23 ذی القعده

۲۳ ذی القعده
وقوع غزوه بنی قریظه (۵ ق)
شرح مناسبت:

در نبرد خندق (احزاب)، توطئه بزرگ مشركان و يهوديان در هم شكست. درآن نبرد، بنى قريظه، پيمان عدم تعرّض به مسلمانان را شكسته و با مشركان، عليه پيامبر صلى الله عليه و آله همدستى كرده بودند.
پيامبر خدا، فرداى روز فرار مشركان، عازم در هم شكستن دژ بنى قريظه، آخرين لانه فساد يهوديان در كنار مدينه شد. پيامبر خدا، نماز ظهر را خواند و فرمان بسيج داد و فرمود: «نماز عصر را در منطقه بنى قريظه به جا مى‏آوريم».
جلوه شخصيت على عليه السلام در اين حركت نيز چشمگير است، بدين سان كه:
۱. پرچم بلند اسلام در دستان پرتوان على عليه السلام بود.
۲. پيشروان سپاه را على عليه السلام فرماندهى مى‏كرد.
۳. بنى قريظه، آوازه على عليه السلام را شنيده بودند و چون وى را ديدند، فرياد مى‏زدند: «قاتلِ عمرو بن عبدِ وُد آمد».
ابن هشام مى‏گويد:
سبب تسليم شدن بنى قريظه به حكميت سعد بن مُعاذ، اين بود كه على عليه السلام فرياد كشيد: «به خدا سوگند، يا شربتى كه حمزه نوشيد، مى‏نوشم و يا دژ آنان را مى‏گشايم!».
۴. يهوديان، به لحاظ پيوستگى و دوستى ديرينى كه با سعد بن معاذ داشتند، به داورى او كه مى‏پنداشتند به نفع آنان خواهد بود، گردن نهادند و سعد بن معاذ،
حكم كرد كه مردان آنها كشته شوند، اموالشان مصادره شود و فرزندانشان اسير گردند.

