آيد ، ولى ختم به معناى نقش خاصى است كه در مهر كردن پايان نامه و يا چيزهايى كه مى خواهند دست نخورده باقى بماند ، به كار مى رود . پس هر ختم طبع نيز هست ؛ چون در هر ختم نقش خاصى به كار مى رود ، ولى هر طبع ، ختم نيست ، مانند كتاب كه نقوش ويژه اى در آن وجود دارد ، ولى ختم نيست .
اين از نظر مفهوم لغوى ، ولى در قرآن و روايات اسلامى ، ختم و طبع ، هردو در يك معنا به كار رفته اند . امام رضا عليه السلام در تفسير اين آيه كريمه «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ ...»۱ مى فرمايد :
الخَتمُ هُوَ الطَّبعُ عَلى قُلُوبِ الكُفّارِ عُقُوبَةً عَلى كُفرِهِم ، كَما قَالَ عز و جل :ت«بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ...».۲ختم همان طبع بر دل هاى كفار به سبب كفر آنهاست ، همان طور كه خداوند عزوجل فرموده است:«بلكه خداوند ، دل هاى آنان را به سبب كفرشان مهر كرده است...».
در قرآن كريم ، طبع يازده بار و ختم پنج بار ، و مجموعا مُهر شدن قلب شانزده بار مطرح شده است .
بيمارى طبع چيست؟
بيمارى طبع اين است كه قلب و روح و فكر انسان حالت و طبيعت خاصى پيدا كند كه آن حالت و طبيعت ، مانع شناخت هاى عقلى و قلبى گردد .
آنچه موجب پيدايش اين طبيعت مى شود و انسان را دچار بيمارى طبع مى سازد ، هوسرانى و ظلم و جنايت و به طور كلى كارهاى ناشايسته است . هر عمل ناشايست اثر خاصى بر روح و انديشه انسان مى گذارد و تكرار اين اعمال