احادیث داستانی رضایت دختر در ازدواج

دختر باید به ازدواج رضایت دهد و پدر نمی تواند بدون رضایتش به ازدواج کسی در آورد هرچند پسر از نظر پدر، شخصی درستکار و مناسب باشد.

اُسد الغابة عن عبد الرحمن بن یزید:

إنَّ وَدیعَةً أنکحَ ابنَتَهُ، فَجاءَت إلی رَسولِ اللّهِ(ص) فَقالَت: یا رسولَ اللّهِ، إنَّ أبی أنکحَنی رَجُلاً لَم یوافِقنی. فَأَرسَلَ إلی أبیها فَذَکرَ ذلِک لَهُ، فَقالَ لَهُ: أنکحتُها بِابنِ عَمٍّ لَها کفؤٍ ورَجُلِ صِدقٍ، فَقالَ: اِستَأمَرتَها؟

قالَ: لا. قالَ: فَرَدَّ رَسولُ اللّهِ(ص) ذلِک النِّکاحَ ولَم یجِزهُ.[۱]

اُسْد الغابة ـ به نقل از عبد الرحمان بن یزید ـ:

ودیعه، دخترش را شوهر داد؛ امّا دختر او نزد پیامبر خدا(ص) آمد و گفت: ای پیامبر خدا! پدرم، مرا به ازدواج مردی در آورده است که رضایت ندارم.

پیامبر(ص) در پی پدرش فرستاد و موضوع را به او گفت. ودیعه گفت: من او را به پسر عمویش داده ام که هم همسنگ اوست و هم مرد درستکاری است.

پیامبر(ص) فرمود: «آیا نظر خود او (دختر) را پرسیده ای؟».

گفت: نه!

پس پیامبر خدا(ص) آن ازدواج را مردود شمرد و اجازه آن را نداد.


[۱]. اُسد الغابة: ج ۵ ص ۴۱۳ الرقم ۵۴۵۶، دانشنامه قرآن و حدیث ج ۴ ص ۱۱۰.