تدوين حديث در شيعه در قرون اوليه

پرسش :

گزارشي از سير تدوين حديث در شيعه در قرون اوليه اسلام را بنويسيد؟



پاسخ :

مدار حديث اهل سنت تا نيمه قرن دوم هجرى نقل شفاهى و مستند آن حافظه روات بود، زيرا عامه به واسطه نهى خليفه دوم از كتابت حديث، به تدوين و ضبط آن نپرداختند.
هروى (در كتاب ذم الكلام به نقل سيوطى در تنوير الحوالك از وى) از عبد الله بن دينار نقل كرده كه صحابه و تابعين، حديث را نمى نوشتند و فقط به حفظ مى سپردند.تا اينكه به واسطه گذشت زمان و در گذشت علماء، ترس نابودى حديث پيش آمد. لذا عمر بن عبد العزيز به ابابكر حزمى نوشت: كه سنن و احاديث را جمع نمايد.
ولى اين روش در عقيده اهل بيت رسالت (ع) مورد مخالفت بوده و علاوه بر دستور كتابت حديث، خود به ضبط آن پرداختند. چنانكه ابن حجر و سيوطى امام على (ع) و امام حسن (ع) را در شمار صحابه رسول اكرم (ص) كه نوشتن احاديث پيغمبر را روا مى دانستند، شمرده اند.
لذا اول كتاب حديث، طبق نوشته شيعه و بعض عامه از آن على بن ابيطالب (ع) و به املاء پيغمبر است (۱)؛ اين كتاب نزد امام باقر (ع) وجود داشته كه حضرتش آن را به حكم بن عتيبه نشان داده (۲) و همچنين كتاب السنن و الاحكام و القضاء از آن ابو رافع آزاد كرده رسول خدا (ص) (۳) و خزانه دار امير المؤمنين (ع) است كه شيخ نجاشى (ص ۵ رجال نجاشى طبع تهران) وي را از متقدمان شيعه شمرده و اسناد خود را به كتاب او پيوسته و هم اوست كه براى اولين بار به تبويب اخبار پرداخت.
فوت ابو رافع به نقل ابن حجر در تقريب (۴) در سال ۳۵ هجرى بوده است (مطابق با اولين سال خلافت امير المؤمنين (ع))؛ ولى طبق نقل رجاليون شيعه، وى در جنگهاى آن جناب شركت داشته است.
ديگر از پيشينيان شيعه، كه به تأليف كتاب حديث نامبرده شده اند (سلمان فارسى و ابوذر غفارى) است كه اولى حديث جاثليق و دومى وقايع پس از رسول اكرم (ص) را جمع آورى و تدوين نموده اند (۵). به نقل ابوحاتم (در كتاب الزينة) عنوان شيعه بر چهار تن از صحابه در زمان پيغمبر (ص) اطلاق مى شده است: سلمان و اباذر و مقداد بن اسود كندى و عمار ياسر (۶) .
از آن پس على بن ابى رافع و برادرش عبد الله، كه هر دو كاتب امير المؤمنين (ع) بوده اند (۷) و سليم بن قيس كه از جمله اولياء اصحاب آن جناب بوده (۸) در حديث و قضاياى بعد از پيغمبر به نگارش كتاب پرداختند.
على بن ابى رافع كتابى در فنون فقه مشتمل بر وضوء و نماز و ساير ابواب نوشته و كتاب سليم از كتبى است كه مرجع شيعه بوده است (۹) بگونه اي كه شيخ حر عاملى آن را از مدارك وسائل الشيعة و هداية الامية خود قرار داده است.
مدتى هم به واسطه كنترل شديدى كه از ناحيه بنى اميه و عمال آنان چون زياد بن ابيه و پسرش عبيد الله و حجاج بن يوسف ثقفى نسبت به شيعه اعمال مى شد بازار حديث از رونق افتاد. البته اوضاع سياسى زمان و جنگهاى داخلى و خارجى خاصه موضوع خوارج و قيامهاى پياپى آنان كمتر به مسلمين فرصت درس و بحث حديث را مى داد. به اضافه كه با وجود صحابه و تابعين و دسترسى به احاديث نبوى كمتر نيازى به جمع و تدوين حديث حس مى شد.ولى از آغاز سده دوم به بعد خاصه در زمان حضرت باقر (۱۱۴ ق) و حضرت صادق (۱۴۸ ق)، روات و مؤلفين شيعه در علم الحديث بطور محسوس، فزونى يافتند، چنانكه ذهبى در ترجمه ابان بن تغلب گويد: تشيع در طبقه تابعان و تابع تابعان و در ميان دينداران و پارسايان و ثقات، فراوان و بسيار گشت.
آنگاه گفته: چنانچه احاديث اينان را با همه كثرت و شيوعى كه دارند، مردود بدانيم قسمتى از آثار نبويه از ميان خواهد رفت و مفسده اينكار ظاهر است و به دليل، نيازى نيست.حسن بن على بن زياد وشّاء [و كان من وجوه هذه الطائفة (نجاشى)] كه از اصحاب حضرت رضا (ع) است گويد: من در مسجد كوفه نهصد شيخ را درك كردم كه همه مى گفتند (حدثنا جعفر بن محمد) (۱۰) .
شيخ مفيد متوفى ۴۱۳ ق فرموده: اماميه از عهد امير المؤمنين (ع) تا عهد حضرت عسكرى (ع) چهارصد كتاب به نام (اصول) تصنيف نموده اند.
همين مطلب را محقق متوفى ۶۷۶ ق در معتبر و شهيد متوفاى ۷۸۶ ق در ذكرى با (اختلاف عبارت) آورده اند. (۱۱) نيز مفيد ضمن حالات حضرت صادق (ع) در كتاب ارشاد و ابن شهر آشوب در مناقب و طبرسى متوفى ۵۴۸ ق (۱۲) در اعلام الورى نوشته اند: كسانى كه از ثقات با اختلاف مقالاتشان از امام صادق روايت كرده اند، چهار هزار تن بوده اند. و نيز گفته شده از ميان شاگردان حضرتش چهارصد كتاب از احاديثى كه جنابش تدريس و املاء مى فرموده پرداختند و آن كتابها را (اصول) مى نامند و چون فوت حضرتش در سال ۱۴۸ ق بوده، قهرا شاگردان (يعنى نويسندگان اصول نامبرده) مقدم يا معاصر گروهى كه از اهل تسنن به جمع حديث پرداختند مى باشند. زيرا جمع كثيرى از نامبردگان، از شاگردان حضرت باقر كه در ۱۱۴ يا ۱۱۲ ق وفات فرموده بوده اند و كليه كسانى كه از اهل سنت بجمع تدوين حديث پرداخته و ما نامشان را ياد كرديم سال فوتشان پس از اين دو امام خاصه حضرت باقر است (مثلا بين وفات حضرت باقر ومالك بيش از نيم قرن فاصله است و هكذا) براى نمونه جابر بن يزيد جعفى در ۱۲۸ ق در گذشته و وفات ابان بن تغلب در زمان حضرت صادق بوده و محمد بن قيس بجلى از اصحاب حضرت سجاد و باقر (۱۱۴ ق) بوده اند و ابو حمزه ثمالى بسال ۱۵۰ ق درگذشته است. فوت زراره در سال ۱۵۰ ق و محمد بن مسلم نيز در همين سال و ابو عبيده حذاء و بسام صيرفى در قرن دوم بوده و به نقل رجاليون هر يك از نامبردگان داراى تأليف يا تأليفاتى در حديث بوده اند، حتى مانند ابان بن تغلب و ابان بن عثمان الاحمر نه تنها در حديث كتاب نوشته اند بلكه در قرائت و تفسير و تاريخ و ادب در شمار پيشوايان اين دانشها قرار داشتند (رك: تأسيس الشيعه فصل ۷ و ۸ و ۱۲) .

اصل.كتاب.مصنف
اصل در اصطلاح علماى حديث مجموعه اى از روايات است كه راوى بلاواسطه از لسان امام شنيده و ضبط نموده باشد، ولى چنانچه به واسطه كتاب ديگر (كه از امام اخذ شده) مجموعه اى گردآورد به اين مجموعه (فرع) و به مرجع اولى (اصل) گويند (۱۳) .
يا مراد باصل، مجرد كلام امام (ع) است در مقابل كتاب و مصنف كه در آنها علاوه بر كلام ائمه، از خود مؤلف نيز بياناتى هست (۱۴) . مؤلفين كتب رجال در آغاز، اصحاب اصول را از مصنفين جدا مى كردند، اول كسى كه اينكار را به حد استيفاء انجام داد احمد بن حسين بن عبيد الله غضائرى (متوفي ۴۱۱ ق) (۱۵) ، و معاصر شيخ طوسى (۱۶) است كه دو كتاب، يكى در ذكر مصنفات و ديگرى در ذكر اصول تأليف كرد كه شيخ طوسى پس از وى ترجمه مصنفين و اصحاب اصول را در يكجا جمع نمود (۱۷) ، نيز بارى ابن عقده كتابى در اسامى روات و ناقلين از حضرت صادق تصنيف كرده است.
همچنين ترجمه پاره اى از اين بزرگان و كتب مؤلفه آنان در كتابهاى فهرست ابن نديم (متوفى ۳۸۵ ق) (۱۸) و رجال كشى تلميذ عياشى و رجال نجاشى (متوفى ۴۵۰ ق) و رجال و فهرست شيخ طوسى (متوفى ۴۶۰ ق) و معالم العلماء معروف به فهرست ابن شهرآشوب سروى مازندرانى (متوفى ۵۸۸ ق) و فهرست شيخ منتجب الدين (متوفى ۵۸۵ ق) و ساير كتب رجاليه متأخره آمده است(۱۹) .
با اين همه شيخ طوسى كه در زمان خويش رياست اماميه را داشته و در مدت اقامت در بغداد نيز دسترسى به كتابخانه بسيار نفيس دار العلم شاپور و كتابخانه پر ارج استادش سيد مرتضى داشته، در آغاز فهرست مى نويسد: من هيچگاه تعهد نمى كنم كه همه تصانيف و اصول روائى شيعه را در اين كتاب نام برم، زيرا اين كار با كثرت انتشار شيعه در بلاد مختلف، عملى و قابل ضبط نيست.
بارى علامه بزرگوار حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى در جلد دوم كتاب شريف (الذريعة الى تصانيف الشيعة) يكصد و هفده اصل و ترجمه مصنفين آنها را ذكر مى كند و شيخ حر عاملى در فائده پنجم هداية الامة (كه اختصارى از وسائل الشيعه است) مى نويسد: نام آنچه از مصنفات شيعه كه در زمان ائمه و يا غيبت صغرى و اوائل غيبت كبرى در كتاب رجال استرآبادى آمده، بالغ بر شش هزار كتاب است.
بارى همين اصول و نقل شفاهى محدثين معتمد شيعه مجامع حديث اماميه را فراهم ساخت، چنانكه شيخ اجل اقدم ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد البرقى (متوفاى ۲۷۴ يا ۲۸۰ ق) كتاب محاسن را كه شامل تعداد كثيرى از ابواب حديث است در قرن سوم تأليف فرمود.
از آن پس كوششى در جمع احاديث متفرقه و ترتيب و تنسيق و مجموعه ساختن آن در ميان محدثين اماميه پيدا گشت، كه از آن ميان كتابهاى (كافى، تهذيب، استبصار، من لا يحضره الفقيه) بواسطه اشتمال بر اغلب روايات شيعه و اهميت و وثاقت جامعين آن اشتهار بيشترى كسب كرد .


پى نوشت ها:

۱ـ تأسيس الشيعة ص .۲۷۹
۲ـ در كتاب تأسيس الشيعة ص ۲۷۹ قضيه را چنين مى نگارد.عن عذافر الصيرفى قال كنت مع الحكم بن عتيبة عندابى جعفر محمد بن على الباقر (ع) فجعل يسأله و كان ابو جعفر له مكرها (مكرما .كذا فى النجاشى) فاختلفا فى شي ء فقال ابو جعفر يا بنى قم فاخرج كتاب على فاخرج كتابا مدرجا عظيما ففتحه و جعل ينظر حتى اخرج المسئلة.فقال ابو جعفر هذا خط على و املاء رسول الله (ص) و اقبل على الحكم و قال يا ابا محمد اذهب انت و سلمة و المقداد حيث شئتم يمينا و شمالا فو الله لا تجدون العلم اوثق منه عند قوم كان ينزل عليهم جبرائيل.گرچه در كتاب مزبور (حكم بن عيينه بادوياء) نوشته ولى مسلما (حكم بن عتيبه است زيرا علاوه بر اينكه در رجال نجاشى در ترجمه محمد بن عذافر (ص ۲۷۹ نجاشى چاپ تهران) (عتيبه) آمده.اصلا حكم بن عيينه در كتب رجاليه مذكور نيست و همان حكم بن عتيبه است كه زيدى مسلك و (بترى.منسوب به فرقه اى از زيديه) بوده و بسال ۱۱۳ يا ۱۱۴ يا ۱۱۵ فوت كرده وى استاد زراره و حمران پسران اعين (قبل از استبصارشان) بوده است.بعضى او را جزو مرجئه دانسته اند چنانكه در رجال ابو على (منتهى المقال ص ۱۱۷) ويرا از فقهاى عامه شمرده و همين قول را از كشى نيز نقل نموده در تقريب التهذيب آمده: ثقة.ثبت.فقيه.الا انه ربما دلس.من الخامسة.مات سنة ثلاث عشرة او بعدها، و له نيف و ستون) ظاهرا وى قاضى كوفه بوده.و چون استاد زراه و حمران و علاوه مردى مسن بوده، مورد احترام حضرت واقع گرديده.و مسلما عبارت تأسيس الشيعه (كان (ع) له مكرها) تحريف مكرما است.
(رك به خلاصة الاقوال و رجال شيخ و رجال بو على و رجال كشى و تقريب التهذيب ۱/۱۹۲) .
۳ـ وى از آن عباس عموى پيغمبر بوده كه به آن جناب بخشيد.و چون خبر اسلام عباس را به پيغمبر نويد داد، حضرت وي را آزاد فرمود (نجاشى ص ۳) .
۴ـ ابو رافع القبطى مولى رسول الله (ص)، اسمه ابراهيم...مات فى اول خلافة على على الصحيح (تقريب التهذيب ۲/۴۲۱) .
۵ـ تأسيس الشيعة ص ۲۸۰ و .۲۸۱
۶ـ روضات الجنات.
۷ـ رجال نجاشى ص .۳
۸ـ به نقل علامه از برقى (رك: نقد الرجال ص ۱۵۹) .
۹ـ ابو عبد الله نعمانى در كتاب (الغيبة) فرمايد: و هو من الاصول التى يرجع الشيعة اليها و يعول عليها.كتاب سليم اخيرا در نجف چاپ شده است.ولى آيا از آن سليم است يا كتابى است كه اصحاب آنرا از موضوعات ابان بن عياش مى دانند، احتياج بفرصتى مناسب دارد.بهرحال درباره كتاب سليم علامه فرمايد: (الوجه عندى الحكم بتعديل مؤلفه و التوقف فى الفاسد من كتابه) .
۱۰ـ الذريعة ج ۱ ص ۱۷.رجال نجاشى ص ۳۱
۱۱ـ به نقل از الذريعه ج ۲ ص ۱۲۹.و تأسيس الشيعة ص .۲۸
۱۲ـ ترجمه مفصل وي را در مجله آستان قدس (شماره ۹) به قلم نويسنده اين سطور ببينيد.
۱۳ـ الذريعة ج ۲ ص .۱۲۶
۱۴ـ رجال بوعلى ص ۱۱.توضيح المقال كنى ص ۴۹ (طبع ضميمه رجال بوعلى) .
۱۵ـ هم او است كه اقوالش در رجال مخصوصا در جرح روات بازگو ميشود، پدرش حسين نيز از مشايخ شيعه و معاصر شيخ مفيد و استاد حديث نجاشى و شيخ طوسى است. (ريحانة الادب)
۱۶ـ اعيان الشيعة ج .۱
۱۷ـ خاندان نوبختى ص ۷۱ فهرست شيخ ص ۱ و ۲ حاشيه آقاى بهبهانى بر منهج المقال (در حاشيه كتاب مزبور ص ۳۵) .
۱۸ـ در يادداشتهاى قزوينى ج ۴ ص ۲۳۳، وفات ابن نديم را به سال ۳۸۵ نوشته است.
۱۹ـ در فهرست ابن نديم نام كثيرى از دانشمندان شيعه و تعداد كثيرى از كتب اماميه، برده شده است. در رجال نجاشى ۱۲۰۰ تن از دانشمندان شيعه با ذكر مؤلفات آنان، و در فهرست شيخ، نام هفتصد نفر، و در معالم العلماء نام سيصد تن (غير از آنانكه شيخ در فهرست متعرض شده) ضبط گرديده و چون تأليف فهرست ابن نديم در سال ۳۷۷ ق و كتب نجاشى و شيخ قبل از نيمه دوم قرن پنجم بوده، چنين نتيجه مى گيريم كه مؤلفين شيعه (كه تأليفات آنان بيشتر جنبه روائى و علم الحديث داشته) با آن كثرت قبل از تاريخ مزبور مى زيسته اند.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت