تبار حضرت عبد العظيم

پرسش :

حضرت عبد العظيم چه تباری دارد؟



پاسخ :

تبار حضرت عبد العظيم عليه السلام با چهار واسطه، به سبط اكبر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و خاندان وحى مى رسد . احمد بن على نجاشى - كه يكى از اركان علم رجال است - ، در باره نسب آن بزرگوار مى نويسد:

هنگامى كه جنازه او را براى غسل برهنه مى كردند، در جيب لباس وى نوشته اى يافت شد كه در آن، نسبش، اين گونه ذكر شده بود : من ابو القاسم ، عبد العظيم بن عبد اللَّه بن على بن حسن بن زيد بن على بن حسن بن على بن ابى طالب هستم .[۱]

بر اساس اين نسخه از رجال النجاشى، در نسب ايشان، ميان وى و امام حسن عليه السلام، پنج نفر واسطه وجود دارد؛ ليكن در نسخه هاى معتبر اين كتاب ،[۲]ميان «زيد» - يعنى جدّ سوّم ايشان - و امام حسن عليه السلام، شخص ديگرى واسطه نيست . بنا بر اين، نياكان حضرت عبد العظيم عليه السلام به ترتيب، عبارت اند از :

۱ . عبد اللَّه بن على

پدر حضرت عبد العظيم عليه السلام، «عبد اللَّه» نام داشت و مادرش، «فاطمه» دختر عقبة بن قيس بود.[۳]عبد اللَّه، در زمان حيات جدّش «حسن بن زيد» متولّد شد و چون قبل از تولّدش ، پدرش «على» در زندان در گذشت ، جدّش كفالت او را به عهده گرفت .[۴]

از عبد اللَّه، به نقلى، پنج پسر و به نقلى، نُه پسر[۵]بر جاى ماند كه يكى از ايشان حضرت عبد العظيم عليه السلام بوده است .

۲ . على بن حسن

نام جدّ اوّل حضرت عبد العظيم عليه السلام، «على» و لقب او «سديد»[۶]است . وى همراه پسرعمويش عبد اللَّه محض و گروهى ديگر از سادات حسنى، در دوران خلافت منصور بر ضدّ عبّاسيان قيام كرد . جمعى از آنان و از جمله وى، دستگير و به بغداد منتقل شدند. او پس از مدّتى در زندان وفات يافت .[۷]

۳ . حسن بن زيد

جدّ دوم حضرت عبد العظيم عليه السلام، «حسن» نام داشت. وى تنها فرزند پسر زيد بود كه از بزرگان عصر خودش به شمار مى رفته ، و در بين بنى هاشم، به بخشش ، كَرَم ، سخاوت و خدمت به محرومان، شهرت داشته است .

وى از سوى منصور عبّاسى به ولايت مدينه گمارده شد؛ ولى پس از مدّتى، مورد خشم او قرار گرفت و به زندان افتاد[۸]و در سال ۱۶۸ ق ، در هشتاد سالگى از دنيا رفت .[۹]

۴ . زيد فرزند امام حسن عليه السلام

جدّ سوم حضرت عبد العظيم عليه السلام، زيد فرزند بزرگ امام حسن مجتبى عليه السلام است . ايشان متولّى اوقاف پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله بوده و به جلالت قدر ، كرامت طبع ، عزّت نفس و كثرت نيكوكارى، توصيف گرديده است . شاعران، او را ستوده اند و مردم از هر سو براى برخوردارى از فضلش به وى روى مى آورده اند .[۱۰]وى در يكصد سالگى، چشم از جهان فرو بست[۱۱]و در محلّى به نام «حاجز» در چند منزلى مدينه دفن گرديد.[۱۲]

نگاهى گذرا به زندگى نامه نياكان و خاندان حضرت عبد العظيم عليه السلام نشان مى دهد كه اين خاندان، داراى دو ويژگى برجسته بوده اند :

اوّل . مبارزه و پيكار بر ضدّ ستم و سلطه استكبارىِ حاكم به جامعه اسلامى ، به گونه اى كه پدر حضرت عبد العظيم عليه السلام در زندان از دنيا رفت و ايشان پدر خود را نديد ، و جدّ ايشان نيز مدّتى در زندان به سر برد .

دوم . كرامت طبع ، عزّت نفس و خدمت به محرومان . ملقّب شدن عبد العظيم به حضرت «السيّد الكريم»، ريشه در اين ويژگى خانوادگى اين بزرگوار دارد .[۱۳]

[۱]رجال النجاشى : ج ۲ ص ۶۷ ش ۶۵۱ .

[۲]ر . ك : معجم رجال الحديث : ج ۱۰ ص ۴۶ ش ۶۵۸۰ .

[۳]منتقلة الطالبيه : ص ۱۵۷ به نقل از: شناخت نامه حضرت عبد العظيم حسنى عليه السلام و شهررى / مجموعه مقالاتِ چاپ شده : ص ۷۲ (مقاله «آشنايى با حضرت عبد العظيم عليه السلام و مصادر شرح حال او»، رضا استادى) ، مهاجران آل ابوطالب : ص ۲۳۵ .

[۴]ر . ك : سرّ السلسلة العلوية : ص ۲۴ ، عمدة الطالب : ص ۹۴ ، مجموعه مقالات كنگره حضرت عبد العظيم عليه السلام: ج ۳ ص ۵۰ (مقاله «بررسى كلّى روايات حضرت عبد العظيم حسنى عليه السلام»، محمّدكاظم رحمان ستايش).

[۵]ر.ك: مجموعه مقالات كنگره حضرت عبد العظيم عليه السلام: ج ۳ ص ۵۰ (مقاله «بررسى كلّى روايات حضرت عبد العظيم حسنى عليه السلام»، محمّدكاظم رحمان ستايش).

[۶]ر.ك: عمدة الطالب : ص ۹۳ و ۷۰ .

[۷]سرّ السلسلة العلوية : ص ۲۲ ، عمدة الطالب : ص ۷۰ و ۹۴ .

[۸]تاريخ الإسلام، ذهبى : ج ۱۴ ص ۴۱۴ .

[۹]سرّ السلسلة العلوية : ص ۲۱ ، عمدة الطالب : ص ۷۰ .

[۱۰]ر . ك : الإرشاد : ج ۲ ص ۲۱ .

[۱۱]سرّ السلسلة العلوية : ص ۲۲ ، عمدة الطالب : ص ۶۹ . قول ۹۰ و ۹۵ سالگى هم گفته شده است .

[۱۲]سرّ السلسلة العلوية : ص ۲۰ .

[۱۳]از شيخ رجبعلى نكوگويان نقل شده است كه حضرت عبد العظيم را در عالم معنا زيارت مى كند و از او مى پرسد : از كجا به اين مقام رسيديد؟ ايشان پاسخ مى دهد : «از راه احسان به خَلق . از قرآن ، نسخه بردارى مى كردم و آن نسخه ها را در اختيار مردمى كه طالب آنها بودند، مى گذاشتم و دستْ مُزد ناچيزى نصيبم مى شد كه آن را احسان مى كردم» (ر . ك : كيمياى محبّت : ص ۲۱۰. نيز، ر.ك: همان ، فصل هفتم «احسان اولياى خدا») . نگارنده مى گويد : كرامت و احسان آن بزرگوار در عالم برزخ نيز تداوم دارد، اين جانب در اين باره خاطراتى دارم كه برخى از آنها در كتاب آموزنده ترين خاطره ها خواهد آمد، إن شاء اللَّه .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت