كتاب خدا ، بر چهار چيز است : عبارت ، اشاره ، لطايف ، و حقايق . عبارت ، براى عموم مردم است ؛ اشاره ، براى خواصّ است ؛ لطايف ، براى اولياست ؛ و حقايق ، براى پيامبران است .
كسانى كه با زبان عربى آشنا هستند ، عبارات و يا همان ظواهر قرآن را به راحتى در مى يابند ؛ امّا قرآن ، داراى اشاراتى است كه تنها مفسّران قرآن ، از آنها آگاهى دارند . بر اساس روايتى از امام صادق عليه السلام كه در ميان قرآن پژوهان مشهور است ، قرآن ، آكنده از اشارات است :
نَزَلَ القُرآنُ بِإيّاكَ أعنِى وَ اسْمَعِى يا جارَه !۱قرآن ، مطابق ضرب المثل «به در مى گويم كه ديوار بشنود» ، نازل شد .۲
قرآن ، لطائف و ظرافت هايى دارد كه براى فهم عميق قرآن ، بدانها نيازمنديم و تنها از راه اهل بيت عليهم السلام مى توان به آنها رسيد . در اين جا پيوند قرآن و حديث ، ضرورت پيدا مى كند تا بر اساس فهم منطقى اولياى خدا ، قرآن ، تفسير شود . تفسير اهل بيت عليهم السلام ، چنانچه به گونه اى روشمند ارائه شود ، از هر گونه تعارضى مصون است و تفاسيرى كه از ناحيه آنان نيست و يا به گونه اى غير مستند به ايشان منسوب شده است ، در مرز شرك و نفى قداست پيامبر صلى الله عليه و آله قرار دارد . براى نمونه ، در اين گونه تفاسير ، به راحتى براى خداوند ، جسم قائل مى شوند و يا با داستان سرايى ، مقامِ پيامبران الهى را از قِشر فُرودين جامعه هم پايين تر مى آورند .
حقايق قرآنى ، بالاترين سطح معنايى قرآن است كه با مقصود اصلى خداوند ، همگون است . فهميدن حقايق قرآنى نيز از مسير اهل بيت عليهم السلام ممكن است ؛ زيرا دانش تمامِ پيامبران پيشين ، در نزد آنان است و پيامبران ، به حقايق وحى خداوند ، آگاه بوده اند .