35
در پرتوِ حديث

پى ريزى نظام جامع و كلان روان شناسى اسلامى ، بدون توجه به داشته هاى اندك ما در اين باره و خردسال بودن اين علم نوپديد و نيز در دست نداشتن زيرساخت هاى اساسى آن ، ما را نه تنها به نظريه جامع نرساند ، بلكه با كلى گويى هايى در باره حقيقت انسان ، نفس و روح ، روان شناسى را به دامان مادر اصلى اش ، يعنى فلسفه بازگرداند. اين طرح واره هاى كلى ـ كه به هيچ روى صراحت لازم براى يك نظريه را دارا نبودند و افزون بر ابهام و اجمال ، گاه به تضادهاى درونى نيز گرفتار بودند ـ ، نتوانستند براى پژوهش هاى كاربردى ، زمينه سازى و براى تحقيقات ميدانى ، بسترسازى كنند و از پاسخ به پرسش هاى جزيى و خارجى درماندند.
اين سير ، ديدگاه نوميدان را تقويت كرد و منجر به جدايى دوباره و ژرف شدن گسل نخستين ميان عالمان دو حوزه علم و دين شد ، اما امروزه ، احساس درد مشترك ، علقه هاى نهفته را نمايان ساخته است. آگاهى مشترك حوزويان و دانشگاهيان از قابليت هاى هر دو طرف ، و درد مزمن عقب ماندگى جامعه ايرانى با آن همه سابقه درخشان تمدنى و قابليت هاى نژادى و فرهنگى و نيز گرفتارى هاى روحى و بيمارى هاى عميق روانى ، دگربار ضرورت اين هم انديشى و همكارى مشترك علمى را برمى نمايد و از اين رو ، در بخش بعد ، شيوه اى قابل مطالعه براى هموار كردن بستر همكارى ارائه مى دهيم.

بخش سوم : شيوه پيشنهادى

روش پيشنهادى ما ، بر اساس «پرهيز از فرضيه جامع و كلان» و پيش گرفتن «پژوهش مشاركتى» ۱ و «گفت و گوى گام به گام» ۲ است. اين روش ، بر سه اصل استوار است :
1 . انتساب مطمئن هر يك از برداشت ها به حوزه مربوط.
2 . همكارى گام به گامِ هر دو حوزه ، بدون شتاب ورزيدن.
3 . آغازيدن از مسائل ريز و كاربردى به جاى نظريه پردازى كلان.

1.Participativ Research. ```

2.Dialogical Research.


در پرتوِ حديث
34

نموده است.
برخى از كشيشان ، با ورود به عرصه علم روان شناسى ، به جاى كار طاقت فرسا براى تأليف اين دو حوزه و كاربرد روش دراز دامن و وقت گير آزمون و خطا ، بيشتر از روان شناسى وام گرفتند تا در وعظ و خطابه و مشورت هاى محلّى و اجتماعى ، شأنى نو براى خود و يا مذهب بسازند. از اين رو ، بدون تتبع كافى و تنها با چنگ زدن به يكى دو آيه انجيل و جمله كوتاه ، انبوهى از تحليل ها ، استنباط ها و نتيجه هاى كم ارتباط را متكلّفانه ، بر آن بار مى ساختند و سپس آن را رها مى كردند ، بدون آن كه اين اطلاعات را به صورت يك فرضيه كارگشا و آزمون پذير درآورند تا با روش هاى معمول ، به تأييد و ابرام و يا ردّ و انكار آن بپردازند.
اين جريان در ايران نيز ، هرچند با گستره اى كمتر ، تكرار شده و برخى از هوشمندان و دانشمندان آشنا با هر دو حوزه را به واكنش واداشته است. ۱
بر اين اساس ، پيشنهاد مى كنيم كه به تربيت پژوهشگران آشنا با هر دو حوزه بپردازيم ، اما نه با شيوه معمول كه فقه و اصول را اصل و حديث و تفسير را فرع قرار مى دهند و نه آن گونه كه در دانشگاه ها ، فقط مطالب خوانده مى شوند و تمرين هاى عملى و شيوه هاى پژوهش ، كمتر آموخته مى شوند .
پيشنهاد ما براى دوره گذار و انتقال به وضعيت مطلوب ، روش مشاركتى است كه در بخش پايانى ، آن را توضيح مى دهيم.

ج : راه هاى بن بست

ارائه پيشنهادهاى خام و راه هاى پيموده شده ناتمام در ايران ، تأثير سوء در امكان سنجى بهره گيرى از دين و حديث در روان شناسى داشته است. هجوم نسنجيده و يك باره براى

1.مانند دكتر مهدى گلشنى و ديگران. ما از ديگر اشكالات ، مانند گرايش محض به مكتب رفتارگرايى و عدم توجه به تأثير شناخت و باورهاى ذهنى در تغيير رفتار و تفسيرهاى نادرست كليسا در خصوص بيماران روانى از يك سو و از سوى ديگر ، دست آوردها و نتيجه گيرى هاى منفى مكتب روان شناسى فرويد در زمينه شخصيت و گرايش انسان ، صرف نظر مى كنيم .

  • نام منبع :
    در پرتوِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 299503
صفحه از 410
پرینت  ارسال به