235
در پرتوِ حديث

گفتنى است اقوال متعددى همسو با اين نظر موجود است كه مى توان از جمله آنها به پدر شيخ بهايى رحمه الله (984 ـ 918) ، شهيد ثانى (965 ـ 911 ق) و فخرالدين طريحى (1085 ـ 979 ق) اشاره كرد. ۱
علّامه شعرانى به نقل از علّامه حلى ، عالمانى را از اهل سنّت نيز با اين نظر همراه دانسته است. او ابوحنيفه ، مالك بن انس ، احمدبن حنبل و حسن بصرى را موافق شيوه نقل معنا و ابن سيرين و برخى ديگر را مخالف دانسته است. ۲

شروط نقل معنا

شرط اصلى نقل به معنا ، عدم تغيير معنا و محتواى حديث است. اين در واقع ركن اصلى نقل معنا و فارق آن با تدليس ، اضطراب و تصحيف و تحريف است ، چه در هيچ يك از اين گونه نقل ها ، معنا و مقصود اصلى گوينده حديث به درستى منتقل نمى شود. امامان عليهم السلام خود بر اين شرط پاى فشرده اند و مطابق با چندين نقل معتبر ، در صورتى اجازه نقل معنا را به راوى داده اند كه او معنا را فهميده و اراده كرده باشد ، هرچند در به خاطر آوردن و بازگو كردن عين الفاظ ، ناتوان باشد.
عالمان پيشين و به ويژه محدّثان براى تفصيل و تطبيق اين شرط اساسى كوشيده اند و ملّا صالح مازندرانى نيز به پيروى از آنان ، سه شرط ذكر كرده است و گفته است :
«شرط نخست براى نقل معنا ، عالم بودن ناقل به زبان عربى و تسلّط به فنون گوناگون آن است . شرط دوّم نيز آن است كه واژه جايگزين ، همان معناى واژه پيشين را بدون افزونى و كاستى برساند ، و شرط سوّم برابرى هر دو لفظ در خفا و جلاء است ؛ زيرا شارع به دليل رازهايى كه تنها خود مى داند ، به دو گونه محكم و متشابه سخن مى گويد و از اين رو تغيير اين حالت مجاز نيست» . ۳

1.ر . ك : وصول الاخبار ، مجمع الذخائر الاسلاميه ، قم، ۱۴۰۱ ق ، ص ۱۵۲ ؛ دراية الحديث ، شهيد ثانى ، ص ۱۱۲ ؛ جامع المقال ، فخرالدين طريحى ، كتابفروشى جعفرى ، تهران ، ص ۴۲ ، به نقل از مجله علوم حديث ، شماره ۲ ، ص ۴۲ ، مقاله نقل معنا.

2.همان ، ج ۱ ، ص ۲۵۵ ، حاشيه ۱.

3.شرح ملّا صالح ، ج ۲ ، ص ۲۵۴ و ۲۵۵.


در پرتوِ حديث
234

نقل معنا ، سيره عملى اصحاب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و ياران ائمه عليهم السلام مى داند كه بعدها به وسيله عالمان ، پى گرفته شد. شعرانى اين ادعاى خود را از زبان علّامه حلى رحمه الله بيان مى دارد و چنين مى نويسد:
أقوى الادلّة على جواز النقل بالمعنى ما ذكره العلّامه رحمه الله فى النهاية و هو خامس أدلّته من أنّا نعلم قطعاً أنّ الصحابة لم يكتبوا ما نقلوه و لاكررّوا عليه ، بل كلّ ما سمعوا أهملوا الى وقت الحاجة اليه بعد مدّة متباعدة و ذلك يوجب القطع بأنّهم لم ينقلوا نفس اللفظ بل المعنى ؛۱نيرومندترين دليل بر جواز نقل به معنا ، دليلى است كه علّامه حلى رحمه الله در كتابش ، نهاية الاصول ذكر كرده و آن را پنجمين دليل خويش دانسته است؛ دليل اين است كه ما يقين داريم اصحاب آنچه را نقل كرده اند ، پيشتر ننوشته و آن را تكرار نكرده اند ، بلكه همه آنچه را مى شنيدند ، وا مى نهادند تا پس از ديرزمانى و به گاه نياز ، آن را بازگويند؛ و اين موجب مى شود تا يقين كنيم آنان عين الفاظ را نقل نكرده ، بلكه محتوا و معنا را نقل كرده اند .
علّامه شعرانى براى تأييد نظر علّامه حلى ، عبارت «فلا يجيئ» را در حديث سوم باب يعنى روايت داوود بن فرقد ۲ شاهد مى آورد. ايشان مى گويد اين عبارت مى فهماند كه راوى آنچه را شنيده ، خوب به خاطر نمى آورد و قادر به ضبط كامل الفاظ با همه خصوصيات آنها نيست.
شعرانى رحمه الله سيره عالمان را در نقل اقوال ديگران و نيز مردمان را از يكديگر به همين شيوه مى خواند و مى گويد:
ونظير ذلك ما نرى من نقل العلماء أقوال غيرهم لا بألفاظهم و نقل الناس ما سمعوه من الوعّاظ والناطقين ورسالة بعضهم الى بعض شفاهاً ؛۳و مانند اين ، چيزى است كه از شيوه نقل قول عالمان مى بينيم. آنان سخنان ديگران را با الفاظ ديگرى نقل مى كنند و نيز مردم ، آنچه را از واعظان و سخنرانان مى شنوند با الفاظى ديگر نقل مى كنند و پيام هاى شفاهى ميان خود را با تغيير لفظى ، مى رسانند .

1.شرح ملّا صالح مازندرانى بر كافى ، ج ۲ ، ص ۲۵۷ ، حاشيه ۱.

2.كافى ، ج ۱ ، ص ۵۱ ، ح ۳ .

3.همان.

  • نام منبع :
    در پرتوِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 299502
صفحه از 410
پرینت  ارسال به