امام رضا سلام الله علیه

امام رضا سلام الله علیه

هرگز نديدم كه امام رضا عليه السلام به كسى سخن تندى بگويد ، و يا پيش از آن كه كسى سخنش تمام شود سخن او را قطع كند . اگر مى توانست حاجت كسى را برآورد هرگز او را دست خالى برنمى گرداند ؛

 
تصريح به امامت آن حضرت
عبدُ الرّحمانِ بنُ الحَجّاجِ : أوصى أبو الحسنِ مـوسى بـنُ جعفرٍ عليه السلامإلى ابنِه عليٍّ عليه السلام ، وكتبَ لهُ كِتابا أشْهَدَ فيهِ سِتِّينَ رجُلاً مِن وُجوهِ أهلِ المدينةِ .
عبد الرحمن بن حجاج : ابوالحسن موسى بن جعفر عليه السلام فرزند خود على عليه السلام را وصى قرار داد و براى او وصيتنامه اى نوشت و شصت تن از سرشناسان مدينه را بر آن گواه گرفت .
بحارالانوار : جلد ٤٩ ص ١٧ ح ١٥
مجبور كردن امام به پذيرفتن ولايتعهدى
أبوالصَّلْتِ الهَرَويُّ: إنّ المأمونَ قالَ للرِّضا عليه السلام: يابنَ رسولِ اللّه... إنّي قد رأيتُ أنْ أعزِلَ نَفْسي عنِ الخِلافةِ ، وأجْعَلَها لكَ واُبايِعَكَ ! فقالَ له الرِّضا عليه السلام : إنْ كانتْ هذهِ الخلافةُ لكَ واللّه ُ جَعلَها لكَ فلا يَجوزُ لكَ أنْ تَخْلَعَ لِباسا ألبَسَكَهُ اللّه ُ وتَجْعلَهُ لِغَيرِكَ ، وإنْ كانتِ الخِلافةُ لَيستْ لكَ فلا يَجوزُ لكَ أن تَجْعلَ لِي ما ليسَ لكَ . فقالَ له المأمونُ : يابنَ رسولِ اللّه ، فَلابُدَّ لكَ مِن قَبولِ هذا الأمرِ ! فقالَ : لَستُ أفْعَلُ ذلك طائعا أبدا ... تُريدُ بذلك أن يَقولَ النّاسُ : إنّ عليَّ بنَ موسى الرِّضا لم يَزْهَدْ في الدُّنيا بل زَهِدَتِ الدُّنيا فيهِ ! ألا تَرَونَ كيفَ قَبِلَ وِلايةَ العهدِ طمَعا في الخِلافه ؟! فغَضِبَ المأمونُ ثُمَّ قالَ : ... فباللّه اُقسِمُ لَئنْ قَبِلْتَ وِلايةَ العهدِ وإلاّ أجْبَرتُكَ على ذلكَ ، فإنْ فَعلت وإلاّ ضَرَبتُ عُنُقَكَ .
ابا صلت هروى : مأمون به حضرت رضـا عليه السلام گـفت : اى پـسر پيامبر خدا ! ... من صلاح ديدم كه خود را از خلافت عزل كنم و آن را به تو بسپارم و با تو بيعت كنم . حضرت رضا عليه السلام فرمود : اگر اين خلافت از آن توست و خدا به تو داده است كه روا نيست جامه اى را كه خدا بر قامت تو پوشانده از تن درآورى و به ديگرى دهى و اگر خلافت از آن تو نيست ، حقّ ندارى آنچه را از آن تو نيست به من واگذارى . مأمون گفت : اى فرزند رسول خدا ! بايد اين كار را بپذيرى . امام فرمود : من با ميل خود هرگز اين كار را نمى كنم ... تو با اين كارت مى خواهى مردم بگويند : على بن موسى به دنيا پشت نكرده بود بلكه دينا به او پشت كرده بود ، مگر نمى بينيد كه چگونه به طمع خلافت ، ولايتعهدى را پذيرفت ؟ ! مأمون در خشم شد و گفت : ... به خدا سوگند اگر ولايتعهدى را نپذيرى تو را به پذيرفتن آن مجبور مى كنم . اگر اين كار را كردى چه بهتر و گرنه گردنت را مى زنم .
