چند نكته در باب تواتر، تحدّى و اعجاز قرآن - صفحه 164

سوم: آنكه عرب در طول مدّت نبوّت آن جناب و بعد از آن، مانند آن نياوردند؛ چهارم: آنكه نياوردن ايشان مانند قرآن را در مقام معارضه، از روى عجز و تعذّر بود نه از روى اعراض و بى اعتنايى؛ پنجم: آنكه اين عجز و تعذّر خارق عادت است؛ چه اين عجز يا از جهتِ بودنِ قرآن است در مقام فصاحت و بلاغت در درجه‏اى كه بشر را توانايىِ آوردن مانند آن نيست - چنان‏كه طريق جمهور علماست در اثبات اعجاز قرآن - از اين جهت يا از جهتِ صرف كردن خداوند است ايشان را از اين عمل؛ هر چند قدرت داشتند بر آن؛ كه اگر منع خداوندى نبود، مانند آن مى‏آوردند؛ چنان‏كه سيّد مرتضى فرموده است. و در هر صورت، خرق عادت ثابت شود و احدى از در امر اوّل و دوم شبهه نيست و در نزد همه مكشوف و هويداست؛ مثل ظهور امر پنجم در نزد ارباب عقول و فهم و دانش، و شبهه‏اى كه يهود و نصارى كرده و مى‏كنند گاهى در امر سوم است كه از كجا عرب مانند آن نياورده؟ شايد آورده و به ما نرسيده و از مجرّد نرسيدن، پى نتوان برد به نياوردن؛ و گاهى در امر چهارم است كه شايد نياوردن از روى اعراض باشد و بى‏اعتنايى؛ نه به جهت عجز كه خواستند و برخاستند و نتوانستند. و جواب اين دو شبهه در كتب نبوّت خاصّه مشروح است كه به حسب عادت، محال است مانند آن آورده باشند و به ما نرسيده باشد؛ با وجود اين همه اعداى از اهل كتاب و مشركين كه در صدد تضييع و تكذيب بودند؛ چنانچه هيچ عاقلى باور نكند كه از آوردن مانند يك سوره مسامحه و مضايقه كنند با قدرت كه به آن باطل مى‏شد تمام دعاوى آن جناب صلّى اللَّه عليه و آله به فرموده خودش و خود را در معرض قتال و جدال و نهب و غارت اموال و سبى نساء و اطفال درآوردند و با تماميّت اين مقدّمات، ثابت شود معجزه بودن آن قرآن كه آن جناب آورده بود و به آن تحدّى فرمود و احدى را شبهه در آن نيست.
3. تحدّى قرآن - چنان‏كه از آن جناب شد - براى اثبات نبوّت خود، از عهد آن جناب تا حال و از حال تا آخر دنيا به همان نحو براى هر مسلمى در مقام مخاصمه با

صفحه از 170