حدیث رایت

پرسش :

پيرامون مفهوم و سند حديث رايت توضيحاتي ارائه كنيد؟



پاسخ :

رایت در لغت به معنى درفش فرماندهى کل و بزرگترین پرچم است و تا در میدان برافراشته است به معنای باقی بودن فرمانده در مرکز ستاد است و جنگ ادامه دارد. معمولا رایت به سردارى سپرده مى شود که استعداد نظامى و نیروى بدنى و هوش و استقامت و سرعت عمل و معنویات او از دیگران بیشتر باشد و تا آخرین نفس براى بر پا داشتن آن مقاومت و فداکارى نماید.

حدیث رایت حدیثی است که پس از آنکه پیامبر در جنگ خیبر ناامید شد افراد پرچم اصلی نبرد را در دست گیرند، آن را به امام علی(ع) سپرد.

این حدیث از احادیث معتبر است که در منابع فراوان شیعه و سنی با اندک تفاوت در عبارت نقل شده است:

رسول اللّه(ص) فی یومِ فَتحِ خَیبَرَ: لُاعطِینَّ الرّایةَ غَدا رَجُلاً یحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ، ویحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ، کرّارا غَیرَ فَرّارٍ، لا یرجِعُ حَتّى یفتَحَ اللّهُ عَلى یدَیهِ.[۱]

پیامبر خدا(ص) در روز فتح خیبر: فردا پرچم را به دست مردى مى سپارم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند. پیاپى حمله گر است و هیچ گاه گریزنده نیست. باز نمى گردد تا این که خداوند به دست او [قلعه را] فتح کند.

الإمام علی(ع) فی فَتحِ خَیبَرَ: إنَّ رَسولَ اللّهِ(ص) بَعَثَ أبا بَکرٍ، فَسارَ بِالنّاسِ، فَانهَزَمَ حَتّى رَجَعَ إلَیهِ. وبَعَثَ عُمَرَ، فَانهَزَمَ بِالنّاسِ حَتَّى انتَهى إلَیهِ. فَقالَ رَسولُ اللّهِ(ص): لَاعطِینَّ الرّایةَ رَجُلاً یحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ، ویحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ، یفتَحُ اللّهُ لَهُ، لَیسَ بِفَرّارٍ.

فَأرسَلَ إلَی فَدَعانی، فَأَتَیتُهُ وأنَا أرمَدُ لا ابصِرُ شَیئا، فَتَفَلَ فی عَینی وقالَ: اللّهُمَّ اکفِهِ الحَرَّ وَالبَردَ. قالَ: فَما آذانی بَعدُ حَرٌّ ولا بَردٌ.[۲]

امام على(ع) در فتح خیبر: پیامبر خدا، ابو بکر را فرستاد و او مردم را حرکت داد؛ امّا شکست خورد و به سوى پیامبر(ص) بازگشت. عمر را نیز فرستاد و او هم با افرادى در هم شکست و به سوى پیامبر(ص) باز آمد.

پس پیامبر خدا فرمود: «فردا پرچم را به دست مردى مى سپارم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند. خداوند برایش پیروزى مى آورَد و گریزنده نیست». پس به سراغ من فرستاد و مرا فرا خوانْد.

نزدش رفتم، در حالى که از چشمْ درد، چیزى را نمى دیدم. پس آب دهان خود را بر چشمم نهاد و گفت: «خدایا! او را از گرما و سرما حفظ کن».

پس از آن، [هیچ گاه ] گرما و سرما آزارم نداد.

مجمع الزوائد عن ابن عبّاس: بَعَثَ رَسولُ اللّهِ(ص) إلى خَیبَرَ أحسِبُهُ قالَ: أبا بَکرٍ فَرَجَعَ مُنهَزِما ومَن مَعَهُ، فَلَمّا کانَ مِن الغَدِ بَعَثَ عُمَرَ، فَرَجَعَ مُنهَزِما یجَبِّنُ أصحابَهُ ویجَبِّنُهُ أصحابُهُ. فَقالَ رَسولُ اللّهِ(ص): لَاعطِینَّ الرّایةَ غَدا رَجُلاً یحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ، ویحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ، لا یرجِعُ حَتّى یفتَحَ اللّهُ عَلَیهِ.

فَثارَ النّاسُ، فَقالَ: أینَ عَلِی؟ فَإِذا هُوَ یشتَکی عَینَیهِ، فَتَفَلَ فی عَینَیهِ، ثُمَّ دَفَعَ إلَیهِ الرّایةَ، فَهَزَّها، فَفَتَحَ اللّهُ عَلَیهِ.[۳]

مجمع الزوائد به نقل از ابن عبّاس: پیامبر خدا، ابو بکر را به خیبر فرستاد. پس با همراهانش شکست خورده، بازگشت. چون فردا شد، عمر را فرستاد و او هم در هم شکسته بازگشت، در حالى که او یارانش را ترسو مى خوانْد و یارانش هم او را.

پیامبر خدا فرمود: «فردا پرچم را به دست مردى مى سپارم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند. باز نمى گردد تا خداوند، پیروزش کند».

مردم به جنب و جوش در آمدند و پیامبر(ص) فرمود: «على کجاست؟».

در این میان، او از دردِ چشمانش ناراحت بود. پیامبر خدا، آب دهان خود را بر چشمان او مالید و پرچم را بدو سپرد. على(ع)، پرچم را به اهتزاز در آورد و خداوند، پیروزش کرد.

