بررسی روایت «حمال ذو وجوه» بودن قرآن در نهج البلاغه - صفحه 136

آهنگ سخن وی باید توجه کرد و با توجه به آن جهت‌گیری محوری، از میان معانی نهفته و محتمل در کلام، احراز کرد و در پرتو تناسب سیاق کلام، مراد وی را بازشناسی نمود. روایات صادر شده از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصوم علیهم السلام از ‌این قاعده مستثنا نیست؛ فهم درست و صحیح آن سخنان گهربار به شناخت و معرفت تاریخ صدور آن روایات وابسته است.۱

از این رو، فهم فضای صدور حدیث موضوعی در هم تنیده با فهم مراد حدیث است. در منابع اسلامی روایاتی به چشم می‏خورد كه از وجود وجوه گوناگون در آیات قرآن خبر داده یا آن كه قرآن كریم را قابل حمل بر وجوه گوناگون معرفی می‏كند. یکی از آن روایات، كلام 77 نهج البلاغه است؛ با این مضمون كه امام علی علیه السلام هنگام فرستادن ابن عباس برای مناظره با خوارج به او توصیه می‏كند كه با قرآن به احتجاج و مناظره نپردازد؛ چرا كه قرآن پذیرنده وجوه گوناگون و برخوردار از معانی احتمالی چندگانه است و در ادامه، مناظره با سنت را به عنوان یك راهكار و راهبرد اساسی فرا روی ابن عباس قرار می‏دهد.۲

از پرسش‏های فراروی حدیث‌پژوهان و قرآن‌پژوهان آن است كه فضای صدور این کلام چگونه بوده است؟ با توجه به فضای صدور، مراد امیر مؤمنان از ویژگی «حمّال ذو وجوه» بودن قرآن چیست؟ آیا این كلام ناظر به كثرت معانی و قرائت‏ها در فهم و تفسیر قرآن است؟ آیا دستور امام به احتجاج با سنت، تأییدی بر نظریه عدم حجیت ظواهر قرآن است؟

نوع نگرش به این کلام، می‏تواند حدود و ثغور سنت و روایات مأثور را در فهم و برداشت از قرآن تحت تأثیر قرار دهد. به عنوان مثال، پذیرش اصلِ قابلیت حمل آیات بر معانی مختلف و امكان برداشت‏های متعدد از آن می‏تواند به مسأله ضرورت رجوع به سنت و در نهایت به خدشه پذیری نظریه قرآن بسندگی در تفسیر۳ منجر شود؛ چرا كه ممکن است گفته شود با توجه به عبارت «و لكن حاججهم بالسّنة؛ با سنت با آنها محاجه كن»، راهکار برون رفت از مشكل چندمعنایی بودن آیات قرآن، رجوع به سنت است. به عبارت دیگر، این مبنا می‏تواند میزان نیازمندی تفسیر قرآن به سنت را تحت تأثیر قرار دهد.۴

1.. «نگاهی تاریخی به مسئله فقه و زمان»، ص۲۳؛ «فضای فرهنگی ـ اجتماعی صدور خطبه‌های نهج‌البلاغه»، ص۱۲۱.

2.. «لاتخاصمهم بالقرآن فانّ القرآن حمال ذو وجوه تقول و یقولون و لكن حاججهم بالسنه فانهم لن یجدوا عنها محیصا» (نهج البلاغه، کلام ۷۷).

3.. نظریه‏ای که قرآن را در تفسیر خود کافی می‏داند. جهت مطالعه تفصیلی این نظریه، ر. ك: مكاتب تفسیری، ج۲، ص۱۲۷ - ۱۹۶.

4.. هم‏چنین، موضوع ضرورت رجوع به سنت در تعامل با قرآن ذو وجوه، می‌تواند نقش مهمی در بازشناسی حدیث ثقلین و افتراق ناپذیری قرآن و سنت داشته و گامی بلند در آسیب شناسی فرایند فهم و تفسیر قرآن به شمار آید.

صفحه از 149