گزیده‌ سخنان امام سجّاد عليه السلام

گزیده‌ سخنان امام سجّاد عليه السلام

گزیده‌ سخنان امام سجّاد عليه السلام برگرفته از کتاب «گزیده تحف العقول»

5 . سخنان امام سجّاد عليه السلام

۱۱۱.وأمّا حَقُّ بَصَرِكَ فَغَضُّهُ عَمّا لايَحِلُّ لَكَ وتَركُ ابتِذالِهِ إلاّ لِمَوضعِ عِبَرَةٍ تَستَقبِلُ بِها بَصَرا أو تَستَفيدَ بِها عِلماً ، فَإنَّ البَصَرَ بابُ الاِعتِبارِ؛

۰.حقّ چشمت اين است كه آن را از آنچه بر تو حلال نيست ، فروبندى و مبتذلش نسازى [و به كارش نبرى] ، مگر براى جاى عبرت آموزى كه ديده ات را با آن بينا كنى يا به وسيله آن از دانشى بهره مند شوى ؛ زيرا چشم ، دروازه عبرت آموزى است.

۱۱۲.وأمّا حَقُّ بَطنِكَ فَأن لاتَجعَلَهُ وِعاءً لِقَليلٍ مِنَ الحَرامِ ولالِكَثيرٍ وأن تَقتَصِدَ لَهُ فِي الحَلالِ ولاتُخرِجَهُ مِن حَدِّ التَّقوِيَةِ إلى حَدِّ التَّهوينِ وذِهابِ المُرُوَّةِ؛

۰.حقّ شكمت اين است كه آن را ظرف حرام ، كم باشد يا بسيار ، نسازى واز حلال هم به اندازه بدو دهى ، و از حدّ نيرو بخشى به مرز شكم خوارگى ۱ و فقدان مرادنگى اش نكشانى.

۱۱۳.فَأمّا حَقُّ الصَّلاةِ فَأن تَعلَمَ أنَّها وِفادَةٌ إلَى اللّهِ وأنَّكَ قائِمٌ بَينَ يَدَىِ اللّهِ؛

۰. حقّ نماز اين است كه بدانى نماز ، روى آوردن به درگاه خداست و تو در نماز در برابر خداوند ايستاده اى .

۱۱۴.وأمّا حَقُّ سائِسِكَ بِالعِلمِ فَالتَّعظيمُ لَهُ والتَّوقيرُ لِمَجلِسِهِ وحُسنُ الاِستِماعِ إلَيهِ؛

۰.حقّ آن كه به علم آموزى اداره ات مى كند (يعنى حق استادت) ، بزرگداشت اوست ، و حفظ احترام مجلس او و نيك گوش دادن به گفتارش .

۱۱۵.فَحَقُّ اُمِّكَ أن تَعلَمَ أنَّها حَمَلَتكَ حَيثُ لايَحمِلُ أحَدٌ أحَدا وأطعَمَتكَ مِن ثَمَرَةِ قَلبِها ما لايُطعِمُ أحَدٌ أحَدا ؛

۰.حقّ مادرت اين است كه بدانى او تو را در جايى حمل كرده كه كسى ديگرى را حمل نمى كند ، و از ميوه دل خود ، تو را چيزى خورانده كه هيچ كس ، ديگرى را نمى خورانَد.

۱۱۶.أمّا حقُّ وَلَدِك فَتَعلَمَ . . . أنَّكَ مَسئولٌ عَمّا وَلَّيتَهُ مِن حُسنِ الأدَبِ والدَّلالَهِ عَلى رَبِّهِ والمَعونَةِ لَهُ عَلى طاعَتِهِ فيكَ وفي نَفسِهِ؛

۰.حقّ فرزندت [اين است كه] بدانى . . . تو نسبت به كسى كه سرپرستى او را بر عهده دارى در پرورش خوب و راهنمايى وى به سوى پروردگار و كمك به او در فرمانبردارى از پروردگارش ، هم درباره خودت و هم درباره او ، مسئول هستى .

۱۱۷.أمّا حَقُّ ذِي المَعروفِ عَلَيكَ فَأن تَشكُرَهُ وتَذكُرَ مَعروفَهُ وتَنشُرَ لَهُ المَقالَهَ الحَسَنَةَ وتُخلِصَ لَهُ الدُّعاءَ فيما بَينَكَ وبَينَ اللّهِ سُبحانَهُ؛

۰.حقّ كسى كه به تو احسان كرده ، اين است كه او را سپاس دارى واحسانش را ياد كنى و گفتارى نيكو درباره او بپراكنى و ميان خود و خداى سبحان ، خالصانه دعايش كنى.

۱۱۸.وأمّا حَقُّ المالِ فَأن لاتَأخُذَهُ إلاّ مِن حِلِّهِ ولاتُنفِقَهُ إلاّ في حِلِّهِ؛

۰.حقّ دارايى اين است كه آن را جز از راه حلال به دست نياورى وجز در راه حلال صرف نكنى .

۱۱۹.إنَّ قَسوَةَ البِطنَةِ وكِظَّةَ المِلأَةِ وسُكرَ الشَبَعِ وغِرَّةَ المُلكِ مِمّا يُثَبِّطُ ويُبطِى ءُعَنِ العَمَلِ ويُنسِي الذِّكرَ؛

۰.شكمبارگى و پرخورى و سرمستى و فريفتگى به مُلك (مالدارى باشد يا حكومت) ، از چيزهايى است كه [آدمى را] از كردار باز مى دارد و كندْ رفتار مى كند و ياد خدا را از يادش مى برد .

۱۲۰.مَن كَرُمَت عَلَيهِ نَفسُهُ هانَت عَلَيهِ الدُّنيا؛

۰.هركه خود را ارجمند شمارد ، دنيا را پست انگارد.

۱۲۱.مَن قَنَعَ بِما قَسَمَ اللّهُ لَهُ فَهُوَ مِن أغنَى النّاسِ؛

۰.هر كه به قسمتى كه خدايش داده قانع باشد ، همو ، بى نيازترينِ مردم است.

۱۲۲.اِتَّقُوا الكِذبَ الصَّغيرَ مِنهُ وَالكَبيرَ في كُلِّ جِدٍّ وهَزلٍ؛

۰.از دروغ بپرهيزيد ، چه خُرد و چه بزرگ ، چه به جدّ و چه به هزل.

۱۲۳.كَفى بِنَصرِ اللّهِ لَكَ أن تَرى عَدُوَّكَ يَعمَلُ بِمَعاصِي اللّهِ فيكَ؛

۰.همين ياورى الهى تو را بس كه مى بينى دشمنت در حقِّ تو راه نافرمانىِ خدارا مى پيمايد.

۱۲۴.اَلخَيرُ كُلُّهُ صِيانَةُ الإنسانِ نَفسَهُ؛

۰.تمام خير آن است كه انسان ، خويشتندار باشد.

۱۲۵.إيّاكَ ومُصاحَبَةَ الكَذّابِ فَإنَّهُ بِمَنزِلَةِ السَّرابِ يُقَرِّبُ لَكَ البَعيدَ ويُبَعِّدُ لَكَ القَريبَ؛

۰.مبادا با دروغگو همنشين شوى كه وى ، همچون سراب است : به تو دور را به تو نزديك و نزديك را به تو دور مى نماياند.

۱۲۶.إيّاكَ ومُصاحَبَةَ الأحمَقِ فَإنَّهُ يُريدُ أن يَنفَعَكَ فَيَضُرُّكَ؛

۰.مبادا با بى خرد همنشين شوى كه چون خواهد به تو سودى رسانَد ، زيان مى رسانَد.

۱۲۷.اَلمُؤمِنُ مِن دُعائِهِ عَلى ثَلاثٍ : إمّا أن يُدَّخَرَ لَهُ وإمّا أن يُعَجَّلَ لَهُ و إمّا أن يُدفَعَ عَنهُ بَلاءٌ يُريدُ أن يُصيبَهُ؛

۰.مؤمن از دعاى خود به يكى از اين سه نتيجه دست يابد : يا برايش ذخيره مى گردد ، يا در دنيا برآورده مى شود ، و يا بلايى را كه مى خواهد به او برسد ، از او باز داشته مى شود .

۱۲۸.ثَلاثٌ مُنجِياتٌ لِلمُؤمِنِ : كَفُّ لِسانِهِ عَنِ النّاسِ وَاغتِيابِهِم ، وإشغالُهُ نَفسَهُ بِما يَنفَعُهُ لاِخِرَتِهِ ودُنياهُ ، و طُولُ البُكاءِ عَلى خَطيئَتِهِ؛

۰.سه چيز مؤمن نجات بخش است : بازداشتنِ زبانش از مردم و ازغيبت كردن آنانْ ، و وا داشتن خود به آنچه در آخرت و دنيايش سود دهد ، و بسيار گريستن بر گناهان خويش.

۱۲۹.نَظَرُ المُؤمِنِ في وَجهِ أخيهِ المُؤمِنِ لِلمَوَدَّةِ والمَحَبَّةِ لَهُ عِبادَةٌ؛

۰.نگاه كردن مؤمن به چهره برادر ايمانى خود از راه دوستى و محبّت به او ، عبادت است.

۱۳۰.ما مِن شَى ءٍ أحَبَّ إلَى اللّهِ بَعدَ مَعرِفَتِهِ مِن عِفَّةِ بَطنٍ وفَرجٍ؛

۰.چيزى نزد خدا ، پس از شناخت او ، محبوب تر از بازداشتن شكم وعورت [از حرام] نيست.

1.تهوين ، خوار شدن به خاطر شكم است كه از آن به «شكم خوارگى» تعبير مى شود و چنان است كه آدمِ شكم پرست در برابر خواهش شكم ، خوار و بى طاقت باشد و براى ارضاى شكم خود ، به هر پستى اى تن دهد .