اين عروس قاسم ، هرگاه دختر حضرت امام حسين عليه السلام است چشم مرا شفا بده كه از اين ذلت كورى عاجز آمده ام! و گريه بسيار كردم .
همين كه خود را به آن روزنه رسانيدم ، ديدم چشمم روشن شد و تابوت و سرداب آن حضرت را ديدم . از شعف ، سر از آن روزنه برنداشم كه ببينم بيرون را هم مى بينم ، ديدم آفتاب و زمين و خلق همه را مى بينم ، بسيار خوشوقت شدم از ترس آنكه مبادا رختم را خلق پاره پاره كنند ، هيچ نگفتم و شب را هم در آنجا ماندم ، در مهتاب دعاى كميل و قرآن را خواندم و حال چشمم بهتر از اول جوانيم شده [است] .
كرامات ديگر
ابراهيم نام ، نوكر جماعت شام بياتى بود مى گفت كه مدتى است كه چشم من كور شده و هر چه داشتم خرج كردم خوب نشد ، حالى كه شنيدم كه در روضه عروس قاسم حاجت خلق بر مى آيد ، آمدم و گريه بسيار كردم و به درگاه خدا ناليدم به بركت آن حضرت چشمم خوب شد .
كرامات ديگر
آنكه ضعيفه اى با شوهرش آمد نزديك ظهر در روضه حضرت زبيده خاتون و كسى در ميان روضه نبود ، قدرى گريه كرد ، ديد آواز سه چهار زن مى آيد كه نوحه مى كنند به طريق لهجه عربى و از ميان قبر منور آواز برمى آيد ، دويد بيرون آمد نزد خادمها كه راه اندرون سرداب قبر حضرت را به من نماييد مى خواهم بروم با آن زنها با هم گريه كنيم ، ما گفتيم بياييد ببينيد گريه زنها را كه نوحه مى كنند!
خادمها و عمله ها كه كار مى كردند مى گفتند رفتيم ديديم صداى زنها مى آيد به عربى به آواز بلند از ميان قبر نوحه مى كنند و قريب دو ساعت بيشتر آواز گريه و نوحه بود و بعد ساكت شدند .
جامع اين كتاب [اعتضاد السلطنه ] ، خود به اتفاق مجتهد العصرى حاجى ملا محمّد كرمانشاهانى و شيخ الاسلام و گويا عالى جاه مقرب الحضرات السلطانى