443
تفسير قرآن ناطق

چنين هشدارهايى كه همواره توسّط خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله تكرار شده است، ۱ بيانگر هجوم موج هاى مختلف فرهنگى ، اجتماعى ، و بروز خطرهايى است كه مؤمنان را تهديد مى كند . از اين رو ، اهل بيت عليهم السلام كوشيده اند تا سرنوشت مؤمنان را با سرنوشت خود ، پيوند بزنند و آنان را از گرداب حوادث ناشناخته ، نجات دهند و در ساحل امن الهى به آرامش برسانند ؛ ولى غرض ورزان ، از نخستين روزهاى دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله ، سرپيچىِ خويش را آغاز كردند و همواره ، ساده لوحان گم راه را با خود ، همراه كردند. در اين ميان ، خطر «مارقين ؛ پيشى گيرندگان» بيش از ديگران بود و هشدارهاى پيامبر صلى الله عليه و آله سبب شد تا واژه «مارق» ـ كه به معناى خروج تير از كمان است ـ ، به اصطلاحى سياسى در فرهنگ اسلامى تبديل شود.

تندروىِ دينى

نخستين تندروى دينى را يكى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله در جنگ حُنَين ، آغاز كرد. او با برخوردى اهانت آميز ، به چگونگى تقسيم غنائم جنگ ، اعتراض كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله او و اصحابش را «مارقين ؛ برون شدگان از دين» ، لقب داد. مطالعه زندگى و شخصيت وى ، نشان مى دهد كه ظاهرى متديّن داشت و عدالت را بيش از پيامبر صلى الله عليه و آله ارج مى نهاد!
گزارش اين واقعه ، اين ادّعا را ثابت مى كند :
آن گاه كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله غنيمت هاى نبرد حُنَين را تقسيم كرد، مردى دراز قامت ، با چهره اى گندمگون و گوژپشت، پيش آمد كه نشانِ سجده ، ميان دو چشمش بود. پس سلام [ِ جمعى] داد ؛ ولى خطاب به شخص پيامبر صلى الله عليه و آله ، سلام نكرد . آن گاه ، رو به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كرد و گفت: ديدم كه با اين غنيمت ها چه كردى !
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «چه ديدى؟» .
گفت: نديدم كه عدالت بورزى !
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، خشمگين شد و فرمود: «واى بر تو! اگر عدالت نزد من نباشد، نزد چه

1.ر . ك : كمال الدين : ج ۲ ، ص ۶۵۴ ، ح ۲۳ ؛ بحار الأنوار : ج ۲۳ ، ص ۱۰۵ ، ح ۳ .


تفسير قرآن ناطق
442

مجموعه اى از ويژگى هاى امام كه تاكنون از نظر گذشت، همتايى براى اهل بيت عليهم السلام باقى نمى گذارد و هر خردمندى، رهبرى دينى و سياسىِ آنها را مى پذيرد. اكنون ، سه راه در پيشِ روى همه كسانى است كه اهل بيت عليهم السلام را با ويژگى هايشان شناخته اند :
پيروى از اهل بيت عليهم السلام كه نتيجه آنْ اعتدال دينى است ، و تندروى يا كُنْدروى دينى .
نتيجه طبيعى تندروى، خروج از دين پيامبر صلى الله عليه و آله است و فرجام كُنْدروى، نابودى و هلاكت است.
معرّفى اين سه جريان ، تنها در «زيارت جامعه كبيره» نيست ؛ بلكه اهل بيت عليهم السلام در زمان هاى مختلف ، خطر دو جريان تندرو و كُنْدرو در جامعه را گوشزد كرده اند. نخستين خطبه اى كه امير مؤمنان عليه السلام در آغاز خلافت خواند ، در ضرورت همراهى با معصوم و خطر كناره گيرى از امام عليه السلام بود. بنا بر روايتى ، ايشانْ فرموده است :
مَعَنا رَايَةُ الحَقِّ ، مَن تَبِعَها لَحِقَ ، و مَن تَأَخَّرَ عَنها غَرِقَ .۱پرچم حق ، با ماست . هر كس در پىِ آن بيايد ، در مى يابد و آن كه درنگ ورزد، غرق خواهد شد.
امام سجّاد عليه السلام ، در روايتى ، اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله را به كشتى نجات بخشى كه در گرداب هاى بى پايان در امان است ، تشبيه فرموده و سپس ، وضعيت دسته هاى گوناگون را چنين توصيف مى فرمايد :
المُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ ، وَ المُتَأخِّرُ عَنهُم زَاهِقٌ ، وَ اللّازِمُ لَهُم لاحِقٌ .۲پيشى گيرندگان بر آنان ، از دين بيرون رفته اند و باز ماندگان از آنان ، نابود شده اند و هم گامان با آنان ، به مقصود رسيده اند.

1.الإرشاد ، ج ۱ ، ص ۲۴۰ .

2.مصباح المتهجّد ، ص ۳۶۱ .

  • نام منبع :
    تفسير قرآن ناطق
    المساعدون :
    غلامعلي، احمد
    المجلدات :
    1
    الناشر :
    دارالحدیث للطباعة و النشر
    مکان النشر :
    قم المقدسة
    تاریخ النشر :
    1429 ق/1387 ش
    الطبعة :
    الاولي
عدد المشاهدين : 106129
الصفحه من 684
طباعه  ارسل الي