آیات و روایات:
وقوع غزوه بنی قریظه (۵ ق)
الإرشاد:
لَمّا انهَزَمَ الأَحزابُ ووَلَّوا عَنِ المُسلِمينَ الدُّبُرَ، عَمِلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلى قَصدِ بَني قُرَيظَةَ، وأنفَذَ أميرَ المُؤمِنينَ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلام إلَيهِم في ثَلاثينَ مِنَ الخَزرَجِ، فَقالَ لَهُ: انظُر بَني قُرَيظَةَ هَل تَرَكوا حُصونَهُم! فَلَمّا شارَفَ سورَهُم سَمِعَ مِنهُمُ الهجرَ، فَرَجَعَ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَأَخبَرَهُ، فَقالَ: دَعهُم، فَإِنَّ اللّهَ سَيُمَكِّنُ مِنهُم، إنَّ الَّذي أمكَنَكَ مِن عَمرِو بنِ عَبدِ وَدٍّ لا يَخذُلُكَ، فَقِف حَتّى يَجتَمِعَ النّاسُ إلَيكَ، وأبشِر بِنَصرِ اللّهِ؛ فَإِنَّ اللّهَ قَد نَصَرَني بِالرُّعبِ بَينَ يَدَيَّ مَسيرَةَ شَهرٍ. قالَ عَلِيٌّ عليه السلام: فَاجتَمَعَ النّاسُ إلَيَّ، وسِرتُ حَتّى دَنَوتُ مِن سورِهِم، فَأَشرَفوا عَلَيَّ، فَحينَ رَأَوني صاحَ صائِحٌ مِنهُم: قَد جاءَكُم قاتِلُ عَمرٍو، وقالَ آخَرُ: قَد أقبَلَ إلَيكُم قاتِلُ عَمرٍو، وجَعَلَ بَعضُهُم يَصيحُ بِبَعضٍ ويَقولونَ ذلِكَ، وألقَى اللّهُ في قُلوبِهِمُ الرُّعبَ، وسَمِعتُ راجِزا يَرجُزُ: قَتَلَ عَلِيٌّ عَمرا صادَ عَلِيٌّ صَقْرا قَصَمَ عَلِيٌّ ظَهرا أبرَمَ عَلِيٌّ أمرا هَتَكَ عَلِيٌّ سَترا فَقُلتُ: الحَمدُ للّهِ الَّذي أظهَرَ الإِسلامَ وقَمَعَ الشِّركَ. وكانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله قالَ لي حينَ تَوَجَّهتُ إلى بَني قُرَيظَةَ: سِر عَلى بَرَكَةِ اللّهِ؛ فَإِنَّ اللّهَ قَد وَعَدَكَ أرضَهُم ودِيارَهُم. فَسِرتُ مُستَيقِنا لِنَصرِ اللّهِ عَزَّوجَلَّ حَتّى رَكَزتُ الرّايَةَ في أصلِ الحِصنِ.
چون احزاب و گروه‏هاى مشركان پراكنده شدند و از برابر مسلمانان عقب نشينى كردند، پيامبر خدا به قصد بنى قريظه، دست به كار شد و امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام را با سى نفر از خزرجيان به سوى آنان فرستاد و به او فرمود: «بنگر كه آيا بنى قريظه، دژهاى خود را ترك كرده‏اند؟». على عليه السلام، چون به نزديك باروهايشان رسيد، از آنان دشنام شنيد. لذا به سوى پيامبر صلى الله عليه و آله بازگشت و ايشان را باخبر كرد. پيامبر خدا فرمود: «رهايشان كن كه خداوند، [ما را] بر آنها چيره مى‏كند. همان كسى كه تو را بر عمرو بن عبدوُد چيره كرد، تنهايت نمى‏گذارد. پس بِايست تا مردم به گِرد تو جمع شوند و تو را مژده باد به يارى الهى كه خداوند، مرا از يك ماه پيش، با افكندن ترسى [در دل آنان‏] يارى داده است». على عليه السلام مى‏گويد: مردم به گِرد من جمع شدند و حركت كردم تا به باروهايشان نزديك شدم. يهوديان از بالا نگريستند و چون مرا ديدند، يكى از آنان فرياد كشيد: «قاتل عمرو به سوى شما آمد». و ديگرى گفت: «بى‏گمان، قاتل عمرو به شما رو آورد» و برخى از آنها اين را به فرياد به يكديگر مى‏گفتند و خداوند، در دل‏هايشان ترس انداخت و شنيدم كه رجزخوانى چنين مى‏خواند: على، عمرو را كشت على، پرنده شكارى را شكار كرد. على پشت را شكست على، كار را استوار كرد. على، پرده را دريد. پس گفتم: سپاس، خداى را كه اسلام را چيره ساخت و شرك را در هم كوبيد. آن گاه كه قصد بنى‏قريظه كردم، پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود: «با بركت خدا حركت كن‏ كه خداوند، سرزمين و خانه‏هايشان را به تو وعده داده است». پس با يقين به نصرت خداى عز و جل حركت كردم تا آن كه پرچم را در ميان دژ، در زمين فرو بردم.
الإرشاد: ج ۱ ص ۱۰۹
السيرة النبويّة، ابن هشام‏ در ذكر گردن نهادن بنى قريظه به حكم سعد بن معاذ:
إنَّ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ صاحَ وهُم مُحاصِرو بَني قُرَيظَةَ: يا كَتيبَةَ الإِيمانِ. وتَقَدَّمَ هُوَ وَالزُّبَيرُ بنُ العَوّامِ وقالَ: وَاللّهِ لَأَذوقَنَّ ما ذاقَ حَمزَةُ أو لَأَفتَحَنَّ حِصنَهُم؛ فَقالوا: يا مُحَمَّدُ، نَنزِلُ عَلى حُكمِ سَعدِ بنِ مُعاذٍ.
على بن ابى طالب عليه السلام، در حالى كه [با گروهش‏] بنى قريظه را محاصره كرده بود، فرياد برآورد: «اى لشكريان ايمان!» و با زبير بن عوّام، پيش آمد و فرمود: «به خدا سوگند، يا آنچه را حمزه نوشيد، مى‏نوشم و يا دژ آنان را مى‏گشايم!». و [در اين حال، يهوديان‏] گفتند: اى محمّد! ما به حكم سعد بن معاذ، گردن مى‏نهيم.
السيرة النبويّة لابن هشام: ج ۳ ص ۲۵۱