عيون أخبار الرضا عليه السلام : ٢ / ١٣٩ / ٣
فضايل امام رضا عليه السلام
الهَرَويّ : جِئتُ إلى بابِ الدّارِ الّتي حُبِسَ فيها الرِّضا عليه السلام بِسَرَخْسَ وقد قُيِّدَ ، فاسْتَأذَنتُ علَيهِ السَّجّانَ فقالَ : لا سَبيلَ لَكُم إلَيهِ ، فقلتُ : ولِمَ ؟ قالَ : لأنّه رُبَّما صلّى في يَومِهِ وليلَتِهِ ألفَ رَكعةٍ ، وإنّما يَنْفَتِلُ مِن صَلاتِهِ ساعةً فيصدرِ النّهارِ وقَبلَ الزّوالِ وعندَ اصْفِرارِ الشَّمسِ ، فهُوَ في هذهِ الأوقاتِ قاعِدٌ في مُصَلاّهُ يُناجي ربَّهُ . قالَ : فقُلتُ لَه :فاطْلُبْ لِي في هذِه الأوقاتِ إذْنا علَيهِ ، فاسْتأذَنَ لِي علَيهِ ، فدَخَلتُ علَيهِ وهُو قاعِدٌ في مُصلاّه مُتَفكِّرٌ .
هروى : به باب الدار سرخس ، كه حضرت در آن جا زندانى و به زنجير بسته شده بود ، رفتم . از زندانبان اجازه خواستم خدمت آن حضرت بروم امّا او گفت : نمى توانيد با او ملاقات كنيد . پرسيدم : چرا ؟ گفت : چون گاهى در شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواند . فقط در آغاز روز و قبل از زوال و نزديك غروب آفتاب ساعتى از نماز خواندن باز مى ايستد و در همين اوقات نيز بر سجاده خود مى نشيند و با خدايش راز و نياز مى كند . هروى مى گويد : به زندانبان گفتم : از ايشان خواهش كن كه اجازه دهند در اين اوقات به ديدارشان روم . او برايم اجازه گرفت و من به حضور آن بزرگوار رسيدم . و ديدم بر سجاده خود نشسته و در انديشه است .
بحارالانوار :ج ٤٩ ص ٩١ ح ٥
إبراهيمُ بنُ العبّاسِ : ما رَأيتُ أبا الحَسَنِ الرّضا عليه السلام جَفا أحَدا بِكَلِمَةٍ قَطُّ وَلا رَأيتُهُ قَطَعَ عَلى أحَدٍ كَلامَهُ حَتَّى يَفرُغَ مِنهُ ، وَمارَدَّ أحَدا عَن حاجَةٍ يَقدِرُ عَلَيها وَلا حَدَّ رِجلَهُ بَينَ يَدَي جَليسٍ لَهُ قَطُّ وَلا اتَّكى بَينَ يَدَي جَليسٍ لَهُ قَطُّ ، وَلا رَأيتُهُ شَتَمَ أحَدا مِن مَواليهِ وَمَماليكِهِ قَطُّ ، وَلا رَأيتُهُ تَفَلَ وَلا رَأيتُهُ يُقَهقِهُ في ضِحكِهِ قَطُّ ، بَل كانَ ضِحكُهُ التَّبَسُّمُ ، وَكانَ إذا خَلا وَنَصَبَ مائِدَتَهُ أجلَسَ مَعَهُ عَلى مائِدَتِهِ مَماليكَهُ وَمَواليهِ حَتَّى البَوّابَ السّائِسَ .
إبراهيم بن العباس : هرگز نديدم كه امام رضا عليه السلام به كسى سخن تندى بگويد ، و يا پيش از آن كه كسى سخنش تمام شود سخن او را قطع كند . اگر مى توانست حاجت كسى را برآورد هرگز او را دست خالى برنمى گرداند ؛ هيچ گاه در برابر كسى پاى خود را دراز نمى كرد ، و چنانچه كسى در حضور او نشسته بود ، تكيه نمى كرد . هرگز نديدم كه به يكى از غلامان و خدمتكارانش ناسزا بگويد ؛ هرگز نديدم كه آب دهان بيندازد ، و يا هنگام خنديدن قهقهه سر دهد ، بلكه خنده اش تبسّم بود . هرگاه سفره اش را پهن مى كرد غلامان و خدمتكاران خود و حتى دربان (و) مِهتر اسبان را با خود سر سفره مى نشاند .
عيون أخبار الرِّضا : ٢ / ١٨٤ / ٧
چهل حدیث
1ـ سه ويژگى برجسته مومن
لايكـون المـومـن مـومنـا حتـى تكـون فيه ثلاث خصـال : 1ـ سنه من ربه .
2ـ وسنه من نبيه.
3ـ و سنه من وليه.
فـاما السنه مـن ربه فكتمان سـره. و امـا السنه من نبيه فمـداراه الناس . و امـا السنه مـن وليه فـاصبـر فـى البـاسـاء و الضـراء.
مـومـن , مـومـن واقعى نيست, مگـر آن كه سه خصلت در او بـاشــد: سنتـى از پـروردگـارش و سنتـى از پيـامبـرش و سنتـى از امـامـش. اما سنت پروردگارش , پـوشاندن راز خود است, اما سنت پيغمبرش , مدارا و نرم رفتارى با مردم است, اما سنت امامـش صبر كردن در زمان تنگدستـى و پريشان حالى است.
اصـول كـافـى, ج 3,ص 339 و تحف العقـــول, ص 442
2ـ پـاداش نيكـى پنهانـى و سزاى افشـا كننـده بــدى
الـمستتر بـالـحسنه يـعـدل سبعين حسنه, و المذيع بالسيئه مخذول, و المستتر بالسيئه مغفور له.
پنهان كننده,كار نيك (پاداشش) برابر هفتاد حسنه است, و آشكار كننده كار بد سـر افكنـده است, و پنهان كننـده كـار بـد آمـرزيـده است.
اصول كافى,ج 4,ص 160
3ـ نظافت
من اخلاق الانبياء التنظف.
از اخلاق پيـامبـران, نظافت و پـاكيزگــى است.
تحف العقول, ص 442
4ـ امين و اميـن نمـا
لـم يخنك الاميـن و لكـن ائتمنت الخــائن.
امين به تو خيانت نكرده(و نمى كند) و ليكن (تو) خائن را امين تصور نموده اى.
تحف العقول, ص 442
5 ـ مقام برادر بزرگتر
الاخ الاكبر بمزله الاب.
برادر بزرگتر به منزله پدر است.
تحف العقول, ص 442
6ـ دوست ودشمن هر كس
صديق كل امرء عقله و عدوه جهله.
دوست هركس عقل او, و دشمنش جهل اوست.
تحف العقول, ص 443
7ـ دوستى با مردم
التودد الى الناس نصف العقل.
دوستى با مردم, نيمى از عقل است.
تحف العقول, ص 443
8ـ بدى قيل و قال
ان الله يبغض القيل والقـال واضـاعه المـال و كثـره السـوال.
به درستى كه خداوند,داد وفرياد وتلف كردن مال و پرخواهشى را دوشمن مى دارد.
تحف العقول, ص 443
9ـ ويژگيهاى دهگانه عاقل
لا يتـم عقل امـرء مسلـم حتـى تكون فيه عشر خصـال : الخيــر منـه مـامــول. و الشر منه مامـون. يستكثر قليل الخير من غيره, و يستقل كثير الخير مـن نفسه. لا يسام من طلب الخـوائج اليه, و لا يمل مـن طلب العلـم طول دهره. الفقرفى الله احب اليه من الغنى و الذل فى الله احب اليه مـن العز فى عدوه. و الخمـول اشهى اليه من الشهره. ثـم قال (ع) العاشره و ما العاشره؟ قيل له: ما هى؟ قال(ع): لايرى احدا الا قال: هو خير منى و اتقى.
عقل شخص مسلمـان تمـام نيست, مگر ايـن كه ده خصلت را دارا بـاشـد:
1ـ از او اميد خير باشد.
2ـ از بدى او در امان باشند.
3ـ خير اندك ديگرى را بسيار شمارد.
4ـ خير بسيار خود را اندك شمارد.
5ـ هـر چه حـاجت از او خـواهنـد دلتنگ نشـود.
6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.
7ـ فقـر در راه خـدايـش از تـوانگـرى محبـوبتـر بـاشــد.
8ـ خـوارى در راه خـدايـش از عزت بـا دشمنـش محبـوبتـر بـاشــد.
9ـ گمنـامـى را از پـر نـامـى خـواهـانتـر بـاشـد.
10ـ سپس فـرمـود: دهمى چيست و چيست دهمى ؟ به او گفته شـد: چيست؟ فـرمـود:
احـدى را ننگـرد جز ايـن كه بگـويـد او از مـن بهتـر و پـرهيز كـارتـــر است.
تحف العقول, ص 443
10ـ نشانه سفله
سئل الـرضـا (ع) عن السفله فقـال (ع): من كان له شىء يلهيه عن الله.
از امام رضا(ع) سوال شد: سفله كيست؟ فـرمـود: آن كه چيزى دارد كه از (يـاد) خـدا بـازش دارد.
تحف العقول, ص 442
11ـ ايمان, تقوا و يقين
ان الايمان افضل من الاسلام بدرجه, والتقـوى افضـل مـن الايمان بدرجه و لم يعط بنوا آدم افضل من اليقين.
ايمان يك درجه بالاتر از اسلام است, و تقوا يك درجه بالاتر از ايمان است و به فـرزنـد آدم چيزى بـالاتـر از يقيـن داده نشده است.
تحف العقول, ص 445
12ـ ميهمانى ازدواج
مـن السنه اطعام الطعام عند التزويج.
اطعام و ميهمـانـى كـردن بـراى ازدواج از سنت است.
تحف العقول, ص 445
13ـ صله رحم با كمترين چيز
صل رحمك و لـو بشربه من ماء و افضل مـا توصل به الـرحـم كف الاذى عنها.
يوند خـويشـاوندى را بر قرار كنيد گر چه با جرعه آبى باشد, وبهترين پيوند خـويشـاونـدى ,خـود دارى از آزار خـويشـاونـدان است.
تحف العقول, ص 445
14ـ سلاح پيامبران
عن الـرضـا(ع) انه كـان يقـول لاصحـابه: عليكم بسلاح الانبياء فقيل: و ما سلاح الانبياء؟ قال: الدعاء.
حضـرت رضا (ع) هميشه به اصحاب خـود مـى فـرمود: بر شما باد اسلحه پيامبران, گفته شـد : اسلحه پيـامبـران چيست؟ فـرمـود: دعا.
اصـول كـافـى , ج 4,ص 214
15ـ نشانه هاى فهم
ان من علامات الفقه: الحلم و العلم , و الصمت باب من ابواب الحكمه ان الصمت يكسب المحبه, انه دليل على كل خير.
از نشانه هاى ديـن فهمـى, حلـم و علم است, و خاموشى درى از درهاى حكمت است. خـامـوشـى و سكـوت, دوستـىآور و راهنمـاى هـر كـار خيرى است.
اصـول كـافـى , ج 4,ص 445
16ـ گوشه گيرى وسكوت
ياتـى علـى الناس زمـان تكون العافيه فيه عشره اجزاء: تشعه منها فى اعتزال الناس و واحد فى الصمت.
زمانى بر مردم خواهدآمد كه درآن عافيت ده جزءاست كه نه جزء آن دركناره گيرى از مردم و يك جزء آن در خاموشى است.
تحف العقول,ص 446
17ـ حقيقت توكل
سئل الـرضـا(ع) : عن حـد التـوكل؟ فقـال(ع): ان لاتخـاف احـدا الاالله.
از امام رضا (ع) از حقيقت تـوكل سـوال شـد. فرمـود: اين كه جز خدا از كسـى نترسى.
تحف العقول,ص 445
18ـ بدترين مردم
ان شـر النـاس مـن منع رفـده و اكل وحـده و جلـد عبـده.
به راستـى كه بـدترين مردم كسى است ك يارىاش را (از مردم) باز دارد و تنها بخورد و زير دستش را بزند.
تحف العقول,ص 448
19ـ زمامداران را وفايى نيست
ليـس لبخيل راحه, و لا لحسـود لذه و لا لملـوك وفـاء ولا لكذوب مــروه.
بخيل را آسايشى نيست و حسود راخوشى و لذتى نيست و زمامدار را وفايى نيست و دروغگو را مروت و مردانگى نيست .
تحف العقول,ص 450
20ـ دست بوسى نه
لا يقبل الـرجل يـد الـرجل , فـان قبله يـده كـالصلاه له.
كسى دست كسى را نمى بوسد, زيرا بوسيدن دست او مانند نماز خواندن براى اوست .
تحف العقول,ص 450
21ـ حسن ظن به خدا
احسـن الظن بالل, فان من حسـن ظنه بالله كان عنـد ظنه و من رضى بالقليل من الرزق قبل منه اليسير من العمل. و من رضى باليسير من الحلال خفت موونته و نعم اهله و بصره الله دار الدنـيا و دواءهـا واخـرجه منها سـالما الى دارالسلام.
به خداوند خوشبين باش, زيرا هر كه به خدا خوشبين باشد, خدابا گمان خـوش او همراه است, و هر كه به رزق و روزى اندك خشنود باشد, خـداوند به كردار اندك او خشنود باشد , و هر كه به اندك از روزى حلال خشنود باشـد, بارش سبك و خانـواده اش در نعمت باشد و خـداوند او را به دنيا و دوايـش بينا سازد و او را از دنيا به سلامت به دارالسلام بهشت رساند.
تحف العقول,ص 449
22ـ اركان ايمان
الايمان اربعه اركان: التـوكل على الله, و الرضا بقضاء الله و التسليم لامـر الله, والتفويض الى الله.
ايمان چهار ركن دارد:
1ـ توكل برخدا
2ـ رضا به قضاى خدا
3ـ تسليم به امر خدا
4ـ واگذاشتن كار به خدا.
تحف العقول,ص 445
23ـ بهترين بندگان خدا
سئل عليه السلام عن خيـار العبـاد؟ فقــال(ع): الذيـن اذا احسنوا استبشروا, و اذا اساووا استغفروا و اذا اعطوا شكـروا, و اذا ابتلو صبروا, و اذا غضبوا عفوا.
از امام رضـا(ع) دربـاره بهتـريـن بنـدگـان سـوال شـد. فـرمـود: آنان كه هر گاه نيكـى كنند خـوشحال شوند, و هرگاه بدى كنند آمرزش خـواهند, و هر گاه عطا شـوند شكر گزارند و هر گاه بلا بينند صبر كنند, وهر گاه خشم كنند در گذرند.
تحف العقول,ص 445
24ـ تحقير فقير
مـن لقى فقيـرا مسلما فسلم عليه خلاف سلامه على الاغنياء لقى الله عزوجل يـوم القيامه وهو عليه غضبان.
كسى كه فقير مسلمان را ملاقات نمايد و بر خلاف سلام كردنش بر اغنيا بر او سلام كنـد, در روز قيامت در حالـى خـدا را ملاقات نمايـد كه بـر او خشمگيـن بـاشـد.
عيون اخبار الرضا,ج 2,ص 52
25ـ عيش دنيا
سئل الامام الرضا(ع): عن عيش الدنيا؟ فقال: سعه المنزل و كثره المحبين.
از حضـرت امـام رضا (ع): دربـاره خـوشـى در دنيـا سـوال شـد. فـرمـــــود: وسعت منزل وزيادى دوستان.
بحارالانوار, ج 76,ص 152
26ـ آثار زيانبار حاكمان ظالم
اذا كذب الولاه حبس المطر, و اذا جار السلطان هانت الدوله,واذا حسبت الزكوه ماتت المواشى.
زمانـى كه حاكمان دروغ بگويند باران نبارد, و چون زمامدار ستم ورزد, دولت, خـوار گردد. و اگر زكات امـوال داده نشود چهار پايان از بين روند.
بحارالانوار, ج 73,ص 373
27ـ رفع اندوه از مومن
مـن فـرج عن مـومـن فـرج الله عن قلبه يـوم القيمه.
هر كس اندوه و مشكلى را از مومنى بر طرف نمايد خداوند در روز قيامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد.
اصول كافى, ج 3, ص 268
28ـ بهترين اعمال بعد از واجبات
ليـس شـىء مـن الاعمـال عنـد الله عزوجل بعدالفـرائض افضل من ادخـال السرور على المومن.
بعد از انجام و اجبات, كارى بهتر از ايجاد خـوشحالى براى مومن, نزد خداوند بزرگ نيست.
بحارالانوار, ج 78,ص 347
29ـ سه چيز وابسته به سه چيز
ثلاثه موكل بها ثلاثه: تحامل الايام على دوى الادوات الكامله واستيلاء الحـرمان علـى المتقـدم فى صنعته, و معاداه العوام على اهل المعرفه.
سه چيز وابسته به سه چيز است:
1ـ سختـى روزگـار بـر كسـى كه ابزار كـافـى دارد,
2ـ محـروميت زيـاد بـراى كسـى كه در صنعت عقب مـانـده بـاشـد,
3ـ و دشمنى مردم عوام با اهل معرفت.
بحارالانوار, ج 78,ص 345
30ـ ميانه روى و احسان
عليكم بالقصد فى الغنى و الفقر, و البر من القليل و الكثير فان الله تبارك و تعالـى يعظم شقه التـمره حتـى يـاتـى يـوم القيمه كجبل احـد.
بر شما باد به ميانه روى در فقـر و ثروت, ونيكى كردن چه كم و چه زياد, زيرا خـداوند متعال در روز قيامت يك نصفه خرما را چنان بزرگ نمايـد كه ماننـد كـوه احد باشد.
بحارالانوار, ج 78,ص 346
31ـ ديدار و اظهار دوستى با هم
تزاوروا تحـابـوا و تصـافحـوا و لا تحـاشمـوا.
به ديدن يكديگر رويد تا يكديگر را دوست داشته باشيدو دست يكديگر رابفشاريد و به هم خشم نگيريد.
بحارالانوار, ج 78,ص 347
32ـ راز پوشى در كارها
عليكـم فى اموركـم بالكتمان فـى امور الدين و الدنيا فانه روى (( ان الاذاعه كفر)) و روى (المذيع و القاتل شريكان) و روى (ما تكتمه مـن عدوك فلا يقف عليه وليك).
بـر شمـا بـاد به راز پـوشـى در كـارهـاتـان در امـور ديـن و دنيـا. روايت شده كه (افشاگرى كفر است) و روايت شده (( كسى كه افشاى اسرار مـى كند با قاتل شـريك است)) و روايت شـده كه (( هـر چه از دشمـن پنهان مـى دارى, دوست توهم بر آن آگاهى نيابد)).
بحارالانوار, ج 78,ص 347
33ـ پيمان شكنى و حيله گرى
لا يعدم المـرء دائره السـوء مع نكث الصفقه , و لا يعدم تعجيل العقــوبه مع ادراء البغى.
آدمى نمى تـواند از گردابهاى گرفتارى با پيمان شكنى رهايى يابد, و از چنگال عقـوبت رهـايـى نـدارد كسـى كه بـا حيله به ستمگـرى مـى پــردازد.
بحارالانوار, ج 78,ص 349
34ـ برخورد مناسب با چهار گروه
اصحب السلطان بـالحذر, و الصـديق بـالتـواضع,والعدو بـالتحـــرز و العامه بالبشـر.
با سلطان و زمامـدار با تـرس و احتياط همراهى كن , وبا دوست با تواضع و با دشمـن بـا احتيـاط, و بـا مـردم بـا روى خـوش .
بحارالانوار, ج 78,ص 356
35ـ رضايت به رزق اندك
من رضى عن الله تعالى بالقليل من الرزق رضى الله منه بالقليل من العمل .
هر كـس به رزق و روزى كم از خدا راضى باشد, خداونداز عمل كم او راضى باشد.
بحارالانوار, ج 78,ص 357
36ـ عقل و ادب
العقل حباء مـن الله,والادب كلفه فمن تكلف الادب قدر عليه, و مـن تكلف العقل لـم يزدد بذلك الا جهلا.
عقل , عطيه و بخششى است از جانب خدا, و ادب داشتن, تحمل يك مشقت است, و هر كـس با زحمت ادب را نگهدارد, قادر بر آن مى شود, اما هر كه به زحمت بخواهد عقل را به دست آورد جز بـرجهل او افزوده نمـى شود.
بحارالانوار, ج 78,ص 342
37ـ پاداش تلاشگر
ان الذى يطلب من فضل يكف به عياله اعظم اجرا من المجاهد فى سبيل الله.
به راستى كسى كه در پى افزايش رزق و روزى است تا با آن خانواده خود رااداره كنـد, پـاداشـش از مجـاهـد در راه خـدا بيشتر است.
بحارالانوار, ج 78,ص 349
38ـ به پنج كس اميد نداشته باش
خمـس مـن لـم تكـن فيه فلاتـرجـوه لشـىء مـن الـدنيـا و الاخـره: من لم تعرف الوثاقه فى ارومته,و الكرم فى طباعه, والرصانه فى خلقه, والنبل فى نفسه و لمخافه لربه .
پنج چيز است كه در هر كس نباشد اميد چيزى از دنيا و آخرت به او نداشته باش:
1ـ كسى كه درنهادش اعتماد نبينى.
2ـ و كسى كه در سرشتـش كرم نيابـى,
3ـ و كسـى كه در آفرينشـش استـوارى نبينى,
4ـ و كسى كه در نفسش نجابت نيابى,
5ـ و كسى كه از خدايش ترسناك نباشد.
بحارالانوار, ج 78,ص 339 و تحف العقـول, ص 446
39ـ پيروزى عفو و گذشت
مـا التقت فئتـان قط الا نصـر اعظمهمـا عفـوا.
گروه با هم رو به رو نمى شوند , مگر اين كه نصرت و پيروزى با گروهى است كه عفو و بخشش بيشترى داشته باشد.
بحارالانوار, ج 78,ص 339
40ـ عمل صالح و دوستى آل محمد
لاتدعوا العمـل الصالـح و الاجتهاد : فى العباده اتكالا على حب آل محمد (ص) و لا تدعوا حب آل محمـد(ص) لامرهـم اتكـالا علـى العبـاده فـانـه لايقـبل احـدهـمـا دون الاخر.
مبادا اعمال نيك را به اتكاى دوستى آل محمد(ص) رها كنيد , مبادا دوستى آل محمد(ص) را به اتكاى اعمال صالح از دست بدهيد, زيرا هيچ كدام از ايـن دو , به تنهايى پذيرفته نمى شود.
بحارالانوار, ج 78,ص 348