حديث طير

پرسش :

حديث طير چه حديثي است و در چه پايه اي از اعتبار قرار دارد؟



پاسخ :

مضمون حدیث طیر (پرنده) این است که مرغ پخته ای نزد پیامبر اکرم(ص) بود. از خدا خواست تا محبوب ترین بنده اش بیاید و با او از آن بخورند. در این هنگام امام علی(ع) آمد.

این حدیث مستفیض و متواتر در نزد شیعه و سنّى است. در این باره ذهبى مى گوید: «حدیث طیر، از طرق بسیارى نقل شده است که آنها را در کتابى جداگانه، گرد آورده ام. مجموعه این احادیث، ایجاب مى کند که داراى مبنایى باشند».[۱]

دانشمند بلندپایه، میر حامد حسین هندى، جلد چهارم کتاب بزرگش عبقات الأنوار (قطع رحلى) را صرفا به بررسى این حدیث، اختصاص داده است و هر آنچه را مربوط به راویان و نقد و بررسى و ردّ و اثبات این حدیث بوده، به بحث گذاشته است.

روایت با اندک تفاوت در لفظ نقل شده است. تعدادی از آنها را از منابع اهل سنت می آوریم:

کانَ عِندَ النَّبِی(ص) طَیرٌ، فَقالَ: اللّهُمَّ ائتِنی بِأَحَبِّ خَلقِک إلَیک؛ یأکلُ مَعی هذَا الطَّیرَ. فَجاءَ عَلِی، فَأَکلَ مَعَهُ.[۲]

نزد پیامبر(ص) مرغى [بریان] بود. فرمود: «بار الها! محبوب ترینْ بنده خود را برسان تا با من از این مرغ بخورد».

على(ع) آمد و با وى [از آن] خورد.

أنس بن مالک: إنَّ النَّبِی(ص) کانَ عِندَهُ طائِرٌ، فَقالَ: اللّهُمَ ائتِنی بِأَحَبِّ خَلقِک إلَیک؛ یأکلُ مَعی مِن هذَا الطَّیرِ. فَجاءَ أبو بَکرٍ، فَرَدَّهُ، ثُمَّ جاءَ عُمَرُ، فَرَدَّهُ، ثُمَّ جاءَ عَلِی، فَأَذِنَ لَهُ.[۳]

انس بن مالک: همانا نزد پیامبر(ص) پرنده اى [بریان] بود. فرمود: «بار الها! بهترین بنده ات را برسان تا با من از این مرغ بخورد».

ابو بکر آمد. [پیامبر(ص)] وى را رد کرد. آن گاه، عمر آمد. [پیامبر(ص)] وى را نیز برگرداند. سپس على(ع) آمد. [پیامبر(ص)] به وى اجازه داد.

أنس بن مالک: اهدِی لِرَسولِ اللّهِ(ص) حِجلٌ مَشوی بِخُبزِهِ وصِنابِهِ «۱»، فَقالَ رَسولُ اللّهِ(ص): اللّهُمَّ ائتِنی بِأَحَبِّ خَلقِک إلَیک؛ یأکلُ مَعی مِن هذَا الطَّعامِ. فَقالَت عائِشَةُ: اللّهُمَّ اجعَلهُ أبی. وقالَت حَفصَةُ: اللّهُمَّ اجعَلهُ أبی قال أنَسٌ: وقُلتُ: اللّهُمَّ اجعَلهُ سَعدَ بنَ عُبادَةَ.

قالَ أنَسٌ: فَسَمِعتُ حَرَکةً بِالبابِ، فَخَرَجتُ، فَإِذا عَلِی بِالبابِ، فَقُلتُ: إنَّ رَسولَ اللّهِ(ص) عَلى حاجَةٍ، فَانصَرَفَ. ثُمَّ سَمِعتُ حَرَکةً بِالبابِ، فَخَرَجتُ، فَإِذا عَلِی بِالبابِ، فَقُلتُ: إنَّ رَسولَ اللّهِ(ص) عَلى حاجَةٍ، فَانصَرَفَ. ثُمَّ سَمِعتُ حَرَکةً بِالبابِ، فَسَلَّمَ عَلِی، فَسَمِعَ رَسولُ اللّهِ(ص) صَوتَه فَقالَ: انظُر مَن هذَا. فَخَرَجتُ فَإِذا هُوَ عَلِی، فَجِئتُ إلى رَسولِ اللّهِ(ص) فَأَخبَرتُهُ، فَقالَ: ایذَن لَهُ. فَدَخَلَ عَلِی، فَقالَ رَسولُ اللّهِ(ص): اللّهُمَّ وإلَی، اللّهُمَّ وإلَی.[۴]

انس بن مالک: به پیامبر خدا کبکى بریان با نان و خَردَل پرورده در روغن زیتون، هدیه شد. فرمود: «بار الها! محبوب ترینْ بنده ات را برسان تا با من از این غذا تناول کند».

عایشه گفت: بار الها! آن شخص پدرم باشد. حفصه گفت: الهى! پدر من آن شخص باشد. من نیز گفتم: الهى! سعد بن عُباده را مشمول این دعا قرار بده.

صداى در را شنیدم و خارج شدم. على(ع) پشت در بود. به وى گفتم: پیامبر خدا مشغول است. او برگشت.

دوباره صداى در شنیدم و خارج شدم. على(ع) پشت در بود. گفتم: پیامبر خدا مشغول است. وى برگشت.

بار دیگر، صداى در آمد و على(ع) [از پشت در] سلام کرد. پیامبر خدا، صداى على(ع) را شنید و [به من] فرمود: «بنگر که چه کسى است».

خارج شدم. على(ع)، پشت دمِ در بود. نزد پیامبر خدا آمدم و به ایشان خبر دادم. فرمود: «بگذار وارد شود».

على(ع) آمد. پیامبر خدا دوبار فرمود: «بار الها! او نزد من دوست داشتنى ترین بنده ات است!».


[۱] . تذکرة الحفّاظ، ج ۳، ص ۱۰۴۲.

[۲] . سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۳۶، ح ۳۷۲۱؛ المعجم الکبیر، ج ۷، ص ۸۲، ح ۶۴۳۷ عن سفینة؛ تاریخ بغداد، ج ۹، ص ۳۶۹ الرقم ۴۹۴۴؛ التاریخ الکبیر، ج ۱، ص ۳۵۸ الرقم ۱۱۳۲؛ اسد الغابة، ج ۴، ص ۱۰۵ الرقم ۳۷۸۹؛ تاریخ مدینة دمشق، ج ۴۲، ص ۲۴۶، ح ۸۷۶۷ و ح ۸۷۶۵ و ح ۸۷۶۶؛ المناقب للخوارزمی، ص ۱۰۷، ح ۱۱۳ والثلاثة الأخیرة عن ابن عبّاس و ح ۱۱۴.

[۳] . خصائص أمیر المؤمنین، نسائی، ص ۵۰، ح ۱۲؛ مسند أبی یعلى، ج ۴، ص ۱۳۰، ح ۴۰۳۹؛ اسد الغابة، ج ۴، ص ۱۰۵ الرقم ۳۷۸۹ وفیه «عثمان» بدل «عمر».

[۴] . تاریخ مدینة دمشق، ج ۴۲، ص ۲۴۷، ح ۸۷۶۸؛ البدایة والنهایة، ج ۷، ص ۳۵۱ وفیه «اللّهُمَّ والِ...» بدل «اللّهُمَّ وإلی...».



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت