تعمق و تندروى دينى از نگاه احاديث

پرسش :

تعمق و تندروى دينى از نگاه احاديث چیست؟



پاسخ :

اسلام، دين وسط است و افراط ، تندروى و خروج از اعتدال را برنمى تابد . اين حقيقت را درآموزه هاى دينى با عناوين گونه گون توان يافت ؛ از جمله در زبان روايات از افراط و تندروى با عنوان «تَعَمُّق» يادشده است . پيامبر(ص) فرمود :

إيّاكُم وَالتَّعَمُّقَ فِي الدّينِ! فَإِنَّ اللّهَ قَد جَعَلَهُ سَهلاً، فَخُذوا مِنهُ ما تُطيقونَ؛ فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ ما دامَ مِن عَمَلٍ صالِحٍ وإن كانَ يَسيرا .[۱]از سختگيرى در دين بپرهيزيد؛ زيرا خداوند ، آن را آسان قرار داده است. از دين ، آنچه را كه توانش را داريد بگيريد؛ چرا كه خداوند ، كار خوب امّا مستمر را ، هر چند اندك باشد ، دوست دارد .

اكنون اندكى در معناى اين واژه در نگاه فرهنگ نويسان و عالمان تأمّل كنيم .

خليل بن احمد فراهيدى نوشته است :

المُتَعَمِّق : المُبالِغُ فِي الأَمرِ المَنشودِ فيهِ ، الَّذي يَطلُبُ أقصى غايَتِهِ .[۲]متعمّق: زياده روى كننده در هدف مورد نظر خويش؛ شخصى كه در پى دستيابى به نهايتِ ممكن است .

ابن منظور آورده است :

المُتَعَمِّق : المُبالِغُ فِي الأَمرِ ، المُتَشَدِّدُ فيهِ ، الَّذي يَطلُبُ أقصى غايَتِهِ ...[۳]

متعمق: كسى كه در چيزى زياده روى مى كند و آن را سخت مى گيرد و مى خواهد نهايت آن را بجويد .

اين معنا را در بيان محدّثان نيز مى توان يافت . محدّثان در شرح و تبيين روايات فراوان ، تعمّق را به : زياده روى ، خروج از اعتدال و افراط (در برابر اعتدال) به كار گرفته اند .[۴]

با كاوش در موارد استعمال واژه «تعمّق» در فرهنگ ها و احاديث اسلامى منقول در منابع فريقين، براى پژوهشگر ترديدى باقى نمى ماند كه مراد از اين واژه در فرهنگ اسلامى ، افراط ، تندروى و خروج از اعتدال است . به هرحال ، اگر نبود جز روايتى كه متن آن را آورديم ، در اثبات اين ادّعا بسنده بود .

چنين بود كه پيامبر(ص) هماره به يارانش سفارش مى كرد كه در امور دين از مرز اعتدال نگذرند ، خود را در تنگنا قرار ندهند ، شور و نشاط را در پرستش از دست ندهند و خود را در مرز سنّت حفظ كنند . مجموعه سفارش ها و آموزه هاى آن حضرت كه بسيار خواندنى و درس آموز است، متأسّفانه در اين مجال نمى گنجد . لذا نمونه هايى از آن را مى آوريم :

ألا وإنَّ لِكُلِّ عِبادَةٍ شِرَّةً، ثُمَّ تَصيرُ إلى فَترَةٍ ، فَمَن صارَت شِرَّةُ عِبادَتِهِ إلى سُنَّتي فَقَدِ اهتَدى ، ومَن خالَفَ سُنَّتي فَقَد ضَلَّ وكانَ عَمَلُهُ في تَبابٍ ، أما إنّي اُصَلّي و أنامُ، و أصومُ و اُفطِرُ، و أضحَكُ و أبكي ، فَمَن رَغِبَ عَن مِنهاجي وسُنَّتي فَلَيسَ مِنّي .[۵]براى هر عبادتى انگيزه اى وجود دارد كه بعدا به سستى مى گرايد . هر كس كه انگيزه عبادتى اش وى را به سنّت من بكشاند ، هدايت شده است و آن كه با سنّت من مخالفت كند ، گم راه شده است و كردارش بر زيان است . من نماز مى گذارم ، مى خوابم ، روزه مى گيرم ، افطار مى كنم ، مى خندم و گريه مى كنم . هر كس از روش و سنّت من روى گرداند ، از من نيست .

پيامبر(ص) در آينه زمان ، كسانى از امّتش را مى ديد كه به لحاظ افراط و تندروى، در برابر حق مى ايستند و پافشارى بر موضع، باعث مى شود كه از دين الهى و حقايق آن فاصله گيرند . آن بزرگوار در مقامى فرمود :

إنَّ أقواما يَتَعَمَّقونَ فِي الدّينِ يَمرُقونَ مِنهُ كَما يَمرُقُ السَّهمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ .[۶]گروه هايى از مردم ، در دين ، سختگيرى مى كنند و از آن دور مى گردند ، چون دور شدن تير از كمان .

و در كلامى براى نشان دادن چگونگى چهره هاى اين گونه كسان فرمود :

إنَّ فيكُم قَوما ويَدأَبونَ ويَعمَلونَ حَتّى يُعجِبُوا النّاسَ وتُعجِبَهُم أنفُسُهُم . يَمرُقونَ مِنَ الدّينِ كَما يَمْرُقُ السَّهمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ .[۷]در بين شما گروهى هستند كه عبادت مى كنند و مردم را از عبادت خود، به شگفتى وا مى دارند و پيش خود به عُجب ، گرفتار مى گردند و چون گريز تير از كمان ، از دين مى گريزند .  تعمّق (تندروى و افراط) و با معيار آن ديگران را سنجيدن ، سرانجامى جز داورى هاى ناهنجار ، خود را حق ديدن و ديگران را طرد كردن و... نخواهد داشت . اين گونه نگرش هاست كه تفرّق ايجاد مى كند ، كژى مى آفريند و شقاق ايجاد مى كند و در نتيجه ، كفر را بر شانه هاى خود، استوار مى دارد . كلام امام على عليه السلام در تبيين اين حقيقت ، بسى روشنگر است كه تعمّق را از بنيادها و استوانه هاى كفر تلقّى كرده است :

وَالكُفرُ عَلى أربَعِ دَعائِمَ : عَلَى التَّعَمُّقِ ، وَالتَّنازُعِ ، وَالزَّيغِ، وَالشِّقاقِ ؛ فَمَن تَعَمَّقَ لَم يُنِب إلَى الحَقِّ .[۸]كفر بر چهار پايه استوار است: بر سختگيرى ، درگيرى ، شك و دشمنى . هر كس سخت گيرد ، به حق نمى رسد .

اين گونه كسان با تأكيد بر پندار خود و زياده روى در فكر و آن گاه كنش هاى افراطگرايانه، هرگز مجال بازگشت به حق را نمى يابند و از اين روى، به اسلام گردن نمى نهند ؛ چرا كه اسلام جز تسليم حق بودن و به آن معترف شدن و از آن تن نزدن ، چيز ديگرى نيست .

بزرگ ترين مشكل خوارج ، متأسفانه ، اين تندروى و افراط بى مرز بود و از اين روى ، درنهايتْ بدين باور دست يافتن كه هر كسى متفاوت با آنان بينديشد و بگويد و عمل كند ، در حيطه كفر خواهد بود .


[۱]كنز العمّال : ج ۳ ص ۳۵ ح ۵۳۴۸ ، الجامع الصغير : ج ۱ ص ۴۵۲ ح ۲۹۳۳ .

[۲]كتاب العين : ص ۵۷۹ .

[۳]لسان العرب : ج ۱۰ ص ۲۷۱ ، النهاية : ج ۳ ص ۲۹۹ .

[۴]مجلسى رحمه الله در توضيح آنچه از امام كاظم عليه السلام روايت شده كه «در وضو تعمّق نورزيد» گفته است : «يعنى در مصرف آب و تلاش فزون تر در رساندن آب به بدن ، افزون از خوب شستن» (بحار الأنوار : ج ۸۰ ص ۲۵۸ . نيز ، ر . ك : وسائل الشيعة : ج ۱ ص ۴۳۴ ، «باب استحباب صفق الوجه بالماء قليلاً عند الوضوء وكراهة المبالغة في الضرب والتعمّق في الوضوء» ، صحيح البخارى : ج ۶ ص ۲۶۶۱ «باب ما يكره من التعمّق والتنازع في العلم والغلوّ في الدين والبِدع») .

[۵]الكافى : ج ۲ ص ۸۵ ح ۱ . نيز ، ر . ك : كنز العمّال : ج ۱۶ ص ۲۷۶ ح ۴۴۴۳۹ .

[۶]مسند ابن حنبل : ج ۴ ص ۳۱۸ ح ۱۲۶۱۵ از انس بن مالك .

[۷]مسند ابن حنبل : ج ۳ ص ۱۸۹ .

[۸]نهج البلاغة : حكمت ۳۱ ، الكافى : ج ۲ ص ۳۹۲ ح ۱ ، الخصال : ص ۲۳۲ ح ۷۴ ، تحف العقول : ص ۱۶۶ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت