مقدّمه
يا هلالاً لم استتم كمالا
هنگامى كه به صفحات تاريخ مىنگريم، در مىيابيم كه حضور مردان در تاريخ، بسيار بيشتراز زنان است. بسيارند بانوان بزرگ، اديب، فاضل و خردمند كه در لابهلاى صفحات تاريك تاريخ، به دست فراموشى سپرده شدهاند؛ به طورى كه تاريخ يا از احوال و آثار و زندگى آنان بى اطّلاع است يا به طور مقطعى و در شرايط خاص، مورد توجّه قرار گرفته و سپس فراموش شدهاند. شايد بتوان گفت كه در بسيارى موارد، برخى حقايق در مورد آنها به تحريف كشيده شده است.
اين بىمهرى به بانوان فاضل در عرصه تاريخ اسلام نيز به چشم مىخورد. با تورّقى در ميان صفحات كتب تاريخى مربوط به آن عصر، مىبينيم اكثر مورّخين مسلمان به تفصيل، به بررسى و ثبت احوال همسران پيامبر، اهتمام كرده و به شرح و بسط زندگى آنان پرداختهاند، امّا متأسّفانه از شرح حال برخى از زنان صحابه و دختران و زنان خاندان رسالت، اخبار زياد و موثّقى در دست نيست. قطعاً دلايل زيادى در اين خصوص وجود دارد؛ امّا از ميان آنها به دو نكته مىتوان اشاره كرد:
1. از بين رفتن كتب و منابع تاريخى حاوى آثار و شرح حال اين بزرگان.
2. وجود حيا و عفّت كه پيوسته، مانع از حضور در ميان مردان، جز به ضرورت، شده است.
در هر حال، اين دلايل و عوامل ديگر ما را از دستيابى به تاريخ اين بانوان بزرگ محروم كرده است.
زينب(س)، دختر ارشد اميرالمؤمنين عليه السلام و فاطمه زهرا عليها السلام يكى از بانوانى است كه اگر چه تاريخ درخشيدن بىنظير او را پس از كشته شدن برادرش در كربلا، نتوانسته مخدوش يا گم كند، امّا از شرح حال اين بانوى فاضله فرزانه پيش از اين واقعه و پس از آن، اخبار موثّق و زيادى در دست نيست. مورّخان حتّى در مورد