بلكه آدمى به تدريج آن خصوصيات را كسب كرده است ، مثل خواندن ، نوشتن و آگاهى بر علوم و فنون مختلف كه انسان از ابتداى آفرينش ، اين علوم و فنون را نمى داند ، بلكه به تدريج آنها را كسب مى كند .
اين ويژگى ها را صفات اكتسابى يا ويژگى هاى غير فطرى مى نامند .
شناخت هاى فطرى
با توجه به آنچه درباره معناى صفات فطرى بيان شد ، معناى «شناخت هاى فطرى» عبارت از شناخت هايى است كه مانند ساير ويژگى هاى فطرى از آغاز آفرينشِ انسان همراه او بوده است . يعنى همان طور كه سياهى و سفيدى ، و زشتى و زيبايى ، از آغاز آفرينش انسان با او همراه بوده است ، انسان ، داراى شناخت هايى است كه از آغاز آفرينش با او بوده و در سرشت و طبيعت او قرار داشته است .
در اين جا مسئله ديگرى مطرح مى شود و آن «امكان شناخت هاى فطرى» است .
آيا اصولاً امكان دارد كه انسان داراى شناخت هاى فطرى باشد يا خير؟
ب ـ امكان شناخت هاى فطرى
مسئله اين است كه آيا ممكن است انسان در آغاز تولد ، يعنى در آن وقت كه به صورت جنين در شكم مادر است ، شناخت يا شناخت هايى داشته باشد؟
پاسخ اين سؤال به طور فشرده اين است كه اگر مقصود از شناخت ، شناخت بالقوه باشد ، آرى واگر مقصود ، شناخت بالفعل است ، خير و منظور از شناخت هاى فطرى شناخت هاى بالقوه است .
توضيح اين كه شناخت ها به دو دسته تقسيم مى شود : دسته اول شناخت هاى بالفعل و دسته دوم شناخت هاى بالقوه . شناخت هاى بالفعل عبارت از