گفت : «زيرا حكمران ، در سخت ترين و مشكل ترين مقام ، جاى گرفته است كه ظلم از هر طرف ، بر او احاطه دارد . [ امكان دارد ] خوار شود يا يارى گردد . اگر به صوابْ داورى كند ، اميد است كه نجات يابد ، و اگر [در داورى] به خطا رود ، راه بهشت را به خطا رفته است . هر كس در دنيا، حقير وبى مقام باشد، بهتر از اين است كه صاحب مقام باشد، وهر كس دنيا را در مقابل آخرت برگزيند، دنيا، او را مى آزمايد؛ ولى به پادشاهىِ آخرت، دست نمى يابد» .
فرشتگان ، از زيبايىِ گفتار او ، در شگفت شدند . لقمان ، لحظه اى خوابيد و سراسر وجودش ، آكَنْده از حكمت شد . پس ، از خواب بيدار شد و [از آن پس ]حكيمانه ، سخن گفت . ۱
پس از او ، داوود عليه السلام به پذيرش جانشينى [خدا] ، فرا خوانده شد . او ، آن را پذيرفت و شرط لقمان را مطرح نكرد ... . لقمان ، با دانش و حكمتش داوود عليه السلام را يارى مى كرد . داوود عليه السلام گفت : «خوشا به حالت ، اى لقمان! به تو ، حكمت داده شد و بلا ، از تو دور گرديد ؛ ولى به داوود ، جانشينى داده شد و به مصيبت و فتنه ، گرفتار شد!» ۲ . ۳
ارزش حكمت
مهم ترين ويژگى حكمت ، به كار بستن درست دانش است . سكوت ، پرسش و سخن گفتن حكيم ، مناسب و به جاست . در حكمت هاى لقمان آمده است كه : روزى نزد داوود عليه السلام بود كه داشت با دست خودش زِره مى بافت . لقمان كه تا آن روز ، زِره نديده بود ، در شگفت ماند و مى خواست در باره آن از او بپرسد ؛ ولى حكمتش مانع مى شد . وقتى داوود عليه السلام كارش تمام شد ، زره را بر دوش انداخت و گفت : اين ، چه زره جنگىِ خوبى است! لقمان گفت :
الصَّمتُ مِنَ الحِكمَةِ وَ قَليلٌ فاعِلُهُ . كُنتُ أرَدتُ أن أسألَكَ فَسَكَتُّ حَتّى كَفَيتَنى .۴
1.. تاريخ دمشق ، ج ۱۷ ، ص ۸۵ .
2.پذيرش حكومت به وسيله حضرت داوود ، به معناى نفى حكمت از آن حضرت نيست بلكه بيانگر دشوارى حكومت و كارهاى اجرايى است . درنگى در قضاوت ها و شيوه حكومت حضرت داوود نشان دهنده حكمت داوودى است .
3.. المستدرك على الصحيحين ، ج ۲ ، ص ۴۵۸ ، ح ۳۵۸۲ .