4 . علم به همه زبان ها
چهارمين معناى فصل الخطاب ، آگاهى از زبان همه موجودات روى زمين است ، چنان كه در وصف سليمان عليه السلام ، آمده است :
«وَ وَرثَ سُلَيْمَـنُ دَاوُودَ وَ قَالَ يَـأَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينَا مِن كُلِّ شَىْ ءٍ إِنَّ هَـذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ .۱
و سليمان ، از داوود ، ارث بُرد و گفت : اى مردم ! به ما ، سخن گفتن مرغان را آموختند و به ما از هر چيزى [بهره اى] دادند . همانا اين است فزون بخشى و برترىِ آشكار ! »
اهل بيت عليهم السلام نيز زبان همه موجودات عالَم را مى دانستند و با همه اين زبان ها ، آشنا بودند . امام رضا عليه السلام ، آگاهى به زبان هاى گوناگون را «فصل الخطاب» دانسته است . ابوصَلت هَرَوى ـ كه از ياران نيكْ كردار امام رضا عليه السلام بوده ـ مى گويد : امام عليه السلام ، به زبان هاى مختلف ، سخن مى گفت و به خدا سوگند ، در هر زبان و گويشى ، فصيح ترين و داناترينِ مردم بود ! روزى به ايشان گفتم : اى فرزند پيامبر خدا ! من از آشنايى شما به اين زبان هاى گوناگون ، در تعجّبم .
امام عليه السلام فرمود : «اى ابوصلت! من حجّت خدا بر خلق او هستم و خداوند ، حجّتى را بر مردم نمى فرستد كه زبان هاى ايشان را نداند . آيا اين سخن امير مؤمنان عليه السلام را نشنيده اى كه :
اُوتِينا فَصْلَ الخِطابِ ، فَهَلْ فَصْلُ الخِطابِ إلاّ مَعرِفَةُ اللُّغاتِ ؟!۲به ما فصل الخطاب ، داده شده است و آيا فصل الخطاب ، چيزى جز دانستن زبان هاست؟!۳