008 ـ و اصول الکرم

وَ اُصُولَ الْكَرَمِ .

و ريشه هاى بزرگوارى ...

توضيح واژه ها

اُصول : جمع «أصل» ، به معناى ريشه ، بُن ، شالوده ، پايه ، اساس ، بنيان .[۱]

الكَرَم : شرف ، شرافت ، بزرگوارى ، بزرگ منشى ، نيك سيرتى ؛[۲]در روايات ، به معناى : صفات نيك و خصلت هاى نيكو .[۳]

شرح

بُن ، اساس و ريشه هر چيزى را «اصل» آن مى گويند و از همين رو ، به چيزى كه ماهيّت اوّليه خود را تغيير نداده باشد ، اصلى و سَرِه گفته مى شود . در عبارت «وَ اُصُولَ الْكَرَم» ، «الكَرَم» به «اُصول» ، افزوده شده است و با توجّه به الف و لامى كه بر سرِ واژه «كَرَم» آمده ، نخستين برداشت پژوهشگر آن است كه اهل بيت عليهم السلام ، اساس و ريشه تمامى آن چيزى هستند كه به نام «كَرَم» شناخته مى شود .

به ديگر سخن ، اگر كَرَم ، به معناى كرامت و بزرگوارى باشد ، اساس و ريشه همه بزرگوارى ها و شرافت ها ، امامان عليهم السلام هستند ، و اگر به معناى نيك سيرتى باشد ، شالوده تمامِ نيكوسيرتان ، امامان عليهم السلام هستند . اكنون براى توضيح واژه «كَرَمَ» ، به سخنان پيشوايانى مراجعه مى كنيم كه پايه ها و اصول كَرَم و بزرگوارى معرّفى شده اند .

مفهوم كَرَم ، در آيات و احاديث

واژه كَرَم ، در قرآن نيامده است ؛ امّا مشتقّات آن ، مانند : «كريم» ، «أكْرَمَه» ، «أكْرَمَكُم» و ... ، بيش از چهل بار در قرآن ، تكرار شده است و شايد مهم ترينِ آنها ، واژه «كريم» باشد كه از اسماى الهى است و كاربردى ترين آنها ، اين آيه است : «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ[۴]؛ گرامى ترين شما نزد خداوند ، باپرواترينِ شماست» ، كه راه رسيدن به كرامت را پرهيزگارى مى داند و بس . در حقيقت ، هر كه پروا پيشه كند ، در نزد خداوند ، كريم شناخته مى شود .

معصومان عليهم السلام با بيان نمونه هاى كَرَم ، به تفسير و تبيين آن پرداخته اند . وقتى از كريم اهل بيت عليهم السلام ، امام حسن مجتبى عليه السلام ، در باره كَرَم پرسيده شد ، فرمود :

أمَّا الكَرَمُ فَالتَّبَرُّعُ بِالمَعرُوفِ وَ الإعطاءُ قَبلَ السُّؤالِ .[۵]بزرگوارى ، احسان كردنِ داوطلبانه است و دَهِش پيش از خواهش .

بنا بر اين ، هر كس پيش از اظهار نياز ، حاجت مردمان را برآورده نمايد و داوطلبانه ، احسان كند ، در نزد امام مجتبى عليه السلام ، كريم شناخته مى شود .

نشانه هاى كَرَم

شناسايى نشانه ها و تبيين محدوده آن ، راهكار رسيدن به هدف است تا «ره» ، گم نشود . گريه بر فرصت هاى از دست رفته ، عشق وطن ، يادِ ياران ، خوش خويى ، فرو بُردن خشم و فرو هِشتن چشم ، نمونه هايى است كه در مكتب اهل بيت عليهم السلام به عنوان نشانه هاى كَرَم ، شناسانده شده اند . امام على عليه السلام ، در روايتى مى فرمايد :

مِن كَرَمِ المَرءِ : بُكاؤُهُ عَلى مَا مَضى مِن زَمانِهِ وَ حَنِينُهُ إلَى أوطانِهِ وَ حِفْظُهُ قَدِيمَ إخْوانِهِ .[۶]از بزرگوارى انسان است : گريستن او بر زمان از دست رفته اش ، اشتياق او به زادگاهش ، و نگاه داشتن دوستان ديرينه اش .

انسان هاى بزرگوار ، براى زمان از دست رفته ، اندوهگين اند ، اهل مراقبه هستند و نگران سرمايه گران بهاى عمر خويش اند . آنانى كه روزگار جوانى را پشت سر نهاده اند ، در حسرت توانايى خود كه به بيهودگى از دست داده اند ، افسوس مى خورند و دريغاگويند . البته اين دريغ و حسرت ، به آنان ، فرصتى مى دهد كه به فردا بنگرند و از عمر خويش ، بهره ببَرند و با نگاهى به گذشته ، آينده اى روشن براى خود ، ترسيم كنند . بى ترديد ، كسانى كه تنها سرمايه آنها دريغ خوردن بر گذشته است ، از امروز هم غافل مى مانند و به آينده هم نخواهند رسيد .

يكى ديگر از نشانه هاى بزرگوارى ، يادكردِ دوستان قديمى است . نشانه انسان بزرگوار ، با هر مقام و مسئوليتى ، آن است كه ياران ديرآشناى خود را فراموش نكند كه اعتماد به دوستان كهن ، افزون تر و ريشه دارتر است ؛ زيرا پايه هاى دوستى خود را بر اساس محبّت ذاتى استوار كرده اند و چون دغلْ دوستانى نيستند كه انگيزه شان از محبّت ، دست يازيدن به مقام و ثروت است .

وطنْ دوستى (حبّ الوطن) و علاقه به زادگاه نيز نشانه ديگرِ بزرگوارى است و شايد بتوان اين نكته ظريف را دريافت كه علاقه به زادگاه ، يعنى عشق به سرزمينى كه فرد از آن برخاسته و به آن ، وابسته است . ملكوت ، وطن اصلى انسان است كه هماره ، به او دل بسته است :

مرغ باغ ملكوتم ، نِيَم از عالم خاك

چند روزى قفسى ساخته اند از بدنم .

امام صادق عليه السلام ، نشانه هاى ديگرى براى كرامت بر مى شمُرَد و در روايتى مى فرمايد :

ثَلاثَةٌ تَدُلُّ عَلى كَرَمِ المَرءِ : حُسنُ الخُلْقِ ، وَ كَظمُ الغَيْظِ وَ غَضُّ الطَّرفِ .[۷]سه چيز ، نشانه بزرگوارى آدمى است : خوش خويى ، فرو خوردن خشم ، و فرو هِشتن چشم [ بر آلودگى ها ] .

انسان هاى بزرگوار ، از مشاهده كاستى ها خشمگين مى شوند ؛ امّا كريمانه ، رفتار مى كنند و خشم خود را فرو مى بَرَند ، زيرا خشم آنان ، تنها در برابر دشمنانى است كه مرزهاى الهى را زير پا مى گذارند . هنر بزرگواران ، خويشتندارى است كه از عهده هر كسى بر نمى آيد . آنان ، نفس سركش را مهار كرده اند .

نمونه اى از برخورد كريمانه ، در رفتار امام سجّاد عليه السلام مشاهده مى شود . خدمتكارِ وى ، كارى انجام داد كه استحقاق تنبيه داشت . برده خوش ذوق ، قسمتى از اين آيه قرآن را خواند كه : «وَالْكَـظِمِينَ الْغَيْظَ ؛ و فرو بَرَندگان خشم» . امام عليه السلام فرمود : «خشم خود را فرو بردم» .

آن برده ، سپس قسمت ديگرى از آن آيه را تلاوت كرد : «وَالعَافِينَ عَنِ النّاسِ ؛ و در گذرندگان از مردمان » . امام عليه السلام فرمود : «خداوند از تو در گذشت» .

وى سرانجام ، آيه را تكميل كرد : «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ؛ خداوند ، نيكوكاران را دوست دارد » .[۸]امام عليه السلام او را آزاد كرد .[۹]

فرو هِشتن چشم و كنترل آن ، نشانه ديگرى براى شناخت بزرگواران است . انسان شريف ، به محرمّات الهى خيره نمى گردد و به راحتى ، از حرام ، چشم مى پوشد . قرآن ، از مردان و زنان باايمان مى خواهد كه حرمت چشم خود را حفظ كنند :

«قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَـرِهِمْ ... وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَـتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَـرِهِنَّ .[۱۰]به مردان با ايمان بگو كه ديدگان خويش را فرو پوشند ... و به زنان مؤمن بگو كه ديدگان خويش را فرو پوشند » .

ستيغ كرامت

انسان ، با بازخوانى نشانه هاى بزرگوارى ، شيفته كرامت مى گردد ؛ امّا در انتخاب راه ، ترديد مى كند و در پىِ راهى است كه كرامت انسانى را در وجودش بارور كند . پيام آور رحمت ، راه سريع و مطمئن در رسيدن به قلّه كرامت را چنين معرّفى مى كند :

كَرَمُ الرَّجُلِ دينُهُ .[۱۱]بزرگوارى انسان ، دين اوست .

دين ، نسبت به همه خوبى ها فراگير است و هر آنچه حُسن ذاتى دارد ، در دين يافت مى شود و كامل ترين دين الهى ، اسلام ، با در نظر گرفتن ساحت هاى گوناگون انسان ، برنامه اى براى وى تدوين كرده است كه ديندار واقعى ، تمامى صفات نيك را در خود فراهم آورد . بنا بر اين ، بزرگواران ، همان دينداران واقعى هستند و امامان عليهم السلام ، در ستيغ آرمان كرامت ، مأوا گُزيده اند و آدميان ، با نگريستن به قلّه هاى كرامت ، به سوى بزرگوارى گام بر مى دارند .

رهبرى اخلاقى

عبارت «اُصول الْكَرَم» ، رهبرى اخلاقى اهل بيت عليهم السلام را ثابت مى كند . آنها در همه صفات انسانى ، سرآمد هستند و ديگران ، بايد نيكى ها را از آنان بياموزند . امام صادق عليه السلام ، اهل بيت عليهم السلام را سرچشمه همه خوبى ها معرّفى مى كند و در روايتى مى فرمايد :

نَحنُ أصْلُ كُلّ خَيرٍ وَ مِنْ فُروعِنا كُلُّ بِرٍّ .[۱۲]ما ريشه همه خوبى ها هستيم و هر نيكى اى ، از شاخه هاى ماست .

امام ، ريشه تمام نيكى هاست و تمام عناوين نيك ، شاخسارهاى وجود اوست . اين شاخه هاى نيكى ، چنين شناسانده شده اند :

فَمِنَ البِرِّ التَوحيدُ وَ الصَّلاةُ وَ الصِّيامُ وَ كَظمُ الغَيظِ وَ العَفوُ عَنِ المُسِى ءِ وَ رَحمَةُ الفَقِيرِ وَ تَعَهُّدُ الجارِ وَ الْاءقرارُ بِالفَضلِ لِأهلِهِ .[۱۳]از جمله نيكى هاست : توحيد ، نماز ، روزه ، فرو خوردن خشم ، گذشت از كسى كه بدى كرده است ، ترحّم به فقير ، رسيدگى به همسايه ، و اعتراف به فضيلت اهلِ فضل .

امام عليه السلام ، فهرستى از نيكى هاى اعتقادى و اخلاقى ـ اجتماعى را به عنوان نمونه هاى «بِرّ ؛ نيكى» نام مى برد . يگانه پرستى ، نماز و روزه ، در رأس نيكى هاى اعتقادى قرار دارند . فرو بُردن خشم ، ناديده گرفتن بدىِ بدكار ، مهربانى نسبت به مستمندان ، خوش رفتارى با همسايگان ، و اعتراف به برترى اهل دانش و فضيلت ، بر ستيغ نيكى هاى اخلاقى ـ اجتماعى است . پنهان نكردن فضيلت ديگران ، نشانه بزرگوارى انسان است و آنانى كه فضيلت ديگران را كتمان مى كنند ، در حقيقت ، حسادت خويش را آشكار مى نمايند .

امام صادق عليه السلام ، پس از شمارش ويژگى هاى پيروان امامان عليهم السلام ، خصوصيات دشمنان اهل بيت عليه السلام را چنين بيان مى فرمايد :

وَ عَدُوُّنا أصلُ كُلِّ شَرٍّ ، وَ مِن فُروعِهِم كُلُّ قَبِيحٍ وَ فاحِشَةٍ ، فَمِنهُم الكِذبُ وَ البُخلُ وَ النَّمِيمَةُ وَ القَطِيعَةُ وَ أكلُ الرِّبا وَ أكلُ مالِ اليَتيمِ بِغَيرِ حَقِّهِ وَ تَعَدّى الحُدودِ الّتى أمَرَ اللّهُ وَ رُكوبُ الفَواحِشِ ما ظَهَرَ مِنها وَ ما بَطَنَ وَ الزِّنى وَ السِّرقَةُ وَ كُلُّ ما وافَقَ ذلِكَ مِنَ القَبِيحِ .[۱۴]دشمن ما ، ريشه همه بدى هاست و هر زشتى و بدكارى اى ، از شاخه هاى آنان است و از جمله آنهاست : دروغ ، بخل ، سخن چينى ، بُريدن از خويشاوندان ، رِباخوارى ، به ناروا خوردنِ مال يتيمان ، تجاوز از حدودى كه خداوند دستور داده است ، ارتكاب زشتى هاى آشكار و نهان ، زِنا ، دزدى و هر زشتى ديگرى از اين دست .

ريشه تمام بدى ها ، در دشمنى با آل اللّه ، نهفته است و دورى از خاندان پاك پيامبر صلى الله عليه و آله ، سقوط به ويرانْ سراى دروغ و بخل و سخن چينى و ... است . معيارِ شناختِ پيروان اهل بيت عليهم السلام نيز ، ارزيابى رفتارهاى آنان است ، همچنان كه امام صادق عليه السلام ، در روايتى فرموده است :

فَكَذِبَ مَنْ زَعَمَ أنَّهُ مَعَنا وَ هُو مُتَعَلِّقٌ بِفُروعِ غَيرِنا .[۱۵]دروغ مى گويد كسى كه بگويد با ماست و به شاخه هايى غير از ما ، چنگ آويزد .

دروغگويان ، خسيسان ، سخن چينان ، بُريدگان از خويشان ، رِباخواران و گناهكاران ، نمى توانند خود را شيعه بنامند . بنا بر اين ، هر مدّعى تشيّعى كه نشانه هايى از دشمنان اهل بيت عليهم السلام در اوست ، در پيشگاه رئيس مذهب شيعه ، امام صادق عليه السلام ، دروغگويى رسواست .

آرى ! اهل بيت عليهم السلام ، ريشه همه بزرگوارى هايند و پيروان آنها كه خود را وابسته به اين ريشه مى دانند ، بايد در اخلاق و عمل ، از آنان پيروى كنند تا در ادّعاى خود ، صادق باشند .


[۱]«الأصل : واحد الاُصول الَّتى منها الشى ء» (مجمع البحرين ، ج ۵ ، ص ۳۰۵) . «أسفل كلّ شى» (لسان العرب ، ج ۱۱ ، ص ۱۶) .

[۲]«الكريم : الجامع لأنواع الخير والشَّرف و الفضائل» (لسان العرب ، ج ۱۲ ، ص ۵۱۰) .

[۳]ر.ك : ميزان الحكمة ، ج ۱۰ ، ص ۸۴ ، باب «كرم» .

[۴]سوره حجرات ، آيه ۱۳ .

[۵]الخرائج و الجرائح ، ج ۱ ، ص ۲۳۸ .

[۶]كنز الفوائد ، ج ۱ ، ص ۹۴ .

[۷]تحف العقول ، ص ۳۱۹ .

[۸]سوره آل عمران، آيه ۱۳۴.

[۹]الإرشاد ، ج ۲ ، ص ۱۴۶ .

[۱۰]سوره نور ، آيه ۳۰ و ۳۱ .

[۱۱]مسند ابن حنبل ، ج ۳ ، ص ۲۹۲ ، ح ۸۷۸۲ .

[۱۲]الكافى ، ج ۸ ، ص ۲۴۲ ، ح ۳۳۶ .

[۱۳]همان جا .

[۱۴]همان جا .

[۱۵]همان جا .

  • و اصول الکرم (دانلود)

  • و اصول الکرم (دانلود)