الميزان, ج ۴, ص ۴۲۱.

6.نظرگاه هاى ايشان بيشتر در جلد پنجم مرآةالعقول ذيل باب: نكت و نتف من التنزيل فى الولاية, از ابواب كتاب الحجّة الكافى انعكاس يافته است.

صفحه از 73