و بنده ما ، داوودِ نيرومند را ياد كن ، كه او بسى بازگردنده [ به سوى ما ] بود . همانا ما كوه ها را رام ساختيم كه شبانگاه و بامداد ، همراه با او تسبيح مى كردند ؛ و نيز پرندگان ، [ رام و ] فراهم آمده ، همه او را فرمان بُردار و بازگردنده [به آواز خود با وى به تسبيح ]بودند ، و پادشاهى اش را استوار كرديم و به او ، حكمت و فصل الخطاب را داديم» .
با تأمّل در ويژگى هاى داوود عليه السلام ، اهمّيت فصل الخطاب بودن سخن ، نمايانده مى شود ؛ زيرا داوودِ پيامبر ، به اوج بندگى خدا رسيده بود و از سويى ، كوه ها و پرندگان ، در تسبيح گويىِ خداوند ، با او هم نوا مى شدند و پادشاهى اش ، خلل ناپذير بود و آن گاه ، به «حكمت» و «فصل الخطاب» دست يازيد . بنا بر اين ، فصل الخطاب ، هديه اى الهى است كه از سوى حق تعالى ، ارزانى مى شود و بنا بر اعتقاد شيعه ، پروردگار ، همان فصل الخطاب بودن را به اهل بيت عليهم السلام نيز عنايت كرده و آنان ، از اين نعمتِ سِترگ ، بهره مند شده اند . اينك ، مفهوم فصل الخطاب و چگونگىِ فصل الخطاب بودن پيشوايان در اسلام را بررسى مى نماييم .
معانى «فصل الخطاب»
فصل الخطاب ، اصطلاحى قرآنى است و از اين رو ، در متون دينى به گونه هاى مختلف ، تبيين شده است . مهم ترين معانى فصل الخطاب ، عبارت اند از :
1 . نيكو سخن گفتن
تعبير «فصل الخطاب» ، به معناى سخن جدا و يا جدا كننده ، با معناى لغوى آن ، سازگار است . در زبان عربى ، به عبارت «امّا بعد» ، فصل الخطاب گفته مى شود ؛ زيرا نويسنده يا گوينده ، پس از حمد و ثناى الهى ، سخن اصلى خود را با «امّا بعد» ، آغاز مى كند و بدين سان ، سخنان خود را از عباراتى كه در مقدّمه آورده ، جدا مى سازد . اين شيوه سخن گفتن ، بر زيبايىِ كلام مى افزايد و شنونده ، از سخنان منظّم و شمرده