درس سوم : تقيه، توريه
اهداف درس:
شناخت تقيه، نمونهها، مرزها و آثار آن؛
آشنايي با روش کشف روايات تقيهاي.
3. تقيه
مفهوم و زمينه
دين اسلام، دستورها و توصيههاي گوناگوني براي بشر به ارمغان آورده است تا بتواند در دو سراي فاني و باقي، بهتر زندگي کند. همه اين فرمانها و سفارشها، در راستاي کمال انساناند و چناناند که به هيچ روي و در هيچ حالتي، به تباه شدن انسان و يا انهدام خود دين، نميانجامند. از اين رو، هرگاه به کار بستن برخي از آنها، جان مسلماني را به خطر بيندازد و يا ضايعه و خللي در خود دين و يا شخصيتهاي نگهدارنده آن ايجاد کند، بايد آن دستور را ـ هرچند موقتاً و محدود ـ کنار نهاد و تنها زماني آن را به ميدان عمل آورد که آن خطرها و آسيبها همراهش نباشند.
به عبارت ديگر، تقيه عبارت است از: عمل نکردن به دستوري و يا بيان نکردن حکمي و يا حتي اظهار گفتار و کرداري مخالف با آن؛ براي حفظ دين و يا گروندگان به آن و حافظان آن و مصلحتهايي ديگر از اين دست.
پرسشي که در اين بحث به ميان ميآيد، اين است که: چگونه بيان بخشي از دين و يا عمل به يکي از احکام آن، ميتواند چنين زيانهاي بزرگي را پديد آورد؟ مگر دستورهاي دين، همه از روي مصلحت نيست!
اگر با تاريخ صدر اسلام آشنا باشيم، پاسخ اين سؤال، چندان دشوار نخواهد بود. مسلمانان در آغاز، در اقلّيت و زير فشار طاقتفرساي مشرکان و متّحدان آنان بودند. دينداري آشکار و ابراز ايمان در چنين شرايطي، چنان خطرناک بود که براي نمونه، پدر و مادر عمّار را به سراي باقي روانه کرد. از اين رو، فرزندشان عمّار، شيوهاي عقلايي در پيش گرفت و در زير شکنجهها، سخني بر خلاف باورهاي قلبياش بر زبان راند. خداوند نيز بر کار او صحّه نهاد و تخالف زباني و قلبي او را مخل به ايمان او ندانست. ۱ اين شيوه، مختصّ عمّار نبود؛ چراکه قرآن با زباني روشن و رسا، به همه مؤمنان اجازه داده است که به گاه هراس از قرباني شدن بدون کسب نتيجهاي ارزشمند، تقيه کنند. ۲ در قرآن و احاديث، نمونههايي از پيشينه اين شيوه نيز گوشزد شده است؛ مانند: تقيه و پنهانکاري مؤمن آل فرعون ۳ و نيز اصحاب کهف که به فرموده امامان، کاملاً در زي و هيئت بتپرستي زندگي ميکردند. ۴
سوگمندانه، پس از ظهور اسلام و سپري شدن دوره کوتاه تسلّط همه جانبه پيامبر، نگهبانان اصلي دين، کنار زده شدند و مؤمنان واقعي، در پرده رفتند و جاهليت کهن، در جامهاي نو، سر بر آورد و در شام و سپس بغداد، بر تخت سلطنت نشست و چنان چيره شد که نه تنها عمل کردن، بلکه بيان برخي احکام واضح دين، جرم به شمار ميآمد و شهرت يافتن کسي به «جعفري» و «علوي»، براي دستگيري، شکنجه و حتي قتل او، دليلي کافي مينمود.
پس از قيام حسيني، قيامها و حتي اعتراضهاي سادات حسني و زيدي، به شدّت سرکوب شد و امامان شيعه، يا از سخن گفتن منع شدند و يا زير فشارهاي خردکننده حکومت، ناگزير، به برخي همراهيهاي صوري و موافقتهاي ظاهري با گفتمانِ چيره، تن دادند. آنان سياست صبر و بردباري را پيشه خود کردند و با کمال احتياط و با رعايت دهها مسئله جانبي، از بيان برخي حقايق چشم پوشيدند تا ناچار نشوند از همه آنها دست بکشند؛ ۵ گاه براي حفظ راويان، مخاطبان و حتي خود، يا براي پاسداري از کيان شيعه، حکم نادرست قاضيان و حاکمان معاصر خويش را تأييد کرده يا مطابق نظر آنان پاسخ ميدادند. امامان اين روش را آيين خود و پدرانشان دانسته، ۶ تقيه را زره و سپر حفظ دين و ايمان خوانده ۷ و عمل به تقيه را موجب سربلندي مؤمن ميديدند. ۸
1.مَنْ كَفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِن مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللهِ وَلَـهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ؛ هر كس که پس از ايمان آوردن خود، به خدا كُفر ورزد [، عذابى سخت خواهد داشت]؛ مگر آن كس كه مجبور شده و[لى] قلبش به ايمان، اطمينان دارد. ليكن هرکه سينه اش به كُفر گشاده گردد، خشم خدا بر آنان است و برايشان عذابى بزرگ خواهد بود؛ نحل/ ۱۰۶.
2.لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللهِ فِي شَيْ ءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللهِ الْمَصِيرُ؛ مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان، به دوستى بگيرند و هركه چنين كند، در هيچ چيز [او را] از [دوستىِ] خدا [بهره اى] نيست؛ مگر اينكه از آنان به نوعى، تقيّه كند و خداوند شما را از [عقوبتِ] خود ميترساند، و بازگشت [ـِ همه]، به سوى خدا است؛ آل عمران/ ۲۸.
3.وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ مِن رَّبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقاً يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ؛ مردى مؤمن از خاندان فرعون كه ايمان خود را نهان ميداشت، گفت: آيا مردى را ميكُشيد که ميگويد: «پروردگار من خدا است»؟ و مسلّماً براى شما از جانب پروردگارتان دلايل آشكارى آورده، و اگر دروغگو باشد، دروغش به زيان او است و اگر راستگو باشد، برخى از آنچه به شما وعده ميدهد، به شما خواهد رسيد؛ چراكه خدا كسى را كه افراطكارِ دروغزن باشد، هدايت نميكند؛ غافر/ ۲۸.
4.ر.ک: الکافي، ج ۲، ص ۲۱۸، ح ۸.
5.کتمان و نهي از اذاعه و افشاي اسرار، در همين بستر، شکل گرفت؛ ر.ک: همان، ص ۲۲۱، «باب الکتمان».
6.« التقية من ديني ودين آبائي »؛ همان، ص ۲۱۹، ح ۱۲. ر.ک: همان، ص ۳۱۷، ح ۲ و ۳.
7.«انّ التقية جُنّة المؤمن، والتَّقِيَّةُ تُرْسُ اللهِ بَيْنَهُ وَبَيْنَ خَلْقِهِ»؛ همان، ص ۲۰، ح ۱۴ و ۱۹.
8.ر.ک: همان، ص ۲۱۷، ح ۱ و ۴.