مسند ابن حنبل عن أبی سعید الخدری: إنَّ رَسولَ اللّهِ(ص) أخَذَ الرّایةَ فَهَزَّها، ثُمَّ قالَ: مَن یأخُذُها بِحَقِّها؟ فَجاءَ فُلانٌ فَقالَ: أنَا، قالَ: أمِط. ثُمَّ جاءَ رَجُلٌ فَقالَ: أمِط، ثُمَّ قالَ النَّبِی(ص): وَالَّذی کرَّمَ وَجهَ مُحَمَّدٍ لَاعطِینَّها رَجُلاً لا یفِرُّ، هاک یا عَلِی. فَانطَلَقَ حَتّى فَتَحَ اللّهُ عَلَیهِ خَیبَرَ وفَدَک، وجاءَ بِعَجوَتِهِما وقَدیدِهِما.[۴]

مسند ابن حنبل به نقل از ابو سعید خُدْرى: پیامبر خدا، پرچم را گرفت و آن را تکان داد و فرمود: «چه کسى حقّ آن را ادا مى کند؟».

پس فلانى آمد و گفت: من.

فرمود: «کنار برو!».

سپس مردى [دیگر] آمد و پیامبر(ص) فرمود: «کنار برو!».

سپس پیامبر(ص) فرمود: «سوگند به آن که آبروى محمّد را نگاه داشته است، آن را به مردى مى سپارم که نمى گریزد. اى على! آن را بگیر».

پس على(ع) حرکت کرد و خداوند، خیبر و فَدَک[۵]را بر او گشود و [او] خرما و

گوشت آن دو [قلعه ] را آورد.


[۱] . الکافی، ج ۸، ص ۳۵۱، ح ۵۴۸ عن عدّة من أبناء المهاجرین والأنصار؛ الإرشاد، ج ۱، ص ۶۴؛ الإفصاح، ص ۳۴ و ۱۳۲؛ الأمالی للطوسی، ص ۳۸۰، ح ۸۱۷ عن أبی هریرة؛ الاحتجاج، ج ۲، ص ۲۵، ح ۱۵۰ عن الإمام الحسن(ع) عنه(ص)؛ شرح الأخبار، ج ۱، ص ۱۴۸، ح ۸۶ عن بریدة وفیه «یفتح خیبر عنوة» بدل «لا یرجع.. .»؛ عوالی اللئالی، ج ۴، ص ۸۸، ح ۱۱۱؛ إعلام الورى، ج ۱، ص ۲۰۷ عن الواقدی؛ الفضائل لابن شاذان، ص ۱۲۸؛ المناقب للخوارزمی، ص ۱۷۰، ح ۲۰۳ کلاهما عن عمر.

[۲] . المصنّف لابن أبی شیبة، ج ۷، ص ۴۹۷، ح ۱۷؛ مسند البزّار، ج ۲، ص ۱۳۶، ح ۴۹۶؛ خصائص أمیر المؤمنین للنسائی، ص ۵۴، ح ۱۳ کلّها عن أبی لیلى؛ السیرة النبویة لابن هشام، ج ۳، ص ۳۴۹؛ البدایة والنهایة، ج ۷، ص ۳۳۷ و ج ۴، ص ۱۸۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج ۴۲، ص ۸۹ والأربعة الأخیرة عن سلمة بن عمرو بن الأکوع؛ المناقب لابن المغازلی، ص ۱۸۱، ح ۲۱۷ عن أبی هریرة والخمسة الأخیرة من دون إسناد إلیه(ع)؛ الخصال، ص ۵۵۵، ح ۳۱ عن عامر بن واثلة؛ الأمالی للطوسی، ص ۵۴۶، ح ۱۶۸ عن أبی ذرّ؛ شرح الأخبار، ج ۱، ص ۳۰۲، ح ۲۸۳ والثمانیة الأخیرة نحوه؛ إعلام الورى، ج ۱، ص ۳۶۴ عن أبی لیلى وراجع: مسند ابن حنبل، ج ۹، ص ۱۹، ح ۲۳۰۵۴.

[۳] . مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۶۵، ح ۱۴۷۱۷ وراجع: الإفصاح، ص ۸۶ والمناقب للکوفی، ج ۲، ص ۴۹۸، ح ۱۰۰۱ والخرائج والجرائح، ج ۱، ص ۱۵۹، ح ۲۴۹.

[۴] . مسند ابن حنبل، ج ۴، ص ۳۴، ح ۱۱۱۲۲؛ فضائل الصحابة لابن حنبل، ج ۲، ص ۵۸۳، ح ۹۸۷ ولیس فیه «وفدک»؛ مسند أبی یعلى، ج ۲، ص ۱۱۷، ح ۱۳۴۱؛ تاریخ مدینة دمشق، ج ۴۲، ص ۱۰۴، ح ۸۴۶۱؛ البدایة والنهایة، ج ۷، ص ۳۳۹؛ شرح الأخبار، ج ۱، ص ۳۲۱، ح ۲۸۶؛ المناقب للکوفی، ج ۲، ص ۴۹۵، ح ۹۹۵ وفیهما «فجاء الزبیر» بدل «فجاء فلان» وکلاهما نحوه.

[۵] . فدک، از آبادى هاى یهود است که به فاصله چند روز راه از مدینه واقع شده است و در تملّک پیامبرخدا بود؛ زیرا او و امیرمؤمنان، [به تنهایى ] آن را فتح کرده بودند و از این رو، حکم غنیمت جنگى را نداشت؛ بلکه از انفال [و مختص به پیامبر(ص) ] بود و چون آیه «و حقّ خویشان را بپرداز»، نازل شد، پیامبر(ص) آن را به فاطمه علیها السلام داد و در دست او بود تا پیامبر خدا وفات کرد. سپس به زور از فاطمه علیها السلام گرفته شد (مجمع البحرین: ماده «فدک»).



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت