توضیحی در باره حوادث خارق العاده پس از شهادت امام حسین علیه السلام

توضیحی در باره حوادث خارق العاده پس از شهادت امام حسین علیه السلام

در باره حوادث خارق العاده ای (مانند : باریدن خون از آسمان) که وقوع آنها پس از شهادت امام حسین علیه السلام گزارش شده ، چند نکته قابل توجّه است : ...

در باره حوادث خارق العاده ای (مانند : باریدن خون از آسمان) که وقوع آنها پس از شهادت امام حسین علیه السلام گزارش شده ، چند نکته قابل توجّه است :

۱ . تحقّق این امور ، استحاله عقلی ندارد (مُحال عقلی نیست) . بنا بر این ، وقوع آنها بر پایه ادلّه نقلی معتبر ، قابل اثبات است .

۲ . حوادث خارق العاده ای که از آغاز تولّد امام حسین علیه السلام در منابع معتبر شیعه و اهل سنّت گزارش شده ، به قدری فراوان اند که هر پژوهشگر منصفی ، می تواند با تأمّل در این گزارش ها ، اجمالاً به وقوعشان اطمینان پیدا کند .

۳ . هم اکنون در روستای زرآباد[۱]قزوین ، درخت چناری وجود دارد که صدها سال عمر کرده و بر پایه گزارش های متواتر ، همه ساله در دهم محرّم (سال روز واقعه عاشورا) ، مادّه ای شبیه خون، از بخشی از شاخه های آن می چکد و هزاران نفر برای رؤیت این پدیده خارق العاده ، عاشورای هر سال، به این نقطه سفر می کنند .

نگارنده (ری شهری) در تاریخ ۲۵ / ۲ / ۱۳۸۶ (مطابق با ۲۷ ربیع الثانی ۱۴۲۸) درختِ یاد شده را از نزدیک دیدم و شهادت جمعی از اهالی زرآباد را بر تکرار همه ساله این پدیده شنیدم ، بویژه پیرمردی که حدود ۸۵ سال داشت و چگونگی تکرار آن پدیده را در هر سال و بدون استثنا دیده بود .

همچنین یکی از مدرّسانِ معروف حوزه علمیه قم ، مرحوم آیة اللّه شیخ قدرت اللّه وجدانی فخر سرابی (۱۳۱۱ ـ ۱۳۷۵ ش) در سفر حج ـ که تقریبا یک سال قبل از وفات وی انجام شد ـ در مدینه برای دو نفر از همکاران مورد وثوق این جانب (از جمله حجة الإسلام والمسلمین سید علی اکبر اجاق نژاد) نقل کرد که علّامه سید محمّدحسین طباطبایی (م ۱۳۵۸ ش) ، مؤلّف گران قدر تفسیر المیزان ، در روز عاشورا ، چگونگی خونْ گریه کردن زمین را به او نشان داده است .[۲]


[۱]زَرآباد ، از روستاهاى بخش «اَ لَموت» قزوين است . در اين روستا، قبر علىِ اصغر، پسر امام كاظم۷، واقع شده و در نزديكى هاى قبر، درخت چنار بزرگى هست كه آن را «چنار خونبار» مى نامند. مردم آن منطقه معتقدند كه هر ساله در روز عاشورا، شاخه اى از اين درخت مى شكند و از جاى آن، خونْ جارى مى شود و اين، از دير زمان تاكنون، مشهور است .

داستان چنار خونبار زرآباد را بزرگانى در كتاب هايشان نوشته اند ، از جمله آية اللّه سيد موسى زرآبادى قزوينى (متوفاى ۱۳۵۳ ق)، جامع معقول و منقول و صاحب آثارى مفيد در فقه و اصول و تفسير و كلام و علوم ديگر.

از جمله آثار مرحوم زرآبادى ، كتابى است به نام الكرامات كه در كرامت ششم آن، چنين نوشته است : «جارى شدن خون از درخت در روز عاشورا، تا سال ۱۳۲۲ [قمرى، سال نگارش اين كتاب] ، متوقف نشده است». وى آن گاه از پدرش حجة الاسلام آقا سيد على نقل كرده كه وى نزديك سى سال، آن واقعه را به چشم ديده است . او هم از پدرش مرحوم حجة الاسلام آقا سيد مهدى نقل كرده كه همان ماجرا را مشاهده كرده است . او نيز از پدرش مرحوم آقا مير بزرگ، همين را نقل كرده كه همه ساله ديده بوده است .

مرحوم سيد موسى زرآبادى۱ نوشته است كه: «ما در سال ۱۳۱۶ [ ق ] ، با تعدادى از علما، از جمله: سيد ابراهيم تنكابنى ، ملا على طارمى ، ملا محمد زين آبادى و جمعى از طلاب و كسبه، به روستاى زرآباد رفتيم و جارى شدن خون را از درخت در نزديكى ظهر عاشورا ديديم و سيد ابراهيم تنكابنى كسى را فرستاد بالاى درخت كه با پنبه، مقدارى از آن خون را گرفت و آورد . خونِ بسيار خوش بويى بود . بعد، يكى از پيرمردان آن جا ، مرحوم حاج حسن سيميارى، برايم نقل كرد: كه: با جدّ شما مرحوم سيد مهدى ـ رحمت خدا بر او ـ به ديدار همين درخت آمديم كه ناگهان صداى شكستن شاخه اى را شنيديم و ديديم كه خون، از جاى شكستگى شاخه، همانند بيرون زدن خون به هنگام فصد( رگ زدن) ، جارى شد . وى آن گاه گفت : چشمانم كور شود اگر بخواهم در اين باره دروغ بگويم » (إيضاح الحجة فى شرح العروة : ج ۲ ص ۲۰۸) .

[۲]آية اللّه وجدانى فخر ، براى جناب آقاى اجاق نژاد نقل كرده اند كه : در يكى از روزهاى عاشورا، از نزديك قبرستان نو (قم) عبور مى كردم . استادم علّامه طباطبايى را ديدم . پس از سلام و احوالپرسى به من فرمود : مى دانى امروز ، چه روزى است؟ گفتم : آرى ... . فرمود : مى دانى در روز عاشورا ، زمين و آسمان بر امام حسين عليه السلام گريه مى كنند؟ گفتم : آرى . فرمود : مى دانى مرغ هاى بيابان بر ايشان ، گريه مى كنند ؟ گفتم : آرى . فرمود : مى دانى ريگ هاى بيابان ، گريه مى كنند؟ گفتم : آرى . (البتّه من به احترام استاد ، هر چه مى گفتند ، تصديق مى كردم) . در ادامه ، علّامه دست برد و از زمين ، سنگى را برداشت و با دست ، آن را مانند پنير ، باز كرد و قطره خونى را در آن ، نشان داد و فرمود : اين